تکامل فکر سیاسی شیعه از شورا تا ولایت فقیه

فهرست کتاب

جنبش‌های علوی در زمان امام رضا

جنبش‌های علوی در زمان امام رضا

ابهام نسبی در مورد تعیین امامت در این دوره، شرایط رشد برخی از رهبران نهضت‌های شیعی را فراهم ساخت. عبید الله بن الحسن بن علی نواده امام سجاد وعبد الله بن موسی و محمد بن ابراهیم (مشهور به ابن طباطبا – از نوادگـان امام حسن) سه تن از علویان بودند که در این دوره اقدام به بسیج نیروهای معارض بر ضد حکومت عباسی نمودند. اصفهانی در کتاب (مقاتل الطالبيين) می‌گوید: مردی از شیعه منطقه جزیره (منطقه واقع در میان دجله وفرات در شمال عراق) که نصر بن شبیب نام داشت در اوائل خلافت مأمون در سال ۱۹۸ هجری در راه حجاز به شهر مدینه رفت و در آنجا از نام سرشناسان اهل بیت جویا شد که نام این سه تن را به او گـفتند. نصر با محمد بن ابراهیم ملاقات و با وی در مورد سیاست تجاوزگـرانه عباسیان در قبال علویان و عموم شیعیان گـفتگـو کرد. او به محمد بن ابراهیم گـوشزد کرد که منطقه جزیره آماده انقلاب در مقابل حکومت رو به ضعف عباسی است. گـویا محمد نیز این دعوت را پذیرفت و به منطقه جزیره سفر کرد اما با توجه به اختلاف نظری که در قبیله نصر پدید آمده بود، زمینه مناسب فراهم نشد. محمد در راه بازگـشت به حجاز با (ابو السرایا سری بن منصور) که در منطقه کوفه علیه حکومت عباسی پرچم مخالفت را برافراشته بود، ملاقات کرد. ابو السرایا از محمد خواست که سرکردگـی نهضت را در کوفه به عهده بگـیرد [۱۸۲].

بدین ترتیب محمد بن ابراهیم (ابن طباطبا) در سال ۱۹۹ هجری در کوفه قیام کرد و اهداف جنبش را اخذ بیعت از مردم (برای رضامندی آل محمد) – شعار محوری شیعیان در این دوره – و همچنین عمل به کتاب خدا و سنت رسول و امر به معروف ونهی از منکر تعیین نمود. گـروه زیادی از مردم نیز با او بیعت کردند [۱۸۳].

اما اجل مهلتی به ابن طباطبا برای گـسترش نهضت نداد. او در هنگـام در گـذشت وصیتی برای ابو السرایا بر جای گـذاشت که او را به تقوا و صیانت دین و یاری اهل بیت توصیه کرد و از او خواست که ولایت را به هرکس از خاندان علی که به قیام و انقلاب آماده هستند، بسپارد. ابن طباطبا نیز وصیت کرد که در هنگـام اختلاف مسؤولیت به علی بن عبید الله سپرده شود [۱۸۴].

چنانچه دیدیم ابن طباطبا شخص معینی را از اهل بیت برای ولایت مشخص نمی‌کند، بلکه مناسب با گـرایش عام شیعه در این دوره شعار (الی الرضا من آل محمد) در امر ولایت ملاک قرار می‌دهد. گـفته می‌شود که ابو السرایا روز بعد از درگـذشت ابو طباطبا شیعه را در شهر گـرد آورده و پس از اعلام خبر وفات، مردم را آگـاه ساخت که محمد بن علی بن الحسین وصیتی از خود به جای گـذاشته وچنانچه مردم مایل باشند می‌توانند با علی بن عبید الله پیمان ببندند و یا اینکه دیگـری را برای کار بگـمارند. گـویا علی بن عبید الله از پذیرفتن مسؤولیت سرباز زد و یک جوان علوی به نام محمد بن زید را برای سرکردگـی قیام نامزد کرد. ابو السرایا و شیعیان کوفه با این جوان که گـفته می‌شود هنوز موی صورت او هنوز نروئیده بود، بیعت کردند. او پس از گـسترش نسبی قیام چندین نفر از سرشناسان اهل بیت را به نمایندگـی از سوی خود تعیین نمود و آنان را به شهرهای مختلف گـسیل داشت. از جمله آن‌ها ابراهیم بن موسی برادر امام رضا به سرزمین یمن، زید بن موسی برادر دیگـر امام به اهواز، عباس بن محمد بن عیسی (از خاندان جعفر بن ابی طالب) به بصره، محمد بن سلیمان بن داود (از خاندان حسنی) به مدینه، حسین بن ابراهیم بن حسن بن علی به شهر واسط، و حسین بن حسن بن علی به شهر مکه از سوی ابن شخص به عنوان نماینده اعزام شده‌اند [۱۸۵].

به زودی قلمرو تحت سیطره این رهبر جوان علوی گـسترش یافت و او بر شهرهای عراق، حجاز و یمن چیره شد. محمد بن محمد دعوت‌ها و درخواست‌های زیادی از مناطق مختلف و از جمله شام و جزیره برای پیوستن به قیام دریافت داشت [۱۸۶].

اما تنها پس از ده ماه از اعلام قیام و با آغاز سال ۲۰۰ هجری نیروهای مأمون خلیفه عباسی تهاجم گـسترده خود را شروع کردند و قیام نوپای محمد را سرکوب کردند. آن‌ها ابو السرایا، سازمان دهنده قیام را به قتل رساندند و محمد بن محمد رهبر جنبش را به اسارت گـرفتند [۱۸۷].

هنوز جنبش ابو السرایا به پایان نرسیده بود که محمد دیباج فرزند امام صادق در حجاز جنبش دیگـری را علیه نظام عباسی سازماندهی کرد. او خود را امیرمؤمنان خواند و در روز ششم ربیع الاخر سال ۲۰۰ هجری پس از انجام مراسم نماز جمعه ادعای مهدویت کرد. جنبش دیباج نیز با موفقیت روبرو نشد و او به زودی ادعای خلافت را پس گـرفت و با مأمون بیعت کرد. با این همه نیروهای عباسی او را به زنجیر کشیده وتا خراسان مقر خلافت مامون عباسی به اسارت بردند [۱۸۸].

برای یافتن واقعیت تاریخی در مورد ماهیت امامت، صحت ادعا و میزان موفقیت دیباج چندان مهم نیست بلکه صرفاً گـسترش این جنبش‌ها و تایید آن‌ها از سوی طالبیین و عموم شیعیان، خود امری است که چگـونگی توجه شیعیان به مسأله امامت را روشن می‌کند. بدین معنی که مبادرت به دعوت مردم برای قبول رهبری نشان می‌دهد که ساختار ذهنیت مردم عادی شیعه در این دوره هنوز در چهارچوب امامت الهی و از پیش تعیین شده، قرار نگـرفته است. در این دوره بخصوص یعنی تا پیش از پذیرفتن ولایتعهدی مأمون، علی بن موسی (امام رضا) از سوی اغلب اقشار شیعه پیش از دیگـر افراد اهل بیت مورد احترام بود، اما مقدم امامت او چندان مورد اجماع نبود.

[۱۸۲] الاصفهاني، مقاتل الطالبيين، ص ۵۱۹ – ۵۲۱. [۱۸۳] همان، ص ۵۳۲. [۱۸۴] طبری، ج۷ ص ۱۲۰. [۱۸۵] همان. [۱۸۶] اصفهاني، مقاتل الطالبيين، ص ۵۳۴. [۱۸۷] همان، ص ۵۴۹ وطبری، ج۷ ص ۱۲۳ [۱۸۸] ابن اثیر: الكامل، ج۶ ص ۱۲۱ والاصفهاني، همان، ص ۳۵۳ وطبری، ج۳ ص ۹۸۹.