امامت موسی کاظم
امام موسی کاظم پس از درگـذشت برادرش عبد الله مقام امامت شیعه را با ویژگـی علم و تقوا و اخلاق نیکوی خود به آرامی تصدی نمود، ویژگـیهائی که همراه با موقعیت او به عنوان یکی از خاندان اهل بیت وی را از ابزار عصمت و یا نص بینیاز میساخت. شیخ صدوق در باب استدلال در امامت موسی کاظم میگوید: «اصولاً در هنگـام وجود امام چنانچه شیعیان مسائل مورد اختلاف خود را به نزد او ببرند، علم او آشکار خواهد شد. در این صورت برتری او میان خاص وعام ثابت خواهد شد. نشانه امامت نیز همین است. پس وقتی این نشانه را در موسی بن جعفر یافتیم نتیجه میگـیریم که امامت از آن اوست و نه برادرش» [۱۶۴].
اما ظاهراً این نشانهها نمیتواند طرفداران نظریه (امامت الهی) را راضی کند از اینرو عدهای از اقطاب امامیه و از جمله آنان مفضل بن عمر، ابو بصیر و یعقوب سرّاج امامت موسی کاظم را مستند به نصوصی دانستند که به امام صادق منسوب شده است. کلینی در (الكافي) و صفار در (بصائر الدرجات) وشیخ صدوق در (عيون اخبار الرضا) و شیخ مفید در (الارشاد) حدود شانزده حدیث از امام صادق روایت کردهاند که به طور صریح و یا ضمنی به امامت موسی اشاره کرده است [۱۶۵].
این در حالی است که اکثر یاران شناخته شده امام صادق چنانچه دیدیم برای تشخیص امام سردرگـم بودهاند چرا که این احادیث برای پایان دادن به بحث امامت کاظم به نظر نمیرسید. به عبارت بهتر شاید بتوان گـفت که این تصریحات در مسأله جانشینی امامت اصولاً محصول آن زمان نبودهاند، بلکه تنها در متون سده سوم و چهارم هجری به تدریج راه یافتهاند. شیخ صدوق در جائی اقرار دارد که امام کاظم از سیاست دوری میگـزید و پیروان شیعه مسائل مورد اختلاف خود را به نزد ایشان نمیبردند. او (امام کاظم) به روایات صدوق امر امامت خود را پنهان نگـه میداشت. صدوق در جائی دیگـر حدیثی بسیار شگـفت آور نقل میکند که در آن امام کاظم به شیعیان دستور میدهد از سلاطین در همه حال اطاعت کنند. اگـر عدالت خواه بودند برای بقایشان دعا کنند و اگـر ستمگـر بودند از خداوند بخواهند که آنان را اصلاح کند [۱۶۶].
همزمان با امامت موسی کاظم عموم شیعه در گـوشه و کنار سرزمین اسلامی به دلیل همین عزلت گـزینی سیاسی، توجهی خاص به افرادی از اهل بیت نشان میدادند که به جنبشهای انقلابی گـرایش داشتند. به عنوان مثال مردم کوفه در سال ۱۵۶ هجری با عیسی فرزند زید بن علی مخفیانه بیعت کردند و گـروه زیادی از اهالی اهواز، مکه، مدینه، تهامه و واسط با نمایندگـان او اعلام بیعت نمودند. او با یارانش پس از درگـذشت منصور دوانیقی – خلیفه عباسی – در پی بسیج نیرو برای اعلام نهضت بودند که در یکی از ضواحی کوفه در سال ۱۶۸ هجری مسموم شد و درگـذشت [۱۶۷].
یکی دیگـر از نهضتهای مشهور این دوره، جنبشی است به سرکردگـی یک نفر از وابستگـان اهل بیت به نام حسین است که بعدها به نام (شهید فخ) شهرت یافت. در بیانیه حسین برای بیعت آمده است که «ما با شما بر اساس قرآن و سنت رسول و اطاعت از خدا و عدم معصیت او و برای خشنودی اهل بیت محمد (الی الرضا من آل محمد) – شعار محوری نهضتهای شیعی در آن زمان – بیعت میکنیم. شما نیز با ما همراه شوید و با دشمنانمان جهاد کنید. اگـر وفا کردیم شما نیز بر پیمان خواهید ماند و اگـر وفا نکردیم بیعت باطل خواهد شد» [۱۶۸].
[۱۶۴] الصدوق، اكمال الدين، ص ۳۶۱ والطوسي، تلخيص الشافي، ج۴ ص ۲۰۳. [۱۶۵] الكليني، الكافي، ج۱ ص ۳۰۷ والمفيد، الارشاد، ص ۲۹۰ – ۲۹۸ والصفار، بصائر الدرجات، ص ۴۲ – ۴۴۰. [۱۶۶] الصدوق، اكمال الدين، ص ۳۶۱ والامالي، ص ۳۳۸. [۱۶۷] الاصفهاني، مقاتل الطالبيين، ص ۲۷۰. [۱۶۸] همان، ص ۴۵۰.