همکاری خلفا برای ازدواج حضرت علی با فاطمه ل
در بیشتر کتابهای اهل تشیع جریان خواستگاری حضرت علی از فاطمه زهراء لو نقش أبوبکر و عمر و عثمان شدر این رابطه نقل شده است، و همه آنها قبول دارند که این أبوبکر و عمر بودهاند که ازدواج با فاطمه را به علی پیشنهاد نمودند و او را تشویق کردند که به خواستگاری فاطمه برود [۳۲۴]. در روایتی آمده است:
«زمانی که أبوبکر در این رابطه با علی سخن گفت، او اندوهگین شد و گفت: ولی من از فقر و تنگدستی شرم میکنم و نمیتوانم آن را اظهار نمایم! اما عمر و أبوبکر با اصرار زیاد و اطمیناندادن در باره کمک و مساعدتش او را راضی کردند تا به خواستگاری فاطمه نزد پیامبر صبرود.
زمانی که حضرت علی از حضرت فاطمه خواستگاری نمود و جواب مثبت شنید، با شادمانی بسیار از خانه رسول خدا صبیرون آمد، و خود او ماجرا را اینگونه نقل میفرماید:
«بلافاصله نزد أبوبکر و عمر رفتم، از من پرسیدند: چه شد؟ گفتم: رسول خداصبا ازدواج دخترش فاطمه با من موافقت فرمود! آن دو بسیار خوشحال شدند و همراه من به مسجد آمدند.«ففرحا بذلك فرحاً شدیداً ورجعا معی إلی الـمسجد» [۳۲۵].
سپس پیامبر صأبوبکر، عمر و عثمان را به عنوان شهود عقد فرا خواند و فرمود: «من دخترم فاطمه را به ازدواج علی پسر أبوطالب درآوردم، و شما را بر این ازدواج شاهد و گواه میگیرم» [۳۲۶].
در روایت دیگری آمده است که «به أنس فرمود: ای أنس! جبرئیل به من امر کرد که فاطمه را به ازدواج علی درآورم».
حضرت علی میفرماید: رسول خدا به من فرمود: برو أبوبکر، عمر، عثمان، طلحه، زبیر و چند نفر هم از انصار را دعوت کن! أنس میگوید: رفتم و آنها را دعوت کردم، زمانی که جمع شدند پیامبر صبعد از حمد و ثنای خدا فرمود: من شما را شاهد میگیرم که فاطمه با مهر ۴۰۰ مثقال نقره به ازدواج علی درآوردهام» [۳۲۷]. سپس هرکدام از آنها در تهیه جهیزیه برای فاطمه به علی کمک کردند، همانگونه که روایت شده: «علی زرهاش نزد عثمان برد تا آن را از او بخرد، عثمان به علی گفت: زره را برای خود نگاه دار، و این چهارصد درهم نیز هدیه به هردوی شما، حضرت علی میگوید:
«أقبلت إلی رسول الله جفطرحت الدرع والدراهم بین یدیه وأخبرته بما کان من أمر عثمان فدعا له بخیر...». «نزد پیامبر صرفتم و زره و درهمها را در مقابلش گذاشتم و کار عثمان و هدیه او را برایش بازگو کردم، پیامبر برایش دعای خیر فرمود» [۳۲۸].
«پیامبر صأبوبکر را مأمور تهیه جهیزیه فاطمه زهراء کرد و فرمود: این را بگیر و برای فاطمه لباس و وسایل منزل بخر! عمار بن یاسر و چند نفر دیگر را با أبوبکر روانه کرد، آنها به بازار رفتند، هرکس چیزی را نزد أبوبکر میآورد، اگر آن را میپسندید میخرید، و اگر نمیپسندید، میگفت: آن را برگردانید! پس از پایان خرید، أبوبکر بعضی از کالاها را خود حمل کرد و بقیه را اصحابی که با او بودند، حمل کردند» [۳۲۹].
ابن عباس بنیز در باره عثمان سمیگوید: «رحمت خدا بر عثمان باد که سوگند به خدا! گرامیترین مردم و برترین نیکوکاران بود، بسیار نماز شبخوان و سحرخیز بود، هرگاه از جهنم ذکری میشد بسیار اشک میریخت، در هر کار خیری و در هر بخششی پیشقدم بود، او دوست داشتنی و با وفا و تأمیین کننده هزینهی سپاه بزرگ العسره [۳۳۰]بود» [۳۳۱].
همانگونه که از این روایات برمیآید، برخلاف باور بسیاری از گویندگان و نویسندگان همه آنان دوستدار و غمخوار هم بوده و شادمانی یکی از آنها قطعاً خوشحالی دیگر دوستانش را به دنبال داشته است.
یعقوبی در تاریخ خود آورده است:
«زمانی که حسن بن علی کودک خردسالی بود، أبوبکر او را در آغوش میگرفت و با او بازی میکرد و میگفت: او بسیار شبیه پیامبر است و کمتر به علی و فاطمه شباهت دارد! و فاطمه نیز همین را میگفت» [۳۳۲].
روابط میان خلفاء و حضرت علی و خانوادهاش بسیار صمیمانه بود، برای نمونه: زمانی که حضرت فاطمه در بستر بیماری بود، اسماء دختر عمیس، همسر أبوبکر سبیش از همه از حضرت فاطمه پرستاری میکرد [۳۳۳]، و فاطمه در مورد کفن و دفن و تشییع جنازهاش به او وصیت نمود، و أسماء هم بدان عمل کرد [۳۳۴].
او تا آخرین نفس بر بالینش نشسته بود، و همان کسی بود که علی را از وفات فاطمه آگاه ساخت [۳۳۵]. و او بود که همراه با علی فاطمه را غسل دادند [۳۳۶].
أبوبکر و عمر بنیز برخلاف پندار تیجانی و هم باورانش از علی سدایماً احوال فاطمه را جویا میشدند، آوردهاند:
«زمانی که فاطمه در بستر بیماری بود و حضرت علی نمازهایش را در مسجد میخواند، زمانی که از نماز فارغ میشد، أبوبکر و عمر باز او در مورد حال و وضع دختر رسول خدا صسوال میکردند؟» [۳۳۷].
همچنین آوردهاند: «زمانی که فاطمه وفات یافت، همه مردان و زنان مدینه به سختی گریستند و مردم همچون روز وفات پیامبر صاندوهگین شدند، أبوبکر و عمر نزد علی آمدند و به او تعزیت و تسلیت گفتند، و به او سفارش کردند که در نمازخواندن بر پیکر دختر رسول خدا صآنان را نیز با خود همراه کند!» [۳۳۸].
عدهای مدام تلاش مینمایند ثابت کنند که علی سو فرزندانش از روی تقیه خلفا را ستوده، و تمام رفتارشان با ایشان برخلاف میل باطنی آنان بوده و «توریه» و پنهانکاری میکردهاند! [۳۳۹].
برای اثبات نادرستبودن این موضوع یعنی تقیه ائمه به چند نکته دیگر اشاره میکنیم:
[۳۲۴] الأمالی، شیخ طوسی، ج۱، ص۳۸. [۳۲۵] جلاء العیون، مجلسی، ج۱، ص۱۶۹، ۱۷۴، چاپ تهران، مناقب إبن شهر آشوب مازندرانی، ج۲، ص۲۰، تحت عنوان «تزویج فاطمة بعلی»، چاپ هند. [۳۲۶] مناقب، خوارزمی، ص۲۵۱ و ۲۵۲- كشف الغمة، اربلی، ج۱، ص۳۵۸، چاپ تبریز، جلاء العیون، مجلسی، ج۱، ص۱۸۴- بحار الأنوار، مجلسی، ج۱، ص۳۸ و ۳۹. [۳۲۷] كشف الغمة، ج۱، ص۳۴۸ و ۳۴۹- بحار الأنوار، ج۱، ص۴۷ و ۴۸. [۳۲۸] جلاء العیون، مجلسی، فصل «تزویج امیرالمؤمنین وفاطمه» ص۱۰۳ و ۱۰۴ بحار الأنوار، ج۴۳، ص۹۳ و ۱۱۹ و ۱۳۰- الأمالی، ج۱، ص۳۹- كشف الغمة، ج۱، ص۳۵۹ و ۴۷۱ تا ۴۸۴- مناقب، خوارزمی، فصل ۲۰، ص۲۵۲ و ۲۵۳. [۳۲۹] الأمالی، ج۱، ص۳۹- مناقب إبن شهر آشوب، ج۲، ص۲۰- جلاء العیون، ج۱، ص۱۷۶، چاپ کتابفروشی اسلامیه تهران. [۳۳۰] منظور سپاه تبوک بود که در آن لحظات سخت، تمام دارایی خود را برای تجهیز آن بخشید. [۳۳۱] تاریخ مسعودی شیعی، ج۳، ص۵۱، چاپ مصر- ناسخ التواریخ، میرزا محمد تقی خان سپهر، ج۵، ص۱۴۴، چاپ تهران. [۳۳۲] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۷. [۳۳۳] الأمالی، طوسی، ج۱، ص۱۰۷. [۳۳۴] الأمالی، طوسی، ج۱، ص۱۰۷- جلاء العیون، مجلسی، ص۲۳۵ و ۲۴۲. [۳۳۵] جلاء العیون، ص۲۳۷. [۳۳۶] كشف الغمة، ج۱، ص۵۰۴. [۳۳۷] کتاب سلیم بن قیس، ص۲۵۲. [۳۳۸] همان، ص۲۵۵. [۳۳۹] «تقیه از نسبتهای ناروایی است که برخی از مدعیان به امامان نسبت میدهند، آنها هرجا حکمی از ائمه را با سلیقه خویش موافق نبینند، آن را حمل بر تقیه کرده و به ائمه مینسبت میدهند.