علی بن ابی طالب رضی الله عنه - بررسی و تحلیل زندگانی خلیفه چهارم

فهرست کتاب

جنگ جمل و صفین و ماجرای حکمیت

جنگ جمل و صفین و ماجرای حکمیت

خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَاۖ فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَٰتِلُواْ ٱلَّتِي تَبۡغِي حَتَّىٰ تَفِيٓءَ إِلَىٰٓ أَمۡرِ ٱللَّهِۚ فَإِن فَآءَتۡ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِ وَأَقۡسِطُوٓاْۖ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِينَ٩ إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَ أَخَوَيۡكُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ١٠ [الحجرات: ٩-١٠]

«هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ پرداختند، در میان آنان صلح برقرار سازید. اگر یکی از آنان در حق دیگری ستم کند و تعدی ورزد (و صلح را پذیرا نشود) با آن دسته‌ای که ستم می‌کند و تعدی می‌ورزد بجنگید تا زمانی که به سوی اطاعت از فرمان خدا برمی‌گردد و حکم او را پذیرا می‌شود. هرگاه بازگشت و فرمان خدا را پذیرا شد، در میان ایشان دادگرانه صلح برقرار سازید و (در اجرای مواد و انجام شرائط آن) عدالت بکار برید، چرا که خدا عادلان را دوست دارد.‏ فقط مؤمنان برادران همدیگرند، پس میان برادران خود صلح و صفا برقرار کنید و از خدا ترس و پروا داشته باشید، تا به شما رحم شود».

از أنس بن مالک روایت شده که گفت: - وقتی که عبدالله بن أبی بن سلول، منافق مشهور مدینه مریض شد- به رسول خدا  ج گفته شد: کاش نزد عبدالله بن‌أبی بن‌سلول- می‏رفتید و اسلام را بر او عرضه می‏داشتید. أنس می‌گوید: پس رسول خدا سوار بر الاغی نزد او رفت و مسلمانان نیز همراه ایشان رفتند. آنجا سرزمینی شوره زار بود و فقط بعضی از درختان در آنجا می‏روئید. وقتی که رسول خدا  ج نزد وی رفت، عبدالله بن أبی گفت: از من دور شوید، به خدا قسم بوی بد الاغ تو مرا آزار می‏دهد. أنس می‌گوید: پس مردی از انصار گفت: به خدا قسم الاغ رسول خدا  ج از تو خوشبوتر است. أنس می‌گوید: پس مردی از قوم عبدالله بن أبی به جانبداری از او به خشم آمد. راوی می‌گوید: سپس اصحاب هر یک به خشم آمدند و دو گروه شروع به زد و خورد با هم به وسیله شاخه خرمایی که برگ‌های آن را کنده باشند- و دست و کفش کردند. سپس به ما خبر رسید که در مورد این موضوع این آیه نازل شده است که می‌فرماید: ﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَاۖ.[١٩٤١]

از حسن از علی بن أبی طلحه از ابن‏عباس روایت است که در مورد آیه:

﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَاۖ فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَٰتِلُواْ ٱلَّتِي تَبۡغِي حَتَّىٰ تَفِيٓءَ إِلَىٰٓ أَمۡرِ ٱللَّهِۚ

گفت: خدای سبحان به رسول خدا و مؤمنان امر فرموده که اگر دو گروه از مؤمنان با هم به زد و خورد پرداختند آنان را به قبول حکم خدا در مورد اختلاف خود دعوت کنند و آن دو گروه در مورد هم انصاف را رعایت نمایند. اگر آن دو گروه معارض قبول کردند بر اساس حکم خدا در مورد آنان داوری کند و حق مظلوم را از ظالم بگیرد، اما اگر کسی خودداری کرد او متعدی و تجاوزگر است و بر امام مؤمنان واجب است که با آنان جهاد و جنگ نماید تا اینکه به حکم خدا برگشته و به حکم او اقرار نمایند.[١٩٤٢]

قول الهی ﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَاۖ به این معنی است که اگر دو گروه از مسلمانان با هم به زد و خورد پرداختند بر حاکمان واجب است که با نصیحت کردن و دعوت آنان به اطاعت از حکم خدا در مورد منازعه و اختلاف خود و با ارشاد آنان و ازاله شبهات و اسباب اختلاف، میان آنان صلح و سازش برقرار نمایند. استفاده از «إن» در این عبارت برای اشاره به این امر است که شایسته و درخور مسلمانان نیست که میان مسلمانان جنگ و دعوا روی دهد و اگر چنین چیزی روی دهد نادر واندک است. خطاب این آیه متوجه حاکمان و زمامداران است و امر وارده در این آیه، بر وجوب دلالت دارد.[١٩٤٣] بخاری و دیگر علما با استدلال به این آیه عنوان کرده‌اند که معصیت و گناه گرچه بزرگ هم باشد سبب خروج فرد از ایمان نمی‌شود، حال آنکه خوارج بر این باور هستند که مرتکب گناه کبیره کافر بوده و جایگاه او در آتش جهنم است. در کتاب «صحیح البخاری» از أبی بکرة آمده است که گفت: روزی رسول خدا خطبه می‏خواند و حسن بن علی هم بر روی منبر در کنار ایشان بود. پس رسول خدا یک بار به وی و یک بار به مردم نگاه می‌کرد و فرمود: این پسر من فرد بزرگواری است و بسا که خداوند به وسیله او میان دو گروه بزرگ از مسلمانان صلح برقرار نماید.[١٩٤٤] همانطور که رسول خدا بیان فرموده بودند خداوند متعال به وسیله او میان مردم شام و مردم عراق بعد از جنگ‌هایی که میان آنان روی داد صلح برقرار نمود.[١٩٤٥]

قول الهی ﴿فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَٰتِلُواْ ٱلَّتِي تَبۡغِي حَتَّىٰ تَفِيٓءَ إِلَىٰٓ أَمۡرِ ٱللَّهِۚ به این معنی است که اگر یکی از دو گروه بر دیگری تجاوز و درازدستی کرد و حکم خدا و نصیحت را نپذیرفت، بر مسلمانان واجب است که با این گروه تجاوزگر بجنگند تا اینکه حکم خدا را قبول نموده و امر او مبنی بر عدم تجاوز را پذیرا شود. این جنگ می‌تواند با اسلحه و یا با غیر آن باشد و فرد واسطه کارهایی را که لازم است تا مصلحت محقق شود، یعنی گروه تجاوزگر دست بردار شود، باید به انجام برساند. پس اگر مطلوب بدون استفاده از اسلحه محقق شد، این بهتر است، اما اگر این روش نتیجه نداد، استفاده از اسلحه تا برگشتن گروه تجاوزگر از ظلم واجب می‏باشد.

قول الهی ﴿فَإِن فَآءَتۡ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِ وَأَقۡسِطُوٓاْۖ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِينَ٩ به این معنی است که گروه تجاوزگر بعد از تجاوز خود از آن دست بردارد و به امر و حکم خدا راضی شود. در این صورت بر مسلمانان واجب است که میان آنان عادلانه داوری نمایند و مطابق حکم خدا رأی درست را جستجو نمایند و دست گروه ظالم را بگیرند تا اینکه دست از ظلم بردارد و حق گروه دیگر را که بر عهده اوست برگرداند تا بار دیگر میان آنان جنگ روی ندهد. ای کسانی که در این موضوع میانجی گری کرده‌اید در داوری میان آنان به عدالت رفتار نمایید که به درستی خدا عادلان را دوست دارد و بهترین پاداش را به آنان می‏دهد. این آیه امر به رعایت عدالت و انصاف در همه امور است.[١٩٤٦]

رسول خدا می‏فرمایند: عادلان در روز قیامت در نزد خدا بر روی منبرهایی- منبرهای حقیقی یا منازل و جایگاه‌های رفیع- از نور و در سمت دست راست خدای متعال قرار دارند و هر دو دست راست خدا هستند.[١٩٤٧] این فضل برای کسانی است که در مسئولیتی که به آنان سپرده شده است- چون خلافت، امارت، قضاوت، حسبه، قیمومت بر یتیم، صدقه، وقف، حقوق خانواده و فرزندان- عدالت را رعایت می‌کنند.[١٩٤٨] سپس خدای متعال دستور داده که در غیر حالت جنگ و حتی در کوچک‌ترین اختلافات هم صلح برقرار شود و فرموده است: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَ أَخَوَيۡكُمۡۚ. این آیه‌یکی از اصولی است که رابطه فرد مسلمان با برادر مسلمان خود را تنظیم می‏کند.[١٩٤٩] با وجود وقوع جنگ میان آن دو گروه، خدای متعال صفت ایمان را از هیچ یک از آن دو گروه نفی نکرده است و برترین مردم به قرار گرفتن در شمول این آیه، سروران مسلمانان، یعنی صحابه بزرگوار رسول خدا می‏باشند و اتفاقاتی که در دو جنگ جمل و صفین روی دارد هیچ تفاوتی با هم ندارند. امیرالمؤمنین علی س به خاطر اشتیاق زیاد به اجرای صلح، اقدام به اجرای مفاد این آیه کرد و طلحه و زبیر هم درخواست او را پذیرفتند، اما پیروان عبدالله بن سبأ جنگ را در میان دو گروه شعله ور ساختند. تفصیل این مطلب به خواست خدا در جای خود خواهد آمد. هم چنین امیر المؤمنین اشتیاق زیادی به برقراری صلح با مردم شام داشت و همه تلاش خود را با روش‌های مسالمت آمیز در این راه بکار گرفت و بعد از اینکه همه این تلاش‌ها برای ایجاد صلح با شکست مواجه شدند، ایشان شمشیر کشیدند تا معاویه س اطاعت کند و خلافت اسلامی متحد گردد، اما معاویه شرط گذاشت که ابتدا باید قاتلان عثمان س را به وی تسلیم کند. معاویه این شرط را بنا بر اجتهاد خود گذاشت، اما اجتهاد او خطا بود و حق با امیرالمؤمنین علی بود، اما در هر حال جنگ روی داد.

خدای متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ [الحجرات: ١٠] در این آیه خداوند برادری ایمانی را برای همه مسلمانانی که با هم می‏جنگند ثابت کرده است و از باب اولی علی و طلحه و زبیر که در جنگ جمل با هم جنگیدند و علی و معاویه که در صفین با هم جنگ داشتند مشمول حکم این آیه می‏باشند. پس برای ما روشن و واضح می‏گردد که کسانی که در جمل و صفین با هم جنگیدند مؤمن هستند و به خاطر این وقائع تاریخی نمی‌توان طعنی را متوجه صحابه نمود یا اینکه تلاش کرد صفت ایمان و مؤمن بودن را از آنان برداشت یا اینکه سخنان منحرفی را در مورد آنان اظهار داشت و برای پاسخ به این سخنان باطل همین قدر کفایت می‏کند که این آیات برادری ایمانی را برای آنان ثابت کرده است. تفصیل وقائع و رویدادهای میان آنان إن شاء الله ذکر خواهد شد.

خدای متعال بیان فرموده که مؤمنان در دین با هم برادر هستند و نقطه مشترک همه، اصلی واحد، یعنی ایمان است. بنابراین واجب است که میان برادرانی که با هم نزاع دارند صلح و سازش برقرار کرد. خدای متعال برای توجه دادن بیشتر به امر ایجاد سازش میان برادران، امر به تقوا کرده است، بنابراین معنی آیه چنین می‏شود: میان آنان صلح برقرار نمائید و پیشاهنگ و طلایه دار شما در ایجاد صلح و سازش و در همه امور، تقوا و خوف و خشیت از خدا باشد، بدین صورت که ملتزم و پایبند به حق باشید و حیف و میلی نسبت به‌یکی از برادران خود روا مدارید، زیرا آنان برادران شما هستند و اسلام میان همه مساوات برقرار کرده و فضل و فرقی میان آنان وجود ندارد و تا که شاید به سبب تقوا که همان التزام و پایبندی به اوامر و اجتناب از نواهی می‏باشد مورد رحمت خدا قرار بگیرید.[١٩٥٠]

آیه کریمه جهت بزرگداشت امر ایجاد سازش میان مسلمانان، ایجاد سازش میان برادران و تقوای خدا را سبب نزول رحمت خدا دانسته است[١٩٥١] و ملاحظه می‏شود که گفته است: هنگامی‏که دو نفر با هم خصومت پیدا می‌کنند، تقوای خدا را رعایت کنید و نگفته است وقتی که دو گروه با هم در صلح بسر می‏برند تقوا را رعایت کنید، زیرا در حالت خصومت دو نفر، خوف توسعه پیدا کردن خصومت وجود دارد و در هنگام خصومت دو گروه، تأثیر فتنه‌یا مفسده، عام و شامل کل می‏باشد.[١٩٥٢] کلمه «إنما» برای حصر است و بیانگر این است که برادری فقط در میان مؤمنان وجود دارد و میان مؤمن و کافر برادری وجود ندارد، زیرا اسلام همان پیوند جامع در میان پیروان خود می‏باشد. نیز بیانگر این امر می‏باشد امر ایجاد سازش و وجوب آن، در هنگام وجود برادری دینی و اسلامی در میان آنان می‏باشد، و مربوط به کفار نیست. پس اگر کافر ذمی‏یا مستأمن بود، کمک به او و حمایت از او و رفع ظلم از او واجب می‏باشد، آنچنان که یاری دادن به فرد مسلمان در صورتی که دشمن او کافر حربی بود، واجب می‏باشد.[١٩٥٣]

ابن عربی می‌گوید: این آیه قاعده و مبنای اصلی در باب جنگ مسلمانان و قاعده عمده و اصلی در مورد جنگ کسانی است که از روی تأویل با هم وارد جنگ شده‏اند و صحابه نیز بر همین آیه استناد داشتند. از رسول خدا روایت است که فرمودند: «عمار بن یاسر توسط گروهی طغیانگر به قتل می‏رسد» یعنی امر به جنگ با طغیانگران فرض کفائی است و اگر برخی از مکلفان به انجام آن اقدام کردند، از ذمه دیگران ساقط می‏شود، به همین دلیل گروهی از صحابه چون سعد بن أبی وقاص، عبدالله بن عمر و محمد بن مسلمه در این جنگ حضور نیافتند و هر یک از آنان برای عدم حضور در این جنگ عذری آوردند که امیرالمؤمنین علی آن‌ها را پذیرفت.[١٩٥٤] بسیاری از احکام وجود دارند که در هنگام بیان وقائع روی داده شده در میان صحابه در مورد آن سخن به میان خواهد آمد.

نظام داوری و حکمیت و جنگ با گروه طغیانگر و تجاوزگر تا وقتی که به امر و حکم خدا برگردد، نظامی به حساب می‏آید که از نظر زمانی نسبت به تلاش‌های بشری در این مسیر دارای قدمت است و برائت و پاکی آن از عیب و نقص نسبت به تلاش‌های قاصر و بینوای بشر در همه تجربه‏های معلول و سقیم خود از کمال و برائت و سالمی واضحی برخوردار است. همچنین برخوردار از صفت پاکی و امانت و عدالت مطلق است، زیرا طرح دعوا در این نظام، در پیشگاه امر و قانونی صورت می‏گیرد که فارغ از غرض و میل بوده و نقص و قصوری به آن تعلق ندارد.[١٩٥٥] تلاش‌هایی که از هنگام شعله ور شدن آتش جنگ برای برقرای صلح و سازش به انجام رسید، ادامه یافت تا اینکه با صلح بزرگی که امیرالمؤمنین حسن بن علی ب برای آن مقدمه چینی نمود، مزین گشت.

[١٩٤١]- صحیح البخاری، ٢٦٩١؛ صحیح مسلم١٧٩٩.

[١٩٤٢]- التفسیر المنیر، زحیلی٢٦/٢٣٧.

[١٩٤٣]- التفسیر الصحیح، حکمت بشیر٤/٣٦٩.

[١٩٤٤]- صحیح البخاری٧١٠٩.

[١٩٤٥]- التفسیر المنیر٢٦/٢٣٨.

[١٩٤٦]- همان.

[١٩٤٧]- یعنی دست چپ ندارد. این حدیث از احادیث صفات است. عده‌ای علما گفته‏اند به آن ایمان می‏آوریم و در تأویل آن وارد نمی‏شویم، لکن اعتقاد داریم که معنای ظاهری آن مد نظر نیست و معنایی در شأن خدا دارد. اما عده‌ای دیگر معتقدند که به معنایی در شأن و سزاوار آن تأویل می‏شود. اینکه رسول خدا فرموده‏اند «هر دو دست خدا راست است، تنبیهی بر این نکته است که دست به معنای یکی از اعضای بدن مد نظر نیست. مترجم

[١٩٤٨]- صحیح مسلم١٨٢٧.

[١٩٤٩]- سورة الحجرات، د. ناصر عمری، ص٣٠٥.

[١٩٥٠]- التفسیر المنیر٢٦/٢٣٩.

[١٩٥١]- منهج القرآن الکریم فی إصلاح النفوس، حریری، ص١٦.

[١٩٥٢]- التفسیر المنیر٢٦/٢٣٩.

[١٩٥٣]- همان٢٤٠.

[١٩٥٤]- همان٢٤٢؛ أحکام القرآن، ابن العربی٤/١٥٠.

[١٩٥٥]- فی ظلال القرآن٦/٣٣٤٤.