«معجزه» جانشین «عقل»
اگـر نظریه (امامت) بعضی از نصوص را در باره امامت علی بن ابی طالب عرضه میدارد اما این نظریه فاقد هرگونه نصی در باره بقیه ائمه میباشد، لذا صاحبان این نظریه از وصیتهای عادی امامان به عنوان دلیل امامت استفاده کردند. و آن را جانشین نص قرار میدهند، واحیاناً حتی دارای وصیت عادی نمیباشند، آنگاه متوسل به دلیل (معاجز غیبی) میشوند و آن را جانشین وصیت قرار میدهند. چنانچه مثلاً در مناظره هشام بن الحکم با مرد شامی که در فصل پیش ذکر آن رفت، دیدیم که قویترین دلیل اقامه شدن برای اثبات امامت صادق بازگـو کردن غیبی جزئیات سفر مرد شامی از سوی امام صادق بوده است. هشام در طول این مناظره به هیچ حدیثی از پیامبر برای اثبات امامت جعفر صادق استفاده نمیکند بلکه کوشش میکند مرد شامی را با نشان دادن معاجز امام متقاعد سازد. دلیل این امر اینست که در آن دوره هنوز نظریه مذهب امامیه که امامتِ هردوازده امام شیعه را برگـفتار و نص احادیث پیامبر (با ذکر نام) مبتنی میسازد، هنوز متبلور نشده بود.
استناد به معجزات غیبی جهت اثبات امامت در بسیاری از کتابهای نخستین متکلمان شیعه تکرار شده است. شیخ مفید در کتاب (الثقلان) پس از آنکه ضرورت عصمت را بیان میکند میگوید: «اگـر این اصول را ضروری بدانیم پس باید بپیذریم که تشخیص دادن امام از دیگـر افراد رعیت تنها از طریق نص و یا معجزات خارق العاده امکان پذیر است». سید مرتضی در کتاب (الشافی) نیز در این باره اظهارات مشابهی را بیان میکند. شیخ طوسی در (تلخيص الشافي) نیز معجزات دال بر امامت را تنها به جای حدیثی که امام را به نام ذکر میکند، برای تشخیص امام مجاز میداند. علامه حلی در کتاب (نهج الحق) نیز در اظهارات مشابهی میگوید: «اثبات امامت از دو طریق صورت میگـیرد. یکی با نصّ از طرف خداوند یا پیامبر و یا امام قبلی است؟ دیگـری مشاهده معجزات امام است».
نظریه پردازان مذهب امامیه نیاز به تشخیص امامت از طریق معجزه را نخستین بار در اثبات امامت علی بن الحسین (امام سجاد) احساس کردند، چرا که در هنگـام نبرد کربلا حدیثی از امام حسین در مورد فرزندش نقل نشده بود. وصیت امام حسین آنچنان که امام باقر و امام صادق بازگـو کردهاند گـویا خطاب به خواهرش زینب و یا دخترش فاطمه تنظیم شده بود. از سوی دیگـر در آن هنگـام ادعای امامت و وصیت از سوی محمد بن حنفیه و کنارهگـیری امام سجاد از صحنه مسائل سیاسی باعث گـرایش گـروه بسیاری از شیعه به سوی محمد بن حنفیه شد. از اینرو نظریه پردازان مذهب امامیه که بعدها امامت را منحصر به فرزندان امام حسین دانستند برای تسلسل امامت ومقابله با کیسانیان و حسنیان ناگـریز بودند استدلال دیگـری را مطرح کنند. بدین ترتیب وقایع نگـاران امامیه در روایات خود صحنهای از مناظره امام سجاد با عمویش محمد بن حنفیه را تصویر میکنند که در آن محمد، برادر زاده خود را به پیروی خود فرا میخواند، اما امام سجاد او را برای حکمیت نهائی در مورد اقامت دلیل به نزد حجر الاسود میبرد. طبق این روایت سر انجام حجر الاسود معجزهوار یکباره به زبان عربی فصیح به سخن میآید و امامت علی سجاد را تایید میکند، و از ابن الحنفیه طلب تبعیت به او میکند.
در زمینه اثبات امامت امام باقر، امام صادق، امام کاظم وشماری از امامان دیگـر نیز هرجا که نصوصِ مورد نظر چندان محکم به نظر نمیرسید و یا اینکه وصیت نامههای عادی تنظیم شده، برای امامت و خلافتِ فرزند دلالت مستقیمی در پی ندارد، چندی داستانهای اعجازی به این امامان نسبت داده شده است. از جمله آنها میتوان به روایتهای نقل شده از ابو بصیر اشاره کرد.
می توان گـفت که نظریه پردازان مذهب امامیه به تدریج معجزات غیبی را در اکثر موارد به مهمترین و قویترین دلیل اثبات امامت تبدیل کردهاند.