مرجئه
پیامد نظریات متضاد و نزاع میان «خوارج» و «شیعه» زمینهساز شکلگیری گروه دیگری بنام (مُرجئه) شد، شرایط به وجود آمده پس از جنگهای جمل و صفین به گونهای گردید که برخی از مردم سرسختانه از حضرت علی سو جمعی دیگر در صف مخالفان او قرار گرفتند، اما گروهی دیگر از مردم راه سومی را در پیش گرفته و با هردوطرف نزاع مخالف بودند و جنگ داخلی را فتنه و به زیان مسلمانان میدانستند، آنان در این مورد که حق با کدام طرف نزاع است در تردید بودند و اظهار نظری نمیکردند! و قضاوت را به دادگاه الهی در روز رستاخیز ارجاع میدادند.
تا آن زمان نظریات ایشان با عقاید سایر مسلمانان تفاوت چندانی نداشت، اما همین که شیعیان و خوارج جدا شده از آنان با توجه به افراطیگری برخی از ایشان احکام مربوط به «کفر و ایمان» را به میدان اختلافات سیاسی کشانیدند، گروه (مرجئه) نیز در برابر نظریات آنها عقاید و افکار مستقلی را مطرح نمود که خلاصه آنها چنین است.
۱- با شهادت به «لا إله الله ومحمد رسول الله»ایمان تحقق مییابد و نوع عملکرد (سیاسی و..) نمیتواند آن را از صاحب عمل سلب کند، بر این اساس ترک فرایض و ارتکاب گناهان کبیره سبب از دستدادن ایمان نمیشود!.
۲- انسانها تنها به وسیله تحقق ایمان نجات مییابند و هیچ گناه و معصیتی ایمان آدمی را از بین نمیبرد، برای رستگاری و مغفرت انسان دوری از شک کافی است و بر عقیده توحید مردن انسان نشانه اهل نجاتبودن اوست! [۵۷].
برخی از مرجئه میدان این طرز تفکر را فراختر نموده و میگفتند: اگر کسی غیر از شرک هرگناهی را مرتکب شود بازهم ممکن است مورد عفو خداوند قرار گیرد! [۵۸].
متأسفانه از این نظریات سوء استفادههای بسیاری میشد وعدهای به ارتکاب معاصی و فسق و فجور جرأت بیشتری پیدا کرده و به آمرزش خداوند امیدوار میگردیدند.
نظریه دیگری در کنار مرجئه که پس از شهادت حضرت حسین سپدید آمد چنین بود که بکارگرفتن زور و اسلحه در میدان امر به معروف و نهی از منکر فتنهآفرینی و آشوبطلبی است، زیرا این کار را تنها حکومتها باید انجام بدهند، اما پیروان این طرز تفکر بر این باور بودند که موضعگیری علیه ظلم و ستم حکومتها و سلاطین حرام و نارواست! [۵۹]یکی از پیامدهای منفی آن اندیشه این شد که بنی امیه و بنی عباس از آن به نفع تقویت پایههای حکومت خویش استفاده میکردند، اما در مقابل نیروی دفاعی مسلمانان را در برابر گسترش مفاسد و انحرافات حکومتها به سختی تضعیف مینمود.
[۵۷] برای تفصیل بیشتر مراجعه شود به الملل والنحل، شهرستانی، ج۱، ص۱۰۳ و ۱۰۴- مقالات الإسلامیین، اشعری، ج۱، ص۱۹۸ تا ۲۰۱ [۵۸] الملل والنحل، ج۱، ص۱۰۴ [۵۹] أحکام القرآن، أبوبکر الجصاص، ج۲، ص۴۰.