مقدمه
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلًا ٥٩﴾ [النساء: ۵۹].
«ای کسانیکه ایمان آوردهاید! از (کلام) خداوند و (سنت) پیامبر و اولیای اموری که از خود شما (اهل ایمان) هستند اطاعت کنید! اگر در مورد چیزی با یکدیگر اختلاف پیدا کردید (برای حل و فصل) آن را به (قرآن) خداوند و (سنت و رهنمودهای) پیامبر برگردانید! اگر به خداوند و روز قیامت ایمان دارید، این بهتر و خوشعاقبتتر است».
مهمترین و محوریترین عامل تاثیرگذار در شکلگیری «بینش، منش و روش» و نوع تعامل در عرصههای گوناگون زندگی، ماهیت دین، مکتب، اندیشه و فلسفه ای است که انسان به آن باور پیدا میکند و دریچهای برای نگاه به «خدا، جهان و انسان» و روابط آنان با یکدیگر قرار میدهد. از آنجا که بدون پذیرش و قناعت درونی هیچ دین و مکتبی نمیتواند باورها، رویکردها و رفتارهای آدمیان را به صورت مطلوب تحت تاثیر خود قرار بدهد، آفریدگار انسان و جهان او را در انتخاب دین و مکتب و فلسفه زندگی «آزاد» گذاشته است، همانگونه که میفرماید:
﴿وَقُلِ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكُمۡۖ فَمَن شَآءَ فَلۡيُؤۡمِن وَمَن شَآءَ فَلۡيَكۡفُرۡ﴾ [الكهف: ۲۹].
«(ای پیامبر!) به ایشان ابلاغ کن که (دین) درست و حق همان دین فرود آمده از جانب پروردگارتان است، پس هرکس میخواهد ایمان بیاورد، و هرکس که میخواهد کافر شود»...
﴿لَكُمۡ دِينُكُمۡ وَلِيَ دِينِ ٦﴾ [الکافرون: ۶].
«دینتان از آن خودتان و من نیز دین خود را دارم»...
اما پیش شرط لازم برای استفاده درست از «آزادی» و انتخاب صحیح نوع زندگی، «آگاهی» از ماهیت دین و محتوای مکتبی است که برگزیده میشود، اگر انسانها با بانی، مبانی، محاسن و ویژگیها و نقش و ماحصل کوتاه و دراز مدت گزینههایی که پیش رو دارند آشنا نباشند و نقاط «قوت و ضعف، سود و زیان و مصلحت و مفسدت» مترتب بر آنها را از منابع مورد اعتماد نشناسند، و آگاهانه- و به تعبیر قرآن علی بصیرة در باره این انتخاب مهم حساس و سرنوشت ساز خود تصمیمگیری نکنند و جوانب فردی، اجتماعی، فکری و رفتاری زندگی خود را با توجه به اولویتها و اهداف آن آیین برنامه ریزی و ساماندهی ننمایند، و انتظارات خویش را با بهرهگیری از تواناییهای مادی و معنوی خود در جهت تحقق اهداف کوتاه و دراز مدت دین برگزیده خود، پیگیری نکنند و در مسیر عمر و پیش از پایان آن، هدف از آفرینش خود را درنیابند و به مسئولیتهایشان عمل نکنند، خام و خوار و خُرد از بیرون خاک به درون آن نقل مکان خواهند کرد و فرصتگرانبها و تکرارناشدنی عمر را به سادگی از دست خواهند داد.
اینجاست که نقش و اهمیت کار اصحاب «رسالت، اصلاح و هدایت» و در رأس آنها انبیای الهی در جهت تبیین خدا پسندانه دین و تعالیم تعالی بخش آن بیشتر معلوم میشود.
آنان پایه عمل به مسئولیتهای خیرخواهانه خود را بر روی سه اصل اساسی: «دعوت» ناصحانه و امانتدارانه «اتمام حجت» حکیمانه و قاطعانه و «رفع شبهات» به شیوهای آگاهانه و خردمندانه قرار داده و میدهند تا برتری، پیشگامی و امنیت و آزادی واقعی موجود در آیین انسانساز اسلام را برای پیوندگان پرهیزکاری، پیشرفت و دادگری و سرافرازی دنیوی و سعادت أخروی معلوم کنند و راه را به راهیان راه انبیاء و سالکان صراط مستقیم بنمایانند.
در عصرحاضر که پیشرفتهای شگرف علمی و انفجار اطلاعات و فضای بازرسانههای دیداری، شنیداری و نوشتاری به گستره زمین گسترش یافته است، نقش و اهمیت و ارثان رسالت رسولان رهایی و حاملان دانش و دینداری برای ادای هرچه بهتر مناسبتر و امروزیتر مسئولیت خود در برابر دین خالص خداوند این امانت الهی ضرورت و اهمیتی مضاعف یافته است.
امروزه بسیاری از ادیان و مکاتب و فرهنگها برای عرضه جهانی آنچه در بساط دارند، از پیشرفتهترین امکانات علمی و رسانهای بهره میگیرند؛ هرچند این حق مسلم آن هاست، اما اشکال کار در این است که متاسفانه بیشترشان به عرضه کالای فکری و فرهنگی خویش اکتفاء نکرده و در رقابتی غیرمنصفانه و غیراخلاقی به تخریب و تحریف باورها، فرهنگ و تاریخ و دستآوردهای دیگر ادیان و مکاتب اقدام نموده و در پارهای از موارد با زیر پانهادن اصل «آزادی انتخاب دین و مکتب» از راهکارهای غیراخلاقی همچون: توطئههای سیاسی، تهاجم نظامی و حربههای اقتصادی بهره گرفته و با زیرپانهادن تمامی معیارهای مقبول و موجود در ادیان و مکاتب و دور زدن قوانین و مقررات پذیرفته شده جامعه جهانی، برای تحمیل باورها و فرهنگ خود بر دیگران تلاش میکنند که قضیه «جهانیسازی» و تلاش برای تحمیل فرهنگ آمریکایی و غربی بر ملتهای غارتشده جهان سوم، بخشی از آن تلاشهای متضاد با «کثرتگرایی» و دمکراسیخواهی است.
آن تمامیتخواهان برای دستیابی به اهداف خود در طول تاریخ معمولاً از ابزارها و راهکارهای گوناگونی بهره گرفته و میگیرند که تنها به چند مورد از آنها در عصرحاضر اشاره میکنیم:
• تحریک همستیزی و دشمنی در میان پیروان أدیان و فرهنگهای رقیب. (نمونه آن تقسیم مردم عراق به شیعه، سنی و کرد!).
• انحصارطلبی و تروریسم رسانهای و بهرهبرداری غیردادگرانه و غیراخلاقی از امکانات علمی امروزی و کشتن و زندانیکردن روزنامهنگاران و خبرنگاران رسانههای مستقل. (نمونه آن بمباران دفتر تلویزیون الجزیره در کابل و بغداد و کشتن طارق ایوب و زندانینمودن تیسیر علونی و...).
• اجیرکردن اشخاص بیهویت و قربانیان تروریسم فکری در جهت تحمیل اندیشه فرهنگ و سیاستهای استعماری خود و حمایت از: «سکولاریسم، لیبرالیسم و نژادپرستی، وابستگی و خودکامگی. (نمونه آن: حمایت از کمالیستها و نظامیان ترکیه و دولتهای تونس، مصر، اردن، افغانستان، عراق و اخیراً دولت نظامی پاکستان و صدها حزب و گروه وابسته در کشورهای جهان سوم).
اما در این میان مهمترین سوژه مورد استفاده آنان ایجاد شکاف و تفرقه در بین ملتهای جهان سوم به ویژه مسلمانان از طریق تحریک احساسات نژادی، فرقهای و مذهبی با هدف شعلهورنمودن نزاع و کشتار در میان حتی پیروان یک دین و مکتب و گسترش کینه توزی و انتقامجویی در میان آنان است، تا از طریق تمامی تواناییهای مادی، معنوی، انسانی و اقتصادی آنان را غارت و آنچه که برایشان باقی میماند، هزینه جنگ و نزاعهای داخلی، خرید اسلحه و کالا از ایشان بشود و قدرتشان به ضعف و عزتشان به ذلت تبدیل گردد، همچنین همگام با غارت ثروتهای انسانی و مادی آنان از هرجهت ایشان را به خود وابسته سازند. (انفجارهای مشکوک مراقد ائمه و تخریب صدها مسجد اهل سنت در عراق، کشتار بیش از یک میلیون و دویست هزار عراقی در عرض چهارسال اشغال آن کشور که متأسفانه تعداد بسیار زیادی از ایشان قربانی جنگ فرقهای و کینهتوزی کور بودهاند.! فعالیت گسترده جوخههای آدمکشی غربی و شرقی و دهها سازمان اطلاعاتی استعماری و صهیونیستی و.... برای گسترش کینه و دشمنی میان فرق اسلامی نه اولین حلقه از آن زنجیره است و نه آخرین آن خواهد بود).
مدتهاست به این نتیجه رسیدهاند که مناسبترین سوژه و وسیله بهرهبرداری از مسائل اختلافی «اعتقادی و فقهی» و رویدادهایتاریخی است که با استفاده از اشخاص و گروههای وابسته به گرایشهای «افراطی و تکفیری» موجود در میان فرق اسلامی به آن اختلافها دامن میزنند، و هرچند گاهی هم نزاعهایی مصنوعی را به وجود میآورند، تا با گذر زمان کار را به جایی برسانند که امکان تفاهم و زندگی مسالمتآمیز را در میان پیروان آن فرقهها به حداقل برسانند.
از آنجا که وجود اختلاف نظر در حوزه علوم کلامی، سیاسی، فلسفی و فقهی در چهار چوبی علمی و منطقی معقول و مقبول است و در میان پیروان تمامی ادیان و مکاتب و احزاب رایج است، تا جایی که گاهی به انشعابهای متعددی منجر میشوند، اما تقویت «فرهنگ اختلاف» و تحمل طرف مقابل و خودداری از صدور احکام «کفر و شرک و نفاق» در حوزه اختلاف نظرهای سیاسی، فکری و فقهی و در صورت لزوم صدور آن از طرف «مجامع تخصصی» معتبر و بیطرف میتواند تا حدود زیادی مانع گسترش نفوذ آن گرایشهای «افراطی و تکفیری» در بین فرق اسلامی بشود و از ابزار دست دیگران قرارگرفتن و آتش در خرمن دین و زندگی خویش افکندن آنان مانع بشود.
خردمندان و میانه روان دو مذهب «شیعی و سنی» تاکنون گامهایی را هرچند در عمل کافی به نظر نمیرسند در این راستا برداشته و تلاشهایی را صورت دادهاند که آخرین آنها نشست «مجمع جهانی تقریب بین مذاهب» و «اتحاد جهانی علمای مسلمان» در کشور قطر و مناظره مستقیم آقایان هاشمی رفسنجانی و دکتر قرضاوی در تلویزیون الجزیره بود که تا حدودی میتوانند جای امیدواری باشند.
اما گرایشهایی از فریقین با توجه به باورهای «دگم و تمامیت خواهانه» خویش بدون توجه به بسیاری از نصوص غیرقابل انکار و رهنمودهای ائمه دین و دیدگاههای اهل «اعتدال و اصلاح» دو طرف هرچند گاهی به بهانههای مختلف اقدامات ناصوابی را صورت میدهند، و خواسته یا ناخواسته پایشان درلای دامهای شیاطین پیدا و پنهانگیر میافتد و برطبل تفرقه میکوبند، و همه چیز را فدای توهمات خویش مینمایند.
برای نمونه میتوان به صدور احکام «کفر و شرک شیعه» از جانب برخی از گرایشهای افراطی اهل سنت در سایتهای اینترنتی و گاهی از طریق کتب و نشریات و... اشاره کرد، در مورد طرف مقابل نیز میتوان به چاپ دهها هزار نسخهای کتاب «آنگاه هدایت شدم!» شیخ تیجانی تکفیری، غالی [۱]و توزیع آن در میان دانشجویان و سربازان برخی از دانشگاهها، پادگانها و مراکز آموزشی و موضعگیریهای غیرعلمی و غیرمنطقی برخی از گویندگان و نویسندگان در رسانههای ارتباط جمعی و از همه دور از انتظارتر مصاحبه شبکه ۳ سیما با تیجانی تکفیری در برنامه «ماه عسل» روز ۲۶ ماه مبارک رمضان سال ۱۴۲۸ق و یک هفته پیش از آن دعوت از شخصی به نام «عصام عماد» به همان برنامه و مواردی از این قبیل اشاره کرد!.
بسیاری از عالمان و مصلحان و ناظران حوزه رسانههای دیداری بر این باورند که عملکرد آمیخته با «غلو و افراطیگری» و دمیدن جان در پیکر پوسیده پارهای از مسایل نخنما شده در تلویزیونهای فرقهای و حزبی تازه تأسیس و بازی و یکهتازی در میدانی با یک بازیکن عملکردی غیرخردمندانه و غیردادگرانه است.
به ویژه تلویزیونهای «اهل البیت، الزهراء، الفیحاء، السلام، الفرات، کربلا، المسار، الکوثر، النور، العراقیه و.... که بیشترشان بعد از اشغال عراق راه اندازی شدهاند، و در رأس آنها تلویزیون «تکفیری و غالی» فارسیزبان «سلام» که از ایالت کالیفرنیای آمریکا فتنه پراکنی نموده و بدون توجه به «مصالح امت اسلامی» به جای تبلیغ محترمانه و علمی معتقدات خود، متأسفانه از همه خطوط قرمز عبور کرده و به روشی بسیار ناپسند شبانه روز به معتقدات و شخصیات مورد احترام یک میلیارد و چند صدمیلیون مسلمان اهانت مینماید.
تنها تلویزیون طرف مقابل که در سال چند ساعتی را به طرح مسایل مورد اختلاف اختصاص میدهد، تلویزیون عربی «المستقلة» است که به روشی محترمانه و با حضور علماء و کارشناسانی از فریقین و تقسیم عادلانه وقت گفتگوهایی را ترتیب میدهد، هرچند آن هم در مواردی مورد انتقاد برخی از علما بوده، اما عملکرد به مراتب بهتری داشته است، طبیعتاً اهل انصاف آن دو روش را باهم مقایسه میکنند و میبینند که تفاوت آن دو روش از کجا تا به کجاست؟.
البته بار مسئولیت عملکردهای یک جانبه و غالباً اهانتآمیز آن تلویزیونها را خارج از دعوت محترمانه به معتقدات خود تنها بر دوش بانیان و حامیان و برنامه ریزان آن میدانیم، و بر این باوریم که بسیاری از خردمندان و شخصیتهای معتدل در کلیت نظام مؤید و مشوق عملکرد ناپسند آنان نیستند و حتی تعدادی از آنها با نظام مشکل دارند و بیشترشان در خارج از ایران اداره میشوند، هرچند گفته میشود گرایش خاصی مستقیماً و یا غیرمستقیم از تعدادی از آن رسانهها حمایت میکند!.
گرایشهای افراطی موجود در میان شیعیان بهتر است به خاطر حفظ مصالح درجه اول مسلمانان از علمکردن غالیان و تکفریانی مانند: «عصام عماد و تیجانی» که اصحاب درجه اول رسول خدا را تکفیر میکنند، خودداری نمایند و از تحریک احساسات و اهانت به باورهای بیش از یک میلیارد و چند صدمیلیون مسلمان دست بردارند، اما اگر قرار بر مقابله به مثل باشد، گویندگان و نویسندگان معتدل شیعی و اهل سنت نیز غالباً برای دفاع و شبهه زدایی هم که شده از تجدید نظر و تغییر رویکرد در مورد باورهای سنتی شیعه و فاصلهگرفتن از غلات توسط شخصیتهای مطرح و شناخته شدهی شیعی که نام میبریم، میگویند و مینویسند و اهل تحقیق را به مطالعه آثارشان دعوت میکنند، شخصیتهایی مانند: «آیة الله شریعت سنگلجی تهرانی [۲]آیة الله علامه سید ابوالفضل برقعی [۳]آیة الله سید علی اصغر بنابی، علامه سید اسماعیل آل اسحاق خوینی زنجانی، آیة الله شیخ نعمت الله صالحی نجف آبادی [۴]استاد حیدرعلی قلمداران قمی، دکتر یوسف شعارتبریزی، مهندس محمد برازنده مشهدی، حجة الاسلام دکتر مرتضی رادمهر تهرانی، آیة الله دکتر سید مهدی خالصی عراقی، آیة الله سید اسدالله خرقانی، دکتر سید صادق تقوی استاد سابق دانشگاه تهران، دکتر علی مظفریان شیرازی، استاد حسن العلوی اندیشمند نامی عراقی [۵]دکتر عبدالکریم سروش، آیة الله شیخ جواد خالصی بغدادی، آیة الله سید حسین موسوی نجفی، حجة الاسلام دکتر محسن کدیور، حجة الاسلام یوسفی اشکوری، به ویژه استاد احمد کاتب محقق پرتلاش عراقی و نویسنده کتاب «سیر دگرگونی اندیشه شیعی از شورا تا ولایت فقیه» و...».
برای نمونه تنها به دیدگاه یکی از آن شخصیتها یعنی حجة الاسلام دکتر محسن کدیور در ارتباط با «منابع و مصادر اعتقادی افراطیها» توجه بفرمایید.! او در سخنرانی ۲۳ ماه مبارک رمضان ۱۴۲۷ﻫ۱۳۸۵ش در حسینیه ارشاد میگوید: «یکی از مشهورترین ارزیابیهای سندی روایات کتاب (اصول کافی) کلینی، توسط شهید ثانی فقیه شاخص قرن دهم (۹۶۶م) صورت گرفته است: براساس تحقیق این فقیه متبحر، کتاب کافی ۵۰۷۲ حدیث صحیح، ۱۴۴ حدیث حسن، ۱۱۱۸ حدیث موثق، ۳۰۲ حدیث قوی، ۹۴۸۵ حدیث ضعیف دارد، یعنی ۵۹% روایات کافی به نظر وی فاقد اعتبارند، ابومنصورحسن بن زین الدین فرزند وی مشهور به صاحب معالم در کتاب «منتقی الجمان فيالاحادیثالصحاح ولحسان» با ملاکی سختگیرانهتر تعداد احادیث صحیح فروع کافی را کمتر از یک سوم تعدادی که والد ماجدش برآورد کرده بود، برآورد میکند.
علامه محمد باقر مجلسی، صاحب بحارالانوار در کتاب «مرآت العقول في شرح اخبار آل الرسول ص» که شرح کافی است، علاوه بر توضیح متن روایات به ارزیابی سندی آنها نیز پرداخته است.
براساس ارزیابی سندی این محدث بزرگ از مجموع ۱۰۱۵ روایت کتاب الحجة کافی (که از جمله مهمترین منابع نقلی بحث امامت است) ۲۸۶ روایت صحیح یا موثق یا حسن (یا در حکم این عناوین) است؛ ۲۵۴ روایت مرفوع یا مرسل یا مجهول است؛ ۴۶۳ روایت نیز ضعیف میباشد، به زبان آمار و براساس ارزیابی یاد شده، حدود ۲۸ درصد روایات کتاب الحجة کافی به لحاظ سندی معتبر و بیش از ۷۰ درصد روایات آن فاقد اعتبار سندی (مرسل، مجهول، ضعیف، مرفوع) است.
براساس ارزیابی سندی و متنی یکی از حدیثشناسان معاصر (محمد باقر بهبودی در صحیح الکافي) از ۲۸۳۳ روایت اصول کافی تنها ۵۹۳ حدیث صحیح شناخته شده است (یعنی ۲۱ درصد)، و از ۱۰۱۵ روایت کتاب الحجة کافی تنها ۱۰۱ حدیث (یعنی ۱۰ درصد) به عنوان صحیح یا معتبر تلقی شده است (کمتر از یک سوم ارزیابی قبلی)، ارزیابی اخیر از دیدگاه علمای معاصر ارزیابیای سختگیرانه قلمداد شده است، به هرحال در خوش بینانه ترین حالت بیش از دو سوم روایات کتاب اصول کافی، از روایات ضعیف و غیرمعتبر محسوب میشود، این نسبت در روایات کتاب الحجة کافی به ۷۰ تا ۹۰ درصد میرسد، یعنی تنها بین ۱۰ تا حداکثر ۲۸ درصد روایات این کتاب معتبر (صحیح یا موثق یا حسن) شمرده میشوند [۶].
اما ما و همه کسانی که به پدیده «تکفیر و افراطیگری» به عنوان خطرناکترین عامل ضد «وحدت و مصلحت» نگاه میکنند، بانیان و برنامهریزان اقدامات تفرقه افکنی را در برار این پرسشها قرار میدهیم که:
• با توجه به آیات و احادیث فراوانی که اهل ایمان را به «برادری و وحدت» فرا میخوانند، آنان به هنگام بازخواست دنیوی و اخروی در پیشگاه خداوند چه جوابی خواهند داشت؟.
• آیا فکر نمیکنند که اینگونه اقداماتشان با عملکرد امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب سکه خطاب به خوارجی که حکم کفرش را صادر کرده و با او جنگیده بودند، فرموده:
• «شما بر ما سه حق دارید: ۱- مانع حضور شما در مساجد نمیشویم. ۲- تا زمانی که بیت المال و غنایم جنگی در اختیار ماست، شما را از آن محروم نمیکنیم.! ۳- پیش از شما دست به اسلحه نمیبریم.» در تضاد است؟ [۷].
• یکی از سخنان قابل تأمل بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران این بوده است که «هرکس مسایل مورد اختلاف «شیعه و سنی» را زنده کند نه شیعه است و نه سنی!» کلامی که معمولاً آن را بر روی تراکتهای بزرگی در «هفته وحدت» نوشته و بر در و دیوار میآویزند، آیا این روش با آن رهنمودبانی نظام در تضاد نیست؟.
• فکر نمیکنند که آنگونه اقدامات انگیزه گروههای خشونتطلب را که دشمنان غالباً برای به خدمتگرفتن آنان تلاش مینمایند، تقویت میکند و برای رسانههای وابسته به دولتها و سازمانهای غربی خوراک تبلیغاتی بیشتری را فراهم مینماید؟.
اینجانب همراه با بسیاری از گویندگان و نویسندگان «میانهرو شیعه و سنی» طرح تندروانه، اهانتآمیز و یک جانبه مسایل مورد اختلاف را به هیچ وجه مشروع و به مصلحت نمیدانیم، اما شبهه زدایی و روشنگری را در مقام دفاع حق شرعی و قانونی خود به شمار میآوریم، زیرا نه تنها در میدان باورها و اندیشهها، بلکه در دیگر زمینهها، هرکجا که هجومی صورت بگیرد، دفاع حقی مشروع و عکس العملی طبیعی است.
• از آنجا که گرایشها و طیفهای «معتدل شیعی و سنی» دسترسی چندانی به رسانههای ارتباط جمعی ندارند، گردآوری و تدوین مطالب این کتاب هرچند که با حجم و گسترهی توزیع کتابها و وسایل تبلیغاتی مروجین «افراط و تکفیر» فریقین قابل مقایسه نیست، تلاش اندکی است که صرفاً در جهت اهداف زیر صورت گرفته است:
• دفاع از باورها و برداشتهای گرایشهای «اعتدالی و میانه روانه»در میان شیعه و اهل سنت در برابر «افراطیها و تکفیری» های دوطرف.
• تبیین این حقیقت که بسیاری از مسایل «کلامی و فقهی و تاریخی» مورد نزاعناشی از اختلاف نظرهای سیاسی و فرقهای و پارهای از آنها ساختگی بوده و متعلق به دهها قرن گذشته هستند، و صد البته میدان داران و بانیان آنها به هیچ وجه قایل به «کفر و شرک» طرف مقابل خود نبودهاند.
• بسیاری از حوادث ناگوار و جنگهای پیش آمده میان مسلمانان برخلاف میل باطنی ایشان، بر اثر توطئهها و اخلالگریهای عدهای ماجراجو و کینهتوز روی داده و دامن اصحاب پیامبر و پرچمداران «توحید و تقوا» از برنامهریزی و اقدام به آن جنگ و نزاعها مبرا بوده است.
البته بسیاری از عالمان و اندیشمندان بر این باورند که پیروان فرق اسلامی به میزان بسیار زیادی دارای نقاط توافق و مشترکات از جمله حکم قراردادن «قرآن و سنت صحیح و مصالح مشترک سیاسی و اجتماعی» هستند، تا بتوانند در مورد کاستن و یا کنارنهادن مسایل مورد اختلاف به توافق برسند، و این رهنمود و هدایت الهی را سرلوحه اعتقاد و عمل خود قرار بدهند که:
﴿وَمَا ٱخۡتَلَفۡتُمۡ فِيهِ مِن شَيۡءٖ فَحُكۡمُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِۚ ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبِّي عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُ وَإِلَيۡهِ أُنِيبُ ١٠﴾[الشوری: ۱۰].
«در مورد هرچیزی که اختلاف پیدا کردید، حکم و داوری در باره آن با (قرآن) خداست، این است پروردگار من و شما، بر او توکل نمودم و به سوی او بازمیگردم».
در اینجا توضیح این مطلب را نیز بر خود لازم میبینم که تحقیقات صورت گرفته، در این کتاب اساساً مدیون زحمات نویسندگان منابع اصلی آن به ویژه آقایان: «ابراهیم توحیدی» نویسنده پرتلاش و ناآشنای کتاب «عیانات» و استاد «احمد کاتب» پژوهشگر شیعی عراقی و نویسنده کتاب «سیر دگرگونی اندیشه شیعی» و آیة الله سید ابوالفضل برقعی در کتاب: «عرضه روایات اصول بر قرآن و عقول» است، اما کار اینجانب در «تعدیل، تبویب، تلخیص و ویرایش» مطالب آنان خلاصه میشود.
[۱] تیجانی (از پیروان طریقه صوفیه تیجانیه شمال آفریقا) در صفحه ۱۶۳ کتاب (آنگاه که هدایت شدم) به صراحت میگوید: بعد از وفات رسول خدا ججز چند نفر از اصحاب بقیه مرتد و کافر شدند. این ادعای او و همفکرانش در فصل چهارم این کتاب به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است. [۲] نویسنده کتابهای «توحید عبادت و کلید فهم قرآن». [۳] صاحب دهها اثر از جمله: تفسیر تابشی از قرآن، عرضه روایات اصول بر قرآن و عقول، خرافات و فور در زیارت قبور و.... [۴. -[ ]صاحب اثرماندگار، غلو درآمدی بر افکار و عقاید غالیان، انتشارات کویر. [۵] نویسنده کتاب «عمر و التشیع». [۶. -[ ]بخشی از متن سخنرانی حجة الاسلام دکتر محسن کدیور با عنوان تأملی در منابع اعتقادی. [۷] کتاب فقه سیاسی، دکتر یوسف قرضاوی، صفحه ۲۱۳.