بازسازی باورها

فهرست کتاب

آیا بعد از وفات رسول خدا اصحاب او مرتد شدند؟.

آیا بعد از وفات رسول خدا اصحاب او مرتد شدند؟.

تیجانی ادعا می‌کند که بعد از وفات پیامبر صهمه اصحاب او به جز چند تن مرتد شدند؟ او به آیه ۱۴۴ سوره آل عمران استناد کرده است که خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡ[آل عمران: ۱۴۴].

و متأسفانه آقای مهری مترجم کتاب آیه را اینگونه ترجمه نموده است:

«و محمد نیست جز فرستاده‌ای از سوی خدا که پیش از او نیز فرستادگانی درگذشته‌اند، پس اگر او نیز از دنیا برود یا کشته شود، شما به گذشته برمی‌گردید (ومرتد می‌شوید)».

تیجانی می‌گوید: «این آیه آشکارا به ما می‌فهماند که اصحاب جز تعداد اندکی از آنها بلافاصله پس از پیامبر مرتد شده و به (جاهلیت) گذشته برگشتند، و بر دین باقی نماندند» [۲۸۱].

مسلماً آقای تیجانی یا معنی آیه را نفهمیده و یا با زروگویی می‌خواهد معنی آن را تحریف کند، زیرا خدا سؤال می‌کند که ﴿أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡ«اگر پیامبر فوت کرد و یا کشته شد، مگر قرار است شما به (جاهلیت) گذشته برگردید و مرتد شوید؟».

می‌بینید که جمله «استفهامی» است نه خبری، اما (آقای مهری) مترجم کتاب نیز که کار تحریف را از (تیجانی) تکفیری آموخته، جمله استفهامی را به صورت خبری ترجمه کرده است.

راستی به آقای مهری که از خدا شرم ننموده و در ترجمه آیه همزه استفهامیه (أ=آیا) را حذف و معنی آیه را عمداً تحریف کرده است چه باید گفت؟، اگر این کار خدمت است، پس خیانت و دشمنی با قرآن و دین خدا چه معنی دارد؟.

اکنون ادعای تیجانی و بسیاری از مدعیان را با قرآن و نهج البلاغه تطبیق می‌دهیم، تا حقیقت برای همگان روشن شود.

واقعیت این است در قرآن هیچ آیه‌ای وجود ندارد که خدا خطاب به یاران پیامبر فرموده باشد: شما مرتد می‌شود، اما آیات زیادی در مدح و ستایش اصحاب رسول الله ص(مهاجرین و انصار) و تأیید ایمان آنها وجود دارد که در این جا چند نمونه از آنها ذکر می‌شود:

۱- ﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱلَّذِينَ ءَاوَواْ وَّنَصَرُوٓاْ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ كَرِيمٞ ٧٤ [الأنفال: ۷۴].

«کسانی که ایمان آورده و در راه خدا هجرت کردند (مهاجرین) و آنان که مأوایشان داده و یاریشان نمودند (انصار) مؤمنان حقیقی‌اند و برای ایشان مغفرت و روزی کریمانه‌ای است».

این آیه به وضوح همه مهاجرین و انصار را مؤمنان حقیقی نامیده، و از کسانی می‌شمارد که در راه اسلام فداکاری می‌کردند و مستحق بهشت شده‌اند، شکی نیست که خلفای راشدین (ابوبکر، عمر، عثمان و علی) نیز جزو آن دسته‌اند، پس تیجانی که مهاجرین و انصار را مرتد می‌داند، باورش به دلیل تضاد با قرآن صددرصد باطل است، و قلم و قدمش (خواسته یا ناخواسته) در خدمت سیاست‌ها و توطئه‌های دشمنان اسلام و قرآن قرار دارد.

۲- ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠ [التوبة: ۱۰۰].

«پیشروان نخستین مهاجرین و انصار و کسانی که با نیکوکاری از آنها پیروی کردند، خدا از آنها راضی و ایشان نیز از خدای خود خشنودند و بهشت‌هایی را برای ایشان مهیا کرده است که از زیر آن رودها جاری است و در آن تا ابد جاویدند، و کامیابی بزرگ این است».

چون مهاجرین و انصار مؤمنین حقیقی هستند، خدا بدون قید و شرط از آنها راضی شد و به ایشان وعده بهشت داده است، آیا باور تیجانی و همفکرانش که آنها را مرتد و ستمکار می‌دانند برخلاف قرآن نیست؟.

۳- ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَيَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ [النور: ۵۵].

«خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، وعده داده که در این سرزمین جانشین‌شان کند...».

به استناد به این آیات از قرآن خداوند متعال به مهاجرین نخستین وعده حکوت داد و این وعده او تحقق یافت، همانگونه که در نهج البلاغه آمده: وقتی حضرت عمر سمی‌خواست شخصاً همراه لشکر مسلمانان به ایران برود، با حضرت علی سمشورت کرد و حضرت علی سبا استناد به همین آیه به او فرمود: مرو که بنابر وعده خدا ما پیروزیم.

۴- ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡ [الفتح: ۲۹].

«محمد رسول خداست، و کسانی که با او هستند (یارانش خصوصاً مهاجرین و انصار) نسبت به کافران سرسخت و قاطع و میان خود بسیار دلسوز و مهربان هستند».

آری، قرآن می‌فرماید: اصحاب پیامبر (مهاجرین و انصار) دوستدار و دلسوز پیامبر و مؤمنان و دشمن سرسخت کفار بوده‌اند، ولی تیجانی می‌گوید: اصحاب با پیامبر و یکدیگر دشمن بودند، آیا باورداشتن به کلام خدا خردمندانه است یا پیروی از سخنان بی‌اساس تیجانی؟.

۵- ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ[آل عمران: ۱۱۰].

«شما بهترین امتی هستید که برای (هدایت) مردم به پا خواسته اید، زیرا که به نیکی دستور می‌دهید و از بدی بازمی‌دارید و به خدا ایمان دارید».

قرآن به ما می‌گوید: ثمره بیست و سه سال تلاش پیامبر صتربیت امتی نمونه و سرمشق بود، ولی تیجانی می‌گوید: بعد از وفات آن حضرت همه آنان کافر و مرتد شدند!؟ و این بدین معناست که تمامی تلاش‌های پیامبر بی‌پایه و بی‌حاصل بود و او نتوانست امت اهل ایمانی را پرورش دهد؟!.

۶- ﴿إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدۡ نَصَرَهُ ٱللَّهُ إِذۡ أَخۡرَجَهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ ٱثۡنَيۡنِ إِذۡ هُمَا فِي ٱلۡغَارِ إِذۡ يَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦ لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاۖ [التوبة: ۴۰].

«اگر شما (مسلمانان غیرمهاجر و انصار) او (پیامبر) را یاری نکنید، خدا یاریش کرده، زمانی که کافران او را از مکه بیرون راندند، در حالیکه دومین نفر (نسبت به همراهش= ابوبکر صدیق) بود و هردو در آن غار بودند، آنگاه که پیامبر به دوستش می‌گفت: غم مخور که خدا با ماست!».

در این آیه که به هجرت پیامبر صاشاره دارد، مربوط به زمانی است که پیامبر صبه اتفاق ابوبکر صدیق از مکه خارج شده، و چون کفار در تعقیب‌شان بودند به غار ثور پناه بردند، نشان می‌دهد که حضرت ابوبکر نگران سرنوشت رسول خدا و رسالت او بود، و پیامبر با سخنانش او را تسلی می‌داد که ضمن آن صریحاً اشاره دارد «خدا با ما (یعنی من و تو هردو) همراه است» مسلماً این معنا نمایانگر فضیلتی عظیم برای ابوبکر صدیق است، هرچند بسیاری از مدعیان می‌گویند:

- «همراهی ابوبکر با پیامبر در غار فضیلتی نیست، زیرا حضرت یوسف نیز در زندان با چند مشرک همبند بودند؟!».

- «چون ابوبکر تزلزل و ضعف ایمانی داشته، می‌ترسیده است!».

- «بودن خدا با ابوبکر فضیلتی نیست، زیرا خدا با همه چیز هست!».

اما باید دانست که:

اولاً: هم بندبودن مشرکان در زندان با حضرت یوسف تصادفی بوده، اما همراهی ابوبکر صدیق با نبی اکرم در آن غار داوطلبانه و انتخابی بوده است، و او در آن سفر جانش را در مقام دفاع از دین و رهبرش در طبق اخلاص نهاده بود.

ثانیاً: آیه تزلزل ایمانی حضرت ابوبکر را نشان نمی‌دهد و ترس او را اثبات نمی‌کند، زیرا از قول پیامبر به او گفته شده: «لاتحزن!» یعنی: «نگران مباش!» و نفرموده: لاتخف!» یعنی: «مترس!» اما حزن و اندوه بخاطر پیامبر و اسلام نه اینکه برای هیچ‌کس عیب نیست، بلکه مایه افتخار نیز هست.

ثالثاً: بودن خدا با همه اشیاء از نظربودن و «معیت تکوینی» و آفرینشی اوست، ولی بودن خدا با ابوبکر در آیه از جهت «تأیید و حمایت» آمده است، و به گفته آیة الله ابوالفضل برقعی: چون معیت و همراهی تأییدی است، و جمله «ان الله معنا» اسمیه است، و جمله اسمیه بر دوام و استمرار دلالت می‌کند، پس ابوبکر صدیق تا ابد مورد تأیید خداوند متعال می‌باشد.

۷- ﴿ٱلَّذِينَ إِن مَّكَّنَّٰهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَمَرُواْ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَنَهَوۡاْ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۗ وَلِلَّهِ عَٰقِبَةُ ٱلۡأُمُورِ ٤١ [الحج: ۴۱].

«(مهاجرین) کسانی هستند که اگر در زمین به آنان قدرت و حکومت دهیم، نماز را برپا می‌دارند و زکات می‌پردازند، به کار نیک توصیه می‌کنند و از زشتی پرهیز می‌دهند!».

می‌بینیم قرآن به صراحت می‌فرماید: «اگر مهاجرین به حکومت برسند صالح و عادل و نیکوکار خواهند بود، ولی تیجانی و همفکرانش با گذر از روی مسلمات تاریخی و صرفاً براساس چند روایت ضعیف و یا جعلی می‌گویند: مهاجرین (بجز چند نفر) چون به حکومت رسیدند راه ستمکاری را درپیش گرفتند! آیا مسلمان باید از روایاتی سست و مشکوک راویان پیروی کند، یا از آیات استوار و یقینی قرآن؟.

«اگر آیه: ﴿أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡ[آل عمران: ۱۴۴]. به معنای عملی‌شدن شرط و مرتدشدن صحابه معنا شود، و این نوع از تفسیر از آیات تروج شود، دشمنان اسلام نیز می‌توانند با یک جابجایی ساده و استناد به آیاتی چون: ﴿وَلَوۡ تَقَوَّلَ عَلَيۡنَا بَعۡضَ ٱلۡأَقَاوِيلِ ٤٤[الحاقة: ۴۴]. و آیه: ﴿قُلۡ إِنِّيٓ أَخَافُ إِنۡ عَصَيۡتُ رَبِّي عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ ١٥[الأنعام: ۱۵]. نغوذبالله پیامبر اسلام را خیانت‌پیشه و گناهکار بخوانند!.

ما مسلمانان (اهل سنت و شیعیان اهل اصلاح و اعتدال) به استناد به این قبیل از آیات و کلام خداوند معتقدیم که حضرت ابوبکر، عمر، عثمان، علی و سایر پیشگامان مهاجر و انصار (س) مؤمنان حقیقی و اسوه تقوا و عمل صالح بوده‌اند و خدا آنها را دوست داشته و از آن بزرگواران راضی شده و به ایشان وعده بهشت داده است، ما نیز بعد از انبیاء آنها را از هرکسی بیشتر دوست داریم و برایشان احترام خاصی قائلیم.

و اما چون از سویی خداوند متعال در قرآنکریم به کرات یاران و شاگردان تربیت شده حضرت رسول (مهاجرین و انصار) را ستوده و تعریف و تمجید کرده است، و از سویی دیگر مورخان و محدثان به وجود اخبار و گزارش‌های جعلی و ساختگی در کتب تاریخ و حدیث اعتراف کرده‌اند.؛ بنابراین، در باره آن بزرگواران تنها روایاتی را قبول داریم که با آن دسته از آیاتی که در مدح و ستایش آن محبوبان خدا در قرآن آمده است موافق باشد، در غیر این صورت آن روایات به اعتقاد ما جعلی و ساختگی می‌باشند و به هیچ وجه آنها را نمی‌پذیریم، زیرا ما پیرو قرآن هستیم نه دنباله رو اخبار و روایات جعلی و ساختگی موجود در برخی از کتاب‌های شیعی و سنی.

از طرف دیگر اعتقاد به مرتدشدن یاران رسول خدا صنه تنها با قرآن منافات دارد، بلکه با سخنان حضرت علی در نهج البلاغه نیز موافق نیست، زیرا همچنانکه گفتیم: حضرت علی با استناد به آیه ۵۵ سوره نور به حضرت عمر فرموده که «همراه با سپاه اسلام به ایران مرو که ما طبق وعده الهی پیروزیم.» همچنین طبق نامه شماره شش نهج البلاغه، خلفای راشدین توسط شورای مهاجرین و انصار انتخاب شدند و خدا از اقدامشان راضی بود، اضافه بر این در «مستدرک نهج البلاغه» چاپ لبنان (ص ۱۲۰ و ۱۱۹) و نیز در کتاب «الغارات ثقفی» جلد اول صفحه ۳۰۶ می‌خوانیم که حضرت علی فرموده است:

«مدتی از بیعت با ابوبکر خودداری کردم، اما وقتی دیدم گروهی از مردم (قبایل اطراف مدینه) مرتد گردیده و از اسلام رویگردان شده‌اند و به نابودی دین محمد و آیین ابراهیم کمر بسته‌اند، ترسیدم که اگر به یاری اسلام و مسلمین نشتابم، شاهد شکاف و ویرانی بزرگی در اسلام خواهیم بود».

حضرت علی سدر ادامه می‌فرماید: «در آن هنگام با ابوبکر بیعت کردم تا باطل از میان رفت، پس با ابوبکر از راه خیرخواهی همکاری کردم و در آنچه خدا را فرمان می‌برد با کوشش تمام او را اطاعت نمودم! زمانی هم که فوت کرد و زمامداری به عمر رسید، با او نیز بعیت کردیم و اطاعت نمودیم و خیرخواهی نشان دادیم...».

به راستی انسان خردمند و دوستدار واقعی حضرت علی سخن آن صحابی محبوب را باور می‌کند که مشخصاً ابوبکر و یارانش را «اهل ایمان و اسلام» دانسته است یا ادعاهای واهی و بی‌اساس تیجانی را؟.

[۲۸۱] آنگاه که هدایت شدم (ص۱۶۳).