تکامل فکر سیاسی شیعه از شورا تا ولایت فقیه

فهرست کتاب

فصل چهارم: پایه‌های نظریه امامت

فصل چهارم: پایه‌های نظریه امامت

ساختار فکری اندیشه امامت بیش از هرچیز بر پایه (عصمت – نص) استواره شده است. امام تنها با عصمت مشروعیت می‌یابد و مردم نیز تنها از طریق نص می‌توانند عصمت و مشروعیت امام را تشخیص دهند. بر پایه نظریه امامت الهی مسیر و تداوم از پیش با نصوص الهی ترسیم شده است. امامت با امام علی بن ابی طالب آغاز و پس از او به حسن و حسین منتقل شد و پس از آن امامت در فرزندان حسین که امامانی معصوم هستند منحصر گـشته است. دلیل عصمت نیز در آیه کریمه: ﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا٣٣[الأحزاب: ۳۳]. (همانا خداوند اراده کرده است که پلیدی وگـناه را از دامان شما اهل بیت بزداید وطاهر وپاکتان گـرداندن) به وضوح گـفته شده است. اراده خداوند نیز از نوع اراده تکوینی است نه اراده تشریعی. بدین معنی که اراده خداوند هرگـز امکان تغییر و یا اجرای ناقص پیدا نمی‌کند چرا که هرگـاه خداوند اراده کند فرمان او برابر اصل آفرینشی: ﴿كُن فَيَكُونُ١١٧[البقرة: ۱۱۷]. بی‌درنگ اجرا خواهد شد. براساس این دیدگـاه عصمت مذکور در آیه قرآنی شامل حال زنان پیامبر که اصولاً از اهل بیت بشمار نمی‌آیند، نمی‌شود. از اینرو عصمت و امامت همانطور که ذکر شد تنها در خاندان علوی مشروعیت می‌یابد. بدین ترتیب تکلیف امامت از پیش مشخص شده است و قانون شوری و انتخاب حاکم خود به خود راه کار باطلی به نظر می‌آید.

سعد بن عبد الله قمی اشعری از وقایع نگـاران مذهب شیعه در کتاب (المقالات و الفِرَق) خود تصویر روشنی از عناصر تشکیل دهنده امامت در این دیدگـاه ارائه می‌دهد. او می‌گوید: «علی بن ابی طالب نخستین امام مفترض الطاعه پس از رسول خدا است، و پیروی از او بر مردم واجب است، پس هرکس او را اطاعت کرد اطاعت خدای را به جای آورده و هرکس از او سر پیچید از عبادت خدای سرپیچیده است. پیامبر علی را از تمام علوم و از تمام آنچه مردم از حلال وحرام بدان نیاز دارند آگـاه ساخت و امور خرد وکلان علوم دین ودنیا را حرف به حرف به او آموخت.

عصمت او و پاکی زادگـاهش و همچنین پیشدستی او در پذیرفتن دین مبین، دانش و دلاوری‌اش، جهادگـری و سخاوتمندی‌اش و بالاخره عدالت او در میان رعیت، همه و همه علی را بیش از هر شخص دیگـری سزاوار امامت و جانشینی پیامبر ساخت. از سوی دیگـر پیامبر با نص صریح امت را به او سپرد و با ذکر نامش جانشینی، خلافت و وزارت او را مسجل ساخت. ایشان چندین جا اعلام فرمودند که منزلت علی نزد او همانند منزلت هارون نزد موسی است اما با این تفاوت که پس از ایشان پیامبری وجود ندارد.

قرآن کریم در توصیف رویداد مباهله با ذکر جمله ﴿وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمۡاز زبان پیامبر علی را شخصیتی همانند رسول معرفی نمود. پیامبر در جای دیگـر آن هنگـام که به منظور تحت فرمان بردن قبیله (ولیعه) قصد داشت هشدار اکیدی بفرستد نوشت: «یا به فرمان در می‌آیید ویا اینکه مردی را به این منظور برای شما می‌فرستم که مانند خودم باشد». آنگـاه علی را مأمور انجام این وظیفه نمود. با این استدلال این نتیجه حاصل می‌شود که بهترین جانشین پیامبر کسی است که همانند اوست. اضافه بر آن امامت تا روز قیامت منحصر به اعقاب ذکور او یعنی فرزندان فاطمه و نوادگـان اوست. البته امامت در میان آنان به کسی اختصاص خواهد یافت که از تمام گـناهان معصوم و مُبَرّا و از آفت‌ها وکج اندیشی‌ها دینی بدور باشد. ما دامی که تکلیف خداوند در مورد خلق جاری باشد، امر امامت نیز جاری خواهد بود» [۱۰۱].

ملاحظه می‌شود که این نوع نگـاه به امامت قرائتی است جدیدی از سوی متکلمین شیعه امامیه نسبت به دیدگـاه شیعیان قرن اول هجری است، دیدگـاهی که بیش از هرچیز مبتنی بر شوری ونظر دست جمعی امت بود. امامیان برای تثبیت نظر خود، نظریات خود را به گـفته‌های اهل بیت منتسب می‌کردند. شیخ مفید می‌گوید: «شیعیان علوی بر این امر اتفاق نظر دارند که امامت در هنگـام وفات پیامبر به علی بن ابی طالب وپس از او به حسن وحسین اختصاص یافته است. پس از آن‌ها نیز امامت از فرزندان ذکور فاطمه خارج نخواهد شد ـ تا قیام قیامت وتا آن هنگـامی که خداوند میراث زمین را به دست خود می‌گـیرد، هیچ‌کس جز فرزندان امام حسین سزاوار امامت نخواهد بود» [۱۰۲].

[۱۰۱] الاشعري القمي: المقالات والفرق، ص ۱۷. [۱۰۲] مفيد: المسائل الجارودية / عدة رسائل، ص ۱۶۶.