سوّم: علی و ابوطالب
ابن اسحاق میگوید: یکی از علماء گفتهاست: هرگاه وقت نماز میرسید، پیامبر ج به درههای مکّه میرفت وعلی نیز پنهان و بدور از چشم پدر و عموها و قومش با او میرفت و نماز میخواندند و برای فرا رسیدن شب منتظر میماندند سپس بر میگشتند، مدّتی بر همین منوال عبادت میکردند تا این که روزی ابوطالب به طور اتّفاقی آنها را دید که نماز میخوانند، لذا خطاب به پیامبر ج گفت: برادر زاده این چه دینی است که انتخاب کردی؟ پیامبرفرمود:
«ای عمو! این دین خداوند، ملائکه، پیامبران و پدر ما ابراهیم است».گفت: «خداوند مرا بسوی بندگانش به عنوان پیامبر مبعوث کرده است و تو ای عمو شایستهترین سزاوارترین هستی فردی هستی که باید من نسبت به او خیر خواه و دلسوز باشم و تو را به هدایت دعوت دهم، امیدوارم دعوتم را اجابت کنی و مرا یاری دهی». ابوطالب گفت: برادر زاده! من نمیتوانم دین و آئین پدرانم را رها کنم. امّا تا زندهام نمیگذارم مورد اذیّت و آزار قرار گیری.
نوشتهاند که ابوطالب خطاب به علی گفت: این چه دینی است که انتخاب کردی؟ علی گفت: پدر، به رسول خدا ایمان آوردهام و او را تصدیق کردهام، با او نماز میخوانم و از او پیروی میکنم. به اعتقاد برخی خطاب به پدرش گفتهاست: او (محمد) تو را به خیر و خوبی دعوت میدهد، همراه او باش.[٦٩]
[٦٩]- السیرة النبویة ابن هشام ٢٤٩/١ و المرتضی /٣٥.