بازسازی باورها

فهرست کتاب

تحقیقی علمی پیرامون حدیث قرطاس «موضوع قلم و کاغذ»

تحقیقی علمی پیرامون حدیث قرطاس «موضوع قلم و کاغذ»

تیجانی در صفحه (۱۳۳) کتاب «آنگاه هدایت شدم» ماجرای «روز پنجشنبه» و روایت «قلم و دوات» را یادآور شده، و بر پایه آن بر این باور است که پیامبر صدر یکی از روزهای پایانی عمر مبارک و زمان بیماری می‌خواست نامه‌ای را در مورد جانشینی علی سبعد از خود بنویسد، لذا به اصحاب فرمود: «قلم و دواتی را برایم بیاورید، تا چیزی را برایتان بنویسم که بعد از من هرگز گمراه نشوید!».

اما بعضی از اصحاب از جمله عمر مانع نوشتن این وصیت‌نامه شدند و پیامبر را به هذیان‌گویی ناشی از بیماری متهم کردند و گفتند: قرآن برای ما کافی است! پیامبر صنیز خشمگین شد و همگی را از منزل خود بیرون راند!؟.

هرچند این روایت در کتب حدیث آمده، ولی «متن، محتوا، طرق روایت و القائات» آن مانع از مقبولیتش می‌باشند، زیرا ممکن است در شرایطی جعل شده باشد که اختلافات مذهبی و سیاسی در اوج خود بوده است، این روایت از جهت «درایتی» نیز بی‌اعتبار است، و ما در این بخش از کتاب از هردو نظر روایتی و درایتی آن را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

بیماری پیامبر صحدود چهارده روز طول کشید [۱۴۹]در آن مدت نیز مانند همیشه اصحاب در حضور او بودند و دسته‌دسته به عیادتش می‌رفتند، و در روزهایی که اندکی بهبودی می‌یافت خود به مسجد می‌آمد [۱۵۰].

در میان اصحاب و یارانش می‌نشست و در آن روز بیش از هر زمان دیگر آنان در حضور پیامبر مراقب فرموده‌های او و رفتار و کردار خود بودند، و با توجه به دستور همیشگی ایشان: «فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ» «حاضران پیام‌های مرا را به غایبان برسانند!» تمام گفتار و کردار پیامبر صبه وسیله کسانی که حاضر و ناظر بودند، به همه آنهایی که حضور نداشتند منتقل می‌گشت.

و بعد از رحلتش بیش از صدهزار صحابی گفتار و رفتار پیامبر صو همچنین رویدادهای آن چند روز بیماری را برای همدیگر بازگو می‌کردند [۱۵۱]و سپس میلیون‌ها تابعی، همان گفتار و رفتارها و حوادث را از اصحاب شنیده و برای اتباع تابعین روایت می‌نمودند، و از این صدهزار صحابی و میلیون‌ها تابعی حتی یک نفر نگفته که من شنیدم: «پیامبر صچهار روز قبل از رحلتش قلم و دواتی را خواسته تا مطلبی را برای یارانش بنویسد تا بعد از او گمراه نشوند، اما عده‌ای مانع این کار شدند، پیامبر صنیز آن را ننوشت و به جرم مخالفت چند نفر با آن تصمیم، همه را از منزل خود بیرون راند!».

اما در دوره اتباع تابعین (نسل سوم مسلمانان) «سلیمان أحول» و «زهری» اولی از «سعید بن جبیر» و دومی از «عبیدالله» که هردو تابعی هستند روایت می‌کنند که از «عبدالله بن عباس» که صحابی است و به اعتراف صریح خویش در روز وفات پیامبر صکودکی ده ساله بود [۱۵۲]این مطلب را شنیده‌اند، و بعدها همین مطلب با عبارت‌های متفاوت در اکثر کتب تواریخ و روایات به ویژه بخاری و مسلم روایت شده است، و با اعتقاد به صحت آن بر جملات و کلمات شبهه برانگیز آن تفاسیر و تأویلاتی نوشته‌اند، نقل این روایت در آن کتاب‌ها سبب شادمانی در میان افراطی‌ها به ویژه تیجانی شده، و در کتاب‌های ایشان دارای باز تاب بسیاری بوده است.

زیرا در برخی از آن اضافات بر این روایت از قول برخی اصحاب و در رأس آنها عمر فاروق معاذالله به پیامبر صنسبت هذیان داده شده است! لذا برای کوبیدن و لکه‌دارنمودن مقام صحابه به ویژه حضرت عمر سبهانه مناسبی بدست آورده، و به خیال خویش دلیل و سند قاطعی را یافته‌اند! [۱۵۳].

[۱۴۹] الفاروق، حسنین هیکل، چاپ قاهره، ج۱، ص۷۲. [۱۵۰] اسلام‌شناسی، شریعتی، ص۴۵۰- تاریخ طبری، ج۴، ص ۱۳۲۴- ابن الأثیر، ج۱، ص ۱ و ۴- سیره حلبیه، ج۳، ص۳۸۸. [۱۵۱] ابن کثیر در کتاب «الباعث الحثیث» (شرح اختصار علوم الحدیث)، آمار اصحاب را بعد از رحلت پیامبرج، ۱۱۴ هزار نفر نوشته است. [۱۵۲] صحیح بخاری، شرح قسطلانی، ج۷، ص۴۷۵، باب «تعلیم الصیبان القرآن». [۱۵۳] علاوه بر کتاب‌های تیجانی، نگاه شود به «سیری در صحیحین» محمد صادق نجمی، ص۳۶۶، تحت عنوان «وصیت‌نامه‌ای که نوشته نشد» و فروغ ابدیت، ج۲، ص۸۶۱.