بازسازی باورها

فهرست کتاب

فرزندان حضرت علی سدر باره‌ی خلفا چه می‌گویند؟

فرزندان حضرت علی سدر باره‌ی خلفا چه می‌گویند؟

امام حسن بن علی سمقام «ابوبکر، عمر و عثمان» را به گونه‌ای بالا می‌برد که پیروی از سنت و روش آنها را یکی از شرایط بیعت با معاویه قرار داد، او می‌فرماید:

«خلیفه مسلمانان باید در زندگی مردم، براساس کتاب خدا و سنت رسول او و سیره و روش خلفای راشدین و طبق نسخه دیگر خلفای صالحین عمل نماید و براساس آنها حکم کند» [۳۰۶].

قبلاً نیز این روایت را آوردیم که:

«چند نفر از اهل کوفه به ابوبکر، عمر و عثمان ناسزا گفتند! امام زین العابدین از آنها پرسید: آیا شما از مهاجرین و یا انصار هستید؟ گفتند: نیستیم! گفت: پس من شهادت می‌دهم: از تابعین آنها هم نیستید! آنهایی که می‌گویند: پروردگارا! ما و برادران ما را که در ایمان از ما پیشی گرفته‌اند پیامرز، و هیچ کینه‌ای را نسبت به مؤمنان در دل ما قرار مده! پس از نزد من برخیزید و دور شوید» [۳۰۷].

شیخ طبرسی نیز از امام باقر چنین روایت می‌کند: «ولست بمنکر فضل أبی بکر، ولست بمنکر فضل عمر، ولکن أبابکر أفضل من عمر» [۳۰۸]. «من منکر فضل أبوبکر نیستم، همچنین فضل عمر را نیز منکر نمی‌شوم، ولی أبوبکر از عمر برتر و با فضیلت‌تر بوده است».

و بازهم از او روایت شده که پس از مدح عثمان سچنین فرمود: «و ندا دهنده‌ای در آن روز ندا سر می‌دهد که بدانید: عثمان و یارانش از رستگارانند!» [۳۰۹].

و از امام جعفر صادق سروایت کرده‌اند که «مردی از ایشان پرسید: ای فرزند رسول خدا! در مورد أبوبکر و عمر چه می‌گویی؟ او فرمود:

«إمامان عادلان قاسطان، کانا عیل الحق، وماتا علیه، فعلیهما رحمة الله إلی یوم القیامة!» [۳۱۰]. «دو أمام عادل و دادگستر بودند، هردو بر راه حق قرار داشتند و بر حق هم مردند، پس تا روز قیامت رحمت خدا بر هردوی ایشان باد!».

شیخ کلینی ضمن حدیثی طولانی که از امام صادق سروایت کرده، منزلت أبوبکر صدیق را در زهد و تقوا بین سایر اصحاب نخستین طبق گواهی سلمان و أبوذر به اثبات می‌رساند [۳۱۱].

علم الهدی نیز از او روایت می‌کند:

«امام صادق آن دو را دوست می‌داشت و بر سر قبرشان می‌رفت و همراه با درود و سلام بر پیامبرصبر آنان نیز درود و سلام می‌فرستاد» [۳۱۲].

امام صادق به اظهار محبت نسبت به ابوبکر و عمر بسنده نکرده، بلکه به پیروی و موالات‌شان امر فرموده است، همانگونه که أبوبصیر صحابی مشهور روایت می‌کند:

«من نزد أبی عبدالله÷نشسته بودم که أم خالد بر ما وارد شد، اما یوسف بن عمر از آمدن او به مجلس ما جلوگیری کرد، أبوعبدالله به من گفت: آیا دوست داری سخنش را بشنوی؟ گفتم: آری! فرمود: پس به او اجازه دهید داخل شود! أبوبصیر می‌گوید: و مرا هم بر روی گلیمی نشاند و سپس داخل شد و سخن گفت: زنی بسیار بلیغ و سخنور بود! او در باره منزلت أبوبکر و عمر پرسید، و امام در جواب فرمود: آن دو را دوست بدار! آن زن گفت: پس منهرگاه که پروردگارم را ملاقات کردم، می‌گویم: این تو بودی که مرا به مولات و محبت ایشان امر کردی؟ فرمود: آری، بگو!» [۳۱۳].

همچنین شیخ کلینی ضمن روایت رویداد (صلح حدیبیه) از مقام و منزلت عثمان سنزد پیامبرصو اخلاص و وفاداری کم‌نظیرش سخن گفته است، زمانی که پیامبر صاو را به نیابت خود به مکه فرستاد و بعد از شایعه کشته‌ شدنش، رسول خدا صدستور داد که مسلمانان زیر درخت رضوان با او بیعت کنند، تا انتقام کشته‌شدن عثمان سرا از مشرکین مکه بگیرند و وفاداری خود را به او مجدداً اعلام نمایند، بعد از بیعت همه آنان پیامبر صدست راست خود را در دست چپش گذاشت و فرمود: این هم بیعت عثمان! زمانی که عثمان برگشت رسول خدا صبه او گفت: آیا بیت را طواف کردی؟ عثمان گفت: چطور ممکن است بیت را طواف کنم در حالی که رسول خدا آن را طواف نکرده است؟!... سپس ادامه جریان را روایت می‌کند» [۳۱۴].

مجلسی نیز مشابه همین روایت را آورده است، او می‌گوید: «زمانی که خبر به پیامبر رسید که عثمان توسط مشرکین کشته شده است، فرمود: از اینجا تکان نمی‌خورم تا زمانی که با قاتلین عثمان جنگ نکنم و انتقام خونش را از آنها نگیرم، سپس به درختی تکیه داد و از مردم برای انتقام کشته‌شدن عثمان بیعت گرفت [۳۱۵]، در ادامه داستان را به صورت کامل نقل می‌کند» [۳۱۶].

این کلام همان امام ششمی است که مذهب «اهل البیت» به نام او نامگذاری گردیده، اما او در باره خلفا چه می‌گوید و بسیاری دیگر چگونه فکر می‌کنند!!.

در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری در حالی که واقعه هجرت پیامبر به مدینه را بیان می‌کند، چنین آمده است:

«رسول خدا صبعد از این که از علی خواست تا به جای او در رختخواب بخوابد، به أبوبکر فرمود: ای أبوبکر! آیا دوست داری در این هجرت با من همراه باشی؟ آیا می‌دانی در صورتی که با من بیای، باید انواع سختی‌ها را تحمل کنی و مرا در آنچه که بدان دعوت می‌کنم کمک نمایی؟ أبوبکر گفت: ای رسول خدا! اگر در طول عمر خود در راه محبت تو با شدیدترین عذاب‌ها زندگی کنم، برایم دوست داشتنی‌تر از آن است که از نعمت و خوشی برخوردار باشم، و مالک تمام سرزمین‌های پادشاهانی شوم که مخالف تو و رسالت تو هستند، آیا من و همچنین مال و فرزندانم شایسته نیستیم که فدای تو شویم؟! رسول خدا فرمود: بدون شک خداوند از قلب تو آگاه است، و می‌داند آنچه که بر زبان تو جاری شده، با آن چه در دل داری موافق است، و خداوند تو را برایم به منزله گوش و چشم و سر نسبت به بدن و روح نسبت به جسم قرار داده‌است!» [۳۱۷].

از علی بن حسین بن علی بپدر امام باقر و جد امام جعفر صادق که بسیاری از شیعیان او را به خاطر قیامش علیه بنی امیه امام می‌دانند [۳۱۸]، نقل شده که «گروهی از رؤسا و اشراف کوفه که با زید بیعت کرده بودند، روزی نزد او حاضر شدند و به او گفتند: خداوند تو را رحمت کند! در باره أبوبکر و عمر چه می‌گویی؟ او گفت: جز خیرخواهی و محبت در باره ایشان چیزی نمی‌گویم و جز خوبی آنان از اهل بیتم چیزی نشنیده ام، به هیچ کدام از ما و غیر ما ستم روا نداشته‌اند، و هردو به کتاب خدا و سنت رسولش عمل کردند [۳۱۹].

سلمان فارسی نیز که شیعیان او را «سلمان محمدی» می‌نامند، و او کسی است که پیامبر صدر باره‌اش فرمود: «إن سلمان منا أهل البیت» [۳۲۰]، و غلات می‌گویند: همگی مردم غیر از سلمان و أبوذر و مقداد بعد از پیامبر مرتد شدند!» [۳۲۱]و حضرت علی در باره او فرمود: «سلمان دروازه خدا در زمین است! هرکس او را بشناسد مؤمن است، و هرکس او را منکر شود کافر است!» [۳۲۲].

اوست که در باره ابوبکر سمی‌گوید:

«إن رسول الله کان یقول في صحابته: ما سبقکم أبوبکر بصوم ولا صلاة، ولکن بشیء وقر فی قلبه» [۳۲۳]. «به راستی رسول خدا در باره اصحابش فرمود: أبوبکر به خاطر نماز و روزه‌اش از شما پیشی نگرفته است، بلکه به خاطر (ایمان و اخلاصی) است که در قلب او جای قرار دارد».

و ده‌ها روایت دیگر...

اما اگر به چند نکته دیگر که همه را همچون مطالب فوق از منابع معتبر شیعه روایت کرده‌ایم توجه کنیم، قطعاً بیشتر متوجه خواهیم شد که تیجانی و بسیاری از گویندگان و نویسندگان افراطی و غالی برخلاف گفتار و کردار حضرت علی سو فرزندانش قدم برداشته و برمی‌دارند!.

[۳۰۶] جلاء العیون، شیخ مجلسی، ج۱، ص۳۹۳، چاپ تهران- منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج۲، ص۲۱۲ چاپ ایران- الفصول المهمة في معرفه أحوال الئمه، ابن صباغ، ص ۱۶۳ چاپ تهران. [۳۰۷] کشف الغمة في معرفه الأئمة، اردبیلی، ج۲، ص۷۸، چاپ تبریز. [۳۰۸] الإحتجاج، طبرسی، ص۲۳۰، چاپ کربلا، تحت عنوان، «احتجاج أبی جعفر بن علی الثانی في الأنواع الشتی من العلوم الدینیة». [۳۰۹] فروغ کافی، کلینی، ج۸، ص۲۰۹. [۳۱۰] أحقاق الحق، قاضی نورالله شوشتری، ج۱، ص۱۶، چاپ مصر. [۳۱۱] فروع کافی، کتاب المعیشة، ج۵، ص۶۸. [۳۱۲] الشافي، سید مرتضی علم الهدی، ص۲۳۸- شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۴۰، چاپ بیروت [۳۱۳] روضة کافی، کلینی، ج۸، ص۱۰۱، چاپ ایران تحت عنوان «حدیث أبی بصیر مع الـمرأة» و عبارت آن: «فقال لها: تولیهما! قالت: فأقول لربی إذا لقیته: إنك أمرتنی بولایتهما؟ قال: نعم!». [۳۱۴] روضة کافی، کلینی، ج۸، ص۳۲۵ و ۳۲۶- اسلام‌شناسی، شریعتی، ص۲۴۳. [۳۱۵] در همین رابطه بود که این آیات نازل گشتند: ﴿لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ[الفتح: ۱۸]. و ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ ٱللَّهَ يَدُ ٱللَّهِ فَوۡقَ أَيۡدِيهِمۡ[الفتح: ۱۰]. [۳۱۶] حیاة القلوب، مجلسی، ج۲، ص۴۲۴، چاپ تهران. [۳۱۷] تفسیر الحسن العسکری، ص۱۶۴ و ۱۶۵، چاپ ایران. [۳۱۸] الإرشاد، شیخ مفید، ص۲۶۸، تحت عنوان «ذکر إخوه امام باقر». [۳۱۹] ناسخ التواریخ، میرزا تقی خان سپهر معروف به لسان المک، ج۲، ص۵۹۰، تحت عنوان «احوال امام زین العابدین». [۳۲۰] الرجال کشی، ص۱۸ و ۲۰، چاپ کربلا. [۳۲۱] روضة کافی، ج۸، ص۲۴۵. [۳۲۲] الرجال کشی، ص۷۰. [۳۲۳] مجالس المؤمنین، شوشتری، ص۸۹.