عصمت ائمه حقیقت یا توهم؟
آیت الله سید ابوالفضل برقعی در «کتاب عرضه روایات اصول بر قرآن و عقول» میگوید:
«ارادهی خداوند بر آلودگی زدایی «اذهاب رجس و تطهیر اهل بیت» در خواستی تشریعی و از طریق تبعیت از تعالیم قرآن و تفسیر عملی آن (سنت) است. اصولاً اوامر الهی به انسانها در قرآن که کتاب قانون و تشریع است، ناشی از ارادهی تشریعی پروردگار است، اضافه بر آن در آیات سورهی احزاب (آیهی ۲۸ به بعد) خطاب به همسران رسول خدا صصرفاً از تکلیف است، مانند: نماز را به پا دارید! زکات اموالتان را بپردازید! در خانه بمانید و خودنمایی نکنید! و.... که این اوامر ناشی از «ارادهی تشریعی» خدا یعنی: درخواست او به پیروی از احکام یقینی شریعت است، و نه « ارادهی تکوینی» و آفرینش مادرزادی او [۲۴۴]ارادهی خدا بر پاک گردانیدن و تطهیر اهل بیت که فرموده: «یُطَهَّرکُم» مانند ارادهای است که در سورهی مائده آیهی ۶ خطاب به همهی مؤمنین از جمله پیامبر، حضرت علی و حضرت فاطمه و... فرموده: «یُرِیدُ لِیُطَهَّرکُم= میخواهد تا شما را پاک سازد» آیهی مذکور چنین است:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَكُمۡ وَأَيۡدِيَكُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِكُمۡ وَأَرۡجُلَكُمۡ إِلَى ٱلۡكَعۡبَيۡنِۚ وَإِن كُنتُمۡ جُنُبٗا فَٱطَّهَّرُواْۚ وَإِن كُنتُم مَّرۡضَىٰٓ أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوۡ جَآءَ أَحَدٞ مِّنكُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآءٗ فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدٗا طَيِّبٗا فَٱمۡسَحُواْ بِوُجُوهِكُمۡ وَأَيۡدِيكُم مِّنۡهُۚ مَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيَجۡعَلَ عَلَيۡكُم مِّنۡ حَرَجٖ وَلَٰكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمۡ وَلِيُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَيۡكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ ٦﴾ [المائدة: ۶].
منظور آن است که «ای مؤمنین وضو بگیرید.... (و سبب این امر به شما آن است) که خدا نمیخواهد شما را در تنگنا و سختی قرار دهد، بلکه میخواهد شما را پاک و پاکیزه سازد و نعمت خود را بر شما تمام نماید».
در این آیه نیز سخن از تکلیف است، یعنی خدا میخواهد به اراده و اختیار خودتان شما را پاک گرداند، در ارادهی تشریعی اراده و اختیار مکلف نیز از شروط تحقق آن است، و همچنانکه در آیهی ۱۸۵ سورهی بقره و آیهی ۲۶ و ۲۷ و ۲۸ سورهی نساء که در آنها نیز سخن از تکالیف و امر و نهی الهی است، ارادهی خدا ارادهی تکوینی نیست، واضح است که ارادهی مذکور در سورهی احزاب و مائده نیز ارادهی تکوینی نیست که صرف ارادهی حق علت تحقق آن شود و مراد خدا حتماً واقع گردد، چنانکه در بارهی تکوینی فرموده:
﴿إِنَّمَآ أَمۡرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَيًۡٔا أَن يَقُولَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ ٨٢﴾[یس: ۸۲].
«جز این نیست که فرمان او [چنان است که] چون چیزی را بخواهد، میفرماید باش! پس [بیدرنگ] به وجود میآید».
اولاً: اگر عصمت اهل بیت معلول ارادهی تخلفناپذیر تکوینی الهی باشد، چنین عصمت و طهارتی فضیلت نیست و هر سنگ و چوبی که نمیتوانند خطا و تخلف کنند معصوم و مطهر هستند، زیرا افرادی که به اراده و خواست ازلی خداوند مطهر و مبری از هرآلودگی باشند، نمیتوانند اسوه و مقتدای مؤمنین باشند.
در نتیجه سخن ما این است که خداوند از تمامی مردم خواستار دوری از آلودگی یا اجتناب از «رجس» گردیده است، ولی در سورهی احزب به خصوص از اهل بیت پیامبر پاکی و پاکیزگی را خواسته، زیرا اهل بیت هرکس به نوعی به او ارتباط دارند، چنان که فرموده:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ قُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ وَأَهۡلِيكُمۡ نَارٗا﴾ [التحریم: ۶].
«ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و خانوادهی خود را از آتش [دوزخ] محفوظ بدارید».
طبعاً اهل بیت پیامبر نیز به وی وابستهاند، و آبروی ایشان آبروی رسول خداست و مردم توجه خاصی به آنان دارند، و بیش از سایرین تحت تأثیر رفتار آنها قرار میگیرند، و خدا توقعی که از ایشان دارد و ادای تکالیفی که از ایشان میخواهد مؤکدتر و ذکر آن لازمتر بوده است، چنان که در آیهی ۳۰ و ۳۱ احزاب به آنان فرموده: «اگر اعمال صالحه به جای آورند أجرشان دوچندان و اگر اعمال ناپسند مرتکب شوند کیفرشان دوچندان خواهد بود».
واضح است که ارادهی الهی در این مورد «ارادهی تکوینی» و عصمت اهل بیت «عصمت تکوینی» نیست، بلکه خواستهی خدا آن است که ایشان از طریق تبعیت از تعالیم شریعت خود را از ناپاکی دور بدارند و طهارت جسمی و روحی و اخلاقی کسب کنند و اسوهی سایر مردم شوند و آبروی پیامبر را حفظ کنند.
البته خدا از مکلفی طهارت جسمی و روحی و اجتناب از ناپاکی را خواسته است، با این تفاوت که خواستهی خدا از کسانی که آیات خدا نخست در خانهی آنها تلاوت میشود، یعنی از اهل بیت رسول، مؤکدتر است.
ثانیاً: برخی از گویندگان و نویسندگان جامعه ما میگویند: چون قبل از ذکر «إذهاب رجس» لفظ «إنما» به کار رفته، و إنما از «أدوات حصر» است و «حصر» یعنی اثبات و ایجاد محصور و نفی غیر آن، لذا خدا انحصاراً «إذهاب رجس» و تطهیر مخاطبین آیه را خواسته است و غیرمخاطبین از دایرهی حصر آیه خارجاند!! و بنابر روایات، مخاطبین آیه: حضرت فاطمه و حضرات علی و حسنین بودهاند و ایشان به اردهی تخلف ناپذیر و تکوینی از هرگونه گناه و خطا معصوماند!!.
این ادعا یادآور مثل معروفی است که میگوید: «حسن و حسین هرسه دختران معاویهاند»! در پاسخ به آن باید گفت که:
الف- گرچه «إنما» از ادوات «حصر و تحدید» است، اما محصور آن اشخاص نیستند، بلکه مقصود از «إنما» انحصار امر و نهی به یک هدف واحد و نفی اهداف و مقاصد دیگر است، در واقع آیه میفرماید: هدف از این اوامر و نواهی به شما جز «تزکیه و تطهیر» نیست، به عبارت دیگر خدا میفرماید: از امر و نهی به شما جز تطهیر و پاکگردانیدن تان چیز دیگری را نمیخواهم، نه آن که بفرماید: فقط تطهیر شما چند نفر را میخواهیم و لاغیر، زیرا همانگونه که قبلاً گفتیم، در آیهای دیگر [المائدة: ۶] تطهیر و پاکگردانیدن تمام مکلفین را خواستار شده است.
ب- اگر عصمت و طهارت کسی معلول ارادهی تکوینی و ازلی خداوند باشد، همانگونه که گفتیم فضیلتآور نیست، و چنان انسانیهایی نمیتوانند اسوه والگوی دیگرانی باشند که تکویناً و در آفرینش الهی مطهر نیستند.
اگر حکم آیه به مخاطبین یعنی: حضرت علی و فاطمه و حسن و حسینشمنحصر باشد و سایرین خارج از دایره انحصار آن باشند، باید به عصمت ۹ امام دیگر معتقد نباشید!.
ج- معنای «اهل بیت» واضح است، اما اگر اصرار دارید که داماد و نوادگان هم جزء اهل بیت باشند، چرا ابوبکر و عثمان دو پسر دیگر حضرت علی، همچنین زینب و أم کلثوم دو دختر دیگر آن بزرگوار را معصوم نمیدانید؟ چرا عثمان خلیفه سوم را که او نیز مثل حضرت علی داماد رسول خداست و فرزندانش را جزو أهل بیت نمیدانید؟.
د- به نص قرآنکریم، پیامبر از اشتباه مبری نبود، بلکه از طریق وحی اشتباهاتش اصلاح میشد [التوبه: ۴۳ و التحریم: ۱ و....] چگونه ممکن است اهل بیتش که به ایشان وحی نازل نمیشد از او پیشی بگیرند و به هیچ وجه خطا و اشتباه نکنند؟.
ثالثاً: آیه از رفع رجس و پلیدی سخن گفته و پلیدی ناشی از گناه و معصیت است، ولی خطا و اشتباه که سبب پلیدی نمیشود! یعنی ممکن است فردی پاک باشد، اما اشتباه هم بکند، ولی شما احتمال سهو و اشتباه را نیز از ائمه نفی میکنید!.
رابعاً: اصولاً خطاب خدا به اهل بیت رسول در جملهی «لیذهب عنکم الرجس= تا پلیدی را از شما ببرد»، عدم عصمت اهل بیت را اثبات میکند، زیرا نشان میدهد که رجسی و آلودگیی بوده که خدا میخواسته آن را از بین ببرد و برطرف نماید، پس در این آیه که راجع به زنان پیامبر است، خدا میخواهد، ایشان به اختیار خویش و از راه اطاعت از خدا و رسول خود را پاک و پاکیزه سازند، در حالی که شما ائمه را از زمان ولادت و در دوران طفولیت و تا پایان زندگی نیز معصوم و مطهر از گناه و معصیت میدانید، در نتیجه بهتر آن است: اصرار نکنید که مخاطب این آیه حضرت علی و فاطمه و حسنین ‡بودهاند!.
خامساً: این ادعا که ائمه از هر گناه و سهو و خطایی مصون و محفوظ بودهاند، با روایات صحیح و کلام خودشان مخالف است، مثلاً: حضرت علی سدر پیشگاه خداوند عرض میکند:
«با رحمت وسیعت گناهان بزرگم را بیامرز!» [۲۴۵].
«با جنایتی که بر نفس خویش کرده ام مرا رسوا مفرما!» [۲۴۶].
«در پیشگاه [خدا] توبه میکنم از هرکار نادرستی که مرتکب شده ام، و از هرگناهی که انجام داده ام، و از هرکار زشتی که از من سر زده است» [۲۴۷].
«هم اکنون که اینجا نشستهام، آمرزش گناهانی را که پیش از این از من سرزده به من مرحمت بفرما!» [۲۴۸].
«پروردگارا! به راستی بخشایشت از گناهم و گذشت از خطایم و چشمپوشی ات از جرم و جنایت بزرگم که به خطا یا به عمد مرتکب شده ام، مرا بدین طمع واداشت که از تو [آمرزشی را] بخواهم که سزاوارش نیستم!» [۲۴۹].
«اگر شکنجه و عذابم فرمایی به کیفر ستم و جور و جنایت و زیادهروی است که خود بر خویش تن روا داشته ام و عذری ندارم که بدان پوزش خواهی کنم» [۲۵۰].
«پروردگارا! به تو پناه میآورم از اینکه خطاها و یا ستم یا زیادهروی من در بارهی خود و پیروی از هوسهای نفس و به کاربردن شهوت، میان من و رحمت و احسانت حائل و مانع شود» [۲۵۱].
«پروردگارا! از تو خواهان آمرزشم از گناهانی که از آنها به پیشگاهت توبه آورده ام و دگر بار [توبه شکستم و به ارتکابشان] باز گشتم» [۲۵۲].
و سخنان فراوان دیگری از این قبیل که در کتاب «صحیفهی علویه» وجود دارند.
حضرت سجاد سنیز در پیشگاه خداوند عرض میکند:
«اقرار میکنم که تو را بسیار نافرمانی کرده ام» [۲۵۳].
«پروردگارا! مرا (به کارهایی) فرمان دادی که آنها را ترک کردم و از کارهایی بازداشتی که مرتکب شدم و اندیشهی بد، کار نادرست را برایم آراست و قصور ورزیدم» [۲۵۴].
«چه بسیار از وظائف خود و واجباتت غافل بودم و بسیاری از احکامت کنار نهادم و پردهی نواهی تو را دریدم و گناهانی عظیم مرتکب شدم» [۲۵۵].
«برای [برآوردهشدن] حاجتم جز درگاه تو جایی برای درخواست نیست و جز تو کسی بخشندهی گناهان من نیست» [۲۵۶].
«[خداوندا] گناهان ما آنچه را که پنهان و آنچه را که آشکار است، بیامرز» [۲۵۷].
سادساً!: برای اثبات عقیدهی خود به آیهای از قرآن استناد نکردهاند، بلکه روایات را جایگزین آیات نمودهاند! در رابطه با این موضوع نیز روایات زیادی در دست است، از جمله روایاتی که میگویند:
«زنان پیامبر و آل پیامبر یعنی آل علی و آل عقیل و آل جعفر و آل عباس و... جزو مخاطبین آیه میباشند» روایاتی نیز میگویند: مخاطب آیات فقط زنان پیامبراند، اما میگویند: راوی روایتی که خطاب آیات را به همسران پیامبر منحصر کرده (عکرمه) است، او غلام «ابن عباس» و از خوارج بوده و در شمار ضعفاست، «مالک بن انس» به احادیث او اعتناء نمیکرد و به سایرین توصیه میکرد: احادیث او را نپذیرند، «احمد ابن حنبل او را مضطرب الحدیث شمرده و «سعید بن مسیب» و «یحیی بن سعید انصاری» او را دروغگو دانستهاند، وی به دروغگویی مشهور بود و پس از مرگ «ابن عباس» بر او دروغ میبست تا جایی که در خیانت و دروغسازی ضرب المثل شد، وی به قدری بدنام بود که چون در مدینه مرد هیچیک از مردم جنازهی او را تشبیع نکردند.
از میان علمای شیعه «شیخ کلینی» نیز او را از فرقه خوارج شمرده و «علامهی حلی و سید بن طاووس» او را از ضعفا دانستهاند و «مامقانی» نیز او را منحرف دانسته است.
به نظر ما معنی و دلالت آیات به قدری واضح است که به هیچ وجه به روایات نیازی نیست و خدا میداند که هیچ اصراری بر قبول این حدیث نداریم، اما سؤال بزرگ ما این است که چرا همین سخنان را در بارهی همین عکرمه که راوی خطبهی «شقشقیه» خطبهی سوم نهج البلاغه نیز هست نمیگویید، و دائماً در کتابها و یا برروی منبرها و یا در روزنامه و رادیو و تلویزیون به آن استناد میکنید و به روی خود نمیآورید که راوی آن همین «عکرمه» است و طرق روایت خطبهی مذکور به او ختم میشود!! [۲۵۸]بائُكَ تَجُرُ وَبائی لاتَجُرُ؟!.
برخی از نویسندگان و گویندگان این حدیث به آیه زیر نیز استناد کردهاند:
﴿وَأُوْلُواْ ٱلۡأَرۡحَامِ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلَىٰ بِبَعۡضٖ فِي كِتَٰبِ ٱللَّهِ﴾ [الأنفال: ۷۵ و الأحزاب: ۶].
«خویشاوندان در کتاب خدا [در ارثبردن] به یکدیگر سزاوارترند [از دیگران]».
تمام فقها و محدثین به اتفاق آیهی مذکور را در رابطه با مباحث ارث آوردهاند، به قول مفسرین از جمله: شیخ طبرسی در «مجمع البیان» ذیل هردو آیه گفتهاند: مقصود از آیه این است که در ارثبردن خویشاوندان بر دیگران مقدماند، لیکن قبل از نزول این آیه ارثبردن بر پایه دوستی و برادری بوده، زیرا تعداد مومنین کم بود و رسول خدا صبین آنان أخوت و برادری برقرار نمود و بعداً که مسلمین زیاد شدند، قانون قبلی نسخ گردید و ارث با توجه به آیهی مذکور میان خویشاوندان مسلمان تقسیم شد.
چنانکه ملاحظه میکنید: آیه ارتباطی به مسألهی امامت الیه ندارد، اما عدهای از قبیل «سهل بن زیاد» کذاب و «یونس» فطحی مذهب و «علی بن ابراهیم» معتقد به تحریف قرآن و «حسین بن سعید» غالی و... ادعا کردهاند: تأویل و تحقق آیهی ارث از زمان حضرت سیدالشهداء جاری شده! یعنی از غزوهی بدر که سورهی انفال نازل گردیده، تا زمان شهادت حضرت حسینسآیه معطل بوده است!! آیا این کذابین هیچ فهمیدهاند که چه بافتهاند؟! این افراد فاسدالعقیده برای این که به مقصود خود نائل شوند و بین مسلمین تفرقه بیندازند، آیه را به ارث امامت اختصاص دادهاند!! میگوییم: اگر امامت ارثی است، باید آن ارث به تمامی اولاد امام قبلی برسد، نه فقط به یکی از ایشان، و اگر براساس تعیین و اعلام خداست، پس چرا میگویید: امامت ارثی است؟!.
[۲۴۴] ارادهی خدا در مواردی تشریعی است که مکلف خود نیز دارای اراده و اختیار باشد و به خواست خود به اوامر خدا عمل کند، برخلاف ارادهی تکوینی خدا که نامشروط و علت تامهی تحقق مراد است و هیچچیز مانع تحقق آن نمیتواند بود. [۲۴۵] اغفرلی بسعه رحمتک کباثر ذنوبی (الصحیفة العلویة، دعاؤه فی نعت الله وتعظیمه). [۲۴۶] لا تفضحنی بما جنیته علی نفسی (دعاؤه فی الثناء علی الله مما علمه). [۲۴۷] «أتوب إلیه من کل خطیئه ارتکبتها ومن کل ذنب عملته ولکل فاحشه سبقت منی» (دعاوه المعروف بدعا المذخور). [۲۴۸] «أعطنی في مجلسی هذا مغفره ما مضی من ذنوبی» (من دعائه في التضرع إلی الله تعالی). [۲۴۹] «اللهم إن عفوك عن ذنبی وتجاوزك عن خطیئتی وصفحك عن عظیم جرمی فیما کان من خطایای وعمدی واطمعنی في أن أسألك ما لا أستوجبه» (دعاوه في الاستکانة ومطلب الـمغفرة). [۲۵۰] «أن تعذبني فبظلمی وجوري وجرمي وإسرافي علی نفسي فلا عذرلي أن أعتذر» (دعاؤه لیلة الهریر وهو دعاء الکرب). [۲۵۱] «أعوذ بك أن تحول خطایای أو ظلمی أو إسرافي علی نفسی واتباع هوای واستعمال شهوتی دون رحمتك وبرك» (دعاؤه قبل رفع الـمصاحف). [۲۵۲] «اللهم إنی أستغفرك لما تبت إلیك منه ثم عدت فیه» (دعاؤه فی الیوم الثامن والعشرین من الشهر). [۲۵۳] «کثر علی ما أبوء به من معصیتك» (صحیفهی سجادیه، دعای ۳۲ بند ۱۰). [۲۵۴] «اللهم إنك أمرتنی فترکت، ونهیتنی فرکبت، وسول لی الخطاء خاطر السوء فقرطت» (صحیفهی سجادیه، دعای ۳۲ بند۱۶). [۲۵۵] «مع کثیر ما اغفلت من وظائف فروضك، وتعدیت عن مقامات حدودك إلی حرمات انتهکتها وکبائر ذنوب اجترحتها» (صحیفهی سجادیه، دعای ۳۲ بند ۱۸). [۲۵۶] «لیس لحاجتی مطلب سواك، ولا لذنبی غافر غیرك» [صحیفهی سجادیه، دعای ۱۲ بند ۱۵). [۲۵۷] «واغفرلنا ما خفی من ذنوبنا وما علن» [صحیفهی سجادیه، دعای ۴۵ بند ۴۸]. [۲۵۸] ر.ک، شاهراه اتحاد ص۱۰۲.