توسل مورد اختلاف
۴- در مورد توسل به شخص رسول خدا صبا توجه به منزلتی که در پیشگاه خداوند دارد، دو نظر وجود دارند: نظر اول میگوید: چنین توسلی در سنت و روایت نیامده و نمونههای بسیاری از دعا در قرآن و سنت وجود دارند که متضمن چنین دعا و توسلی نیستند، بلکه همهی آنها متضمن دعا و توسل مستقیم به خداوند متعال میباشند، و در این میدان اصل بر «تبعیت» و پرهیز از «بدعت» است.
رأی دوم میگوید: در روایتی آمده که مردی نابینا برای بدستآوردن دوباره بینایی خود به رسول خدا صمتوسل شده است، آن مرد به وسیله دعایی که رسول خدا یا کسی دیگر به او آموخته بود، او را در پیشگاه خداوند شفیع نمود و وقتی که آن دعا را به آن صورت خواند، بینایی خود را باز یافت، میگویند: این نوع از دعا هرچند در دو کتاب «صحیح امام مسلم و صحیح امام بخاری» روایتی در مورد آن نیامده، از راههای دیگری که به بیش از ده مورد میرسد، صحت آن را شهادت دادهاند.
هردو رای از نظر قایلین آنها دارای استدلالهای قابل احترامی هستند، اما ظاهراً این اختلاف به روش و شیوهی ادای آن ارتباط پیدا میکند نه حقیقت و ماهیت آن، در عین حال نزاع و مناقشهی سختی بین دو طرف به وجود آمده که آنان را به چند دستگی و پراکندگی دچار نموده است.
به نظر من بار مسئولیت آن بر دوش هردو طرف است، گروه اول، باور گروه دوم را شرک آلوده دانسته و گروه دوم، گروه اول را به عدم محبت رسول خدا صمتهم کردهاند، برهمین اساس یکدیگر را آماج تیرهای تهمت قرار دادهاند، اما این اسلام بوده که به خاطر پراکندگی میان پیروان خود دچار زیان شده است! زمانی کار بدتر شد و آب گل آلودتر گردید که گروه دوم کسانی را که اهل صلاح میدانستند به رسول خدا صقیاس کرند و دامنهی قضیه گسترش یافت و روا و ناروا وارد آن گردیدند، و ملاحظه میشود که سیغهها و عبارات مورد اطمینان دعا کنار نهاده شد؛ سؤال و دعا در پیشگاه خداوند به عبارات و جملاتی محدود گردیدند که در موردشان دو دیدگاه وجود داشت، چیزی که میتوان آن را کمخردی و بی مسئولیتی غیرقابل قبول برشمرد!!.
لازم بود که آنان دیگران را بر رسول خدا صقیاس ننمایند، زیرا که در دایره «اعتقادات و عبادات» قیاس به هیچ وجه کاربرد ندارد، بلکه برایشان واجب بود از طریق آنچه در قرآن و سنت صحیح رسول او وجود دارد به خداوند تقرب پیدا نمایند، و اگر عباراتی از نظر ایشان برای دعا صحیح بود، آن را پس از دعاهای قرآن و ماثور در سنت بخوانند!.
در اینجا لازم میدانم به کسانی که دیگران را به شرک متهم میکنند این اندرز را داشته باشم که دل و زبان خود را از سوء ظن پاک گردانند و بر پایهی اوهام خود احکام شرعی را صادر ننمایند و در مورد دیگران قضاوت ناروا نکنند.