قطعیان
در مقابل (واقفیان) که قائل به توقف امامت پس از موسی کاظم بودند، گـروه (قطعیان) – به معنی گـروهی که در باور خویش به قطع و تعیین رسیدهاند – کسانی بودند که امامت علی بن موسی را به استناد روایاتی که به امام کاظم منسوب میشد، صحیح میدانستند. یکی از برجستهترین احادیث مورد استناد آنان حدیثی بود که از زبان یزید بن سلیط نقل شده است. ابن سلیط میگوید: «در راه حج عمره بودم که با ابو ابراهیم (امام کاظم) روبرو شدم. امام فرمود: من پیش از آنکه از منزل خارج شوم وصیت خود را خطاب به فرزندم فلانی (منظور علی است) نوشتم و ظاهراً برادران دیگـر او را نیز مورد خطاب قرار دادم اما باطناً وصیت من تنها از آن اوست. البته اگـر اختیار کار در دست من بود، امر را به قاسم که علاقه بیشتری به او دارم واگـذار میکردم اما امر امامت فقط به دست خداوند است. رسول خدا (در خواب) به دیدار من آمد وجانشین مرا وحتی همراهانش را به من نشان داد. بدانید که هیچکدام از ما وصیتی را برای کسی به جای نمیگـذارد مگـر آنکه رسول خدا و همچنین نیایمان (جدمان) علی خبر و دستور آن وصیت را داده باشند.. این بار نیز رسول خدا به من گـفت: امر (امامت) بزودی از عهده تو خارج و به دیگـری سپرده خواهد شد. گـفتم: یا رسول الله، او را به من نشان میدهید؟ رسول خدا گـفت: در میان ائمه هیچکس را بیشتر از تو نگـران از دست دادن امامت ندیدم. اگـر امامت به محبت و علاقه شخص بود، بدون تردید اسماعیل بسیار بیشتر از تو از محبت پدر برخوردار بود. اما به هرحال اختیار امامت در دست خداست. آنگـاه امام کاظم فرمود: من تمام فرزندان و درگـذشته خود را یکجا مشاهده کردم و در آن هنگـام نیایم امیرالمؤمنین از میان آنان به علی اشاره کرد و فرمود: آقا و پیشوای آنان اوست. او از من است و من از اویم وخداوند با نیکو کاران است. امام کاظم پس از تشریح خواب خود ادامه داد که تنها کسانی که به خوبی میشناسی آگـاه کن. اگـر در جائی ودیعهای پنهان در نزد خود نگـهدار وتنها عاقلان وآنانی را که به خوبی میشناسی آگـاه کن. اگـر در جائی از تو شهادت خواستند، گـواهی کن.. ابو ابراهیم (امام کاظم) همچنین فرمود که از رسول خدا (در همین خواب) پرسیدم که همه فرزندانم را گـردآوردهای، امام کدام یک از آنان است؟ و پیامبر فرمود: همان کسی است که با نور خدا، فرزندم علی را گـرفت و فرمود: واه که دوران همراهی تو با او چه کوتاه است! پس در هنگـام بازگـشت از سفر، برای اصلاح امور وصیت خود را تقریر کن و آنچه را میخواهی بازگـو کن چرا که بزودی از کنار آنان خواهی رفت وبه جوار دیگـران خواهی شتافت. اگـر بخواهی، علی را برای انجام مراسم غسل وکفن بگـمار و به او فرمان بده که نه بار بر پیکرت تکبیر بگـوید. در این یک سال وصیت خود را تقریر کن تا امر ولایت در زمان حیات تو سامان بگـیرد. ابو ابراهیم در پایان فرمود: من بدون تردید تا سال دیگـر در میان شما نخواهم بود. امر (امامت) از آن فرزندم علی است اما او تا چهار سال پس از درگـذشت هارون دعوت خویش را آشکار نکند» [۱۹۳].
بر حسب این روایت مفصل که در میان روایات دیگـر بیشتر برخوردار است امام کاظم پیش از دیدن این خواب جانشین خود را اصلاً نمیشناخت وخود ترجیح میداد که امامت را به قاسم واگـذار کند و اینکه اصولاً مسأله جانشین امام تنها در خواب و رؤیا معین میشود. همچنین روایت بر این امر دلالت دارد که وصیت تقریر شده از سوی امام کاظم اعتبار ندارد و تکلیف امامت در وصیت سری دیگـری روشن شده است، و این موضوع باعث سردرگـمی دیگـر فرزندان امام کاظم شده است. آیا چنین دریافتی تا چه حد میتواند با اصول مورد ادعای نظریه پردازان (امامت الهی) مبنی بر اعلام قبلی نام امامان دوازده گـانه همخوانی داشته باشد. احتمال دارد که یزید بن سلیط این روایت را مانند برخی از روایات دیگـر بعدها و به منظور اثبات امامت علی بن موسی از خود ساخته و به امام کاظم نسبت داده است، بویژه آنکه گـویا امام کاظم خود خبر وصیت را از دیگـران وحتی از فرزندان خود مکتوم گـذاشت و از ابن سلیط نیز خواسته است که متن آن را به دیگـران بازگـو نکند. آیا این همه باعث تردید در اصالت این روایات (باطنی) نمیشود؟
[۱۹۳] الكليني، الكافي، ج۱ ص ۳۱۶ – ۳۱۳.