قضاوت حضرت داود ÷
در مورد داود ÷آنجا که دو نفر شاکی به صورت ناگهانی بر او وارد شدند تا میان آنان قضاوت کند، چنین میفرماید:
﴿۞وَهَلۡ أَتَىٰكَ نَبَؤُاْ ٱلۡخَصۡمِ إِذۡ تَسَوَّرُواْ ٱلۡمِحۡرَابَ ٢١ إِذۡ دَخَلُواْ عَلَىٰ دَاوُۥدَ فَفَزِعَ مِنۡهُمۡۖ قَالُواْ لَا تَخَفۡۖ خَصۡمَانِ بَغَىٰ بَعۡضُنَا عَلَىٰ بَعۡضٖ فَٱحۡكُم بَيۡنَنَا بِٱلۡحَقِّ وَلَا تُشۡطِطۡ وَٱهۡدِنَآ إِلَىٰ سَوَآءِ ٱلصِّرَٰطِ ٢٢ إِنَّ هَٰذَآ أَخِي لَهُۥ تِسۡعٞ وَتِسۡعُونَ نَعۡجَةٗ وَلِيَ نَعۡجَةٞ وَٰحِدَةٞ فَقَالَ أَكۡفِلۡنِيهَا وَعَزَّنِي فِي ٱلۡخِطَابِ ٢٣ قَالَ لَقَدۡ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعۡجَتِكَ إِلَىٰ نِعَاجِهِۦۖ وَإِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلۡخُلَطَآءِ لَيَبۡغِي بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٍ إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَقَلِيلٞ مَّا هُمۡۗ وَظَنَّ دَاوُۥدُ أَنَّمَا فَتَنَّٰهُ فَٱسۡتَغۡفَرَ رَبَّهُۥ وَخَرَّۤ رَاكِعٗاۤ وَأَنَابَ۩ ٢٤ فَغَفَرۡنَا لَهُۥ ذَٰلِكَۖ وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَحُسۡنَ مََٔابٖ ٢٥﴾ [ص: ۲۱-۲۵].
«(ای پیامبر!) آیا داستان شاکیانی به تو رسیده هنگامی که از دیوار عبادتگاه بالا رفتند؟ و ناگهانی بر داود وارد شدند و او از آنها ترسید، بدو گفتند: مترس! ما دو نفر شاکی هستیم و یکی از ما بر دیگری ستم کرده است، تو در یمان ما به حق و عدالت قضاوت کن و ستم روا مدار! و ما را به راه درست راهنمایی فرما! (یکی از آن دو گفت:) این برادر من است و ۹۹ گوسفند دارد، و من تنها یک گوسفند دارم، او (به من) میگوید: آن یکی را هم به من واگذار! او در سخن و استدلال بر من چیره شده است، (چون زبان چربتری از من دارد و مرا مغلوب خود ساخته، و نیز با اصرار زیادی که در این باره میورزد مرا خسته و درمانده ساخته است! داود) گفت: مسلماً او با درخواست یگانه گوسفند تو برای افزودن آن به گوسفندهای خود به تو ستم میکند، اصلاً بسیاری از شرکا و کسانی که با یکدیگر سروکار دارند نسبت به همدیگر ستم روا میدارند، مگر آنهایی که ایمان دارند و کارهای شایسته انجام میدهند، ولی چنین کسانی هم بسیار کم هستند! اما داود (پس از لحظاتی) فهمید که ما او را آزموده ایم (و اندازه هراس او از دیگران و نیز نحوه قضاوتش را به محک آزمایش نهاده ایم)، او از پروردگار خویش آمرزش خواست و خاشعانه و کرنش کنان فرو افتاد و توبه کرد، ما نیز او را بخشیدیم».
آنچه از این آیات فهمیده میشود این است که دو نفر به عنوان دادخواهی از دیوار عبادتگاه داود÷بالا رفتند، و یک دفعه مقابل دیدگانش ظاهر گشته و باعث هراس داود ÷شدند! سپس به شکایت یکی از آن دو گوش فرا داد که برادرش ۹۹ گوسفند و خود تنها یک گوسفند داشت، و صاحب ۹۹ گوسفند از صاحب یک گوسفند میخواست که آن یکی را هم به او بدهد، و این شکایت را نزد داود ÷مطرح ساخت، داود ÷پیش از آنکه از طرف مقابل توضیحی بخواهد حق را به شاکی داد! اما بلافاصله متوه اشتباهش شد و از شتاب و دستپاچگی که در صدور حکم به خرج داد، توبه نمود و خداوند نیز توبهاش را پذیرفت، خداوند بلافاصله به داود یادآوری میکند که:
﴿يَٰدَاوُۥدُ إِنَّا جَعَلۡنَٰكَ خَلِيفَةٗ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَٱحۡكُم بَيۡنَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ ٱلۡهَوَىٰ فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ﴾[ص: ۲۶].
«ای داود! ما تو را در زمین نماینده (خود) ساخته ایم، پس در میان مردم به حق داوری کن و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف میسازد».