پنجم: آیا میتوان از الگوی ماجرای حکمیت برای پایان دادن به منازعات دولتهای اسلامی بهره برد؟
میتوان از ماجرای حکمیت برای از بین بردن منازعات میان دولتهای اسلامی بهره برد، بدین صورت که همه رهبران سرزمینهای اسلامی و در ورای آنان، امت اسلامیی که بر آن حکومت میکنند فشار جدی و صادقانه بر طرفین درگیر بیاورند تا جنگ میان خود را متوقف سازند و به حکمیت شرعی در اسلام روی بیاورند و هر دو طرف نمایندهای از جانب خود بفرستند تا به اختلاف موجود پایان دهند. این امر در پرتو موارد زیر صورت میگیرد:
١- مشخص کردن صلاحیتهای داوران در صدور احکامی که جهت حل مشکلاتی که سبب این نزاع میباشند، لازم هستند و چارهای از آنها وجود ندارد.
٢- منابع قانونگذاری اسلامی به عنوان یگانه منبع برای صدور آن احکام و راه حلهایی قرار داده شوند که موجب پایان دادن به منازعات میشوند.
٣- گرفتن تعهد از طرفین نزاع و گرفتن تعهد از رهبران سرزمینهای اسلامی در مورد اینکه احکام و راه حلهای مشروعی را که داوران جهت پایان دادن نزاع صادر میکنند قبول نمایند، مشروط بر اینکه اجرای این احکام و راه حلها بر اساس حکم اسلام واجب بوده و خروج بر آنها یا رضایت به آن خروج، شرعا گناه در پی داشته باشد.
٤- اگر داوران احکام و راه حلهای مورد توافق خود را صادر کردند و طرفین نزاع آن را پذیرفتند امر پایان یافته و مؤمنان از جنگ بینیاز میشوند.
٥- اگر یکی از طرفین یا هر دو پذیرش حکم داوران را رد کردند، طرفی که حکم را رد کرده است طغیانگر به حساب میآید، خواه عدم پذیرش از هر دو طرف بوده باشد یا از یکی از آنان؛ و بر نیروهای اسلامی مستقر در نقاط دیگر شرعاً واجب است که مطیع دستورات نظامی داوران قرار دهند تا برای پایان دادن به نزاع از زور استفاده نمایند، البته به نحوی که این دخالت نظامی ضررها و خطراتی بیشتر از نزاع موجود نداشته باشد.
٦- به اتفاق یکی از صلاحیتهای حکمین این است که احکامی را صادر کنند که در مورد نحوه حرکت نیروهای مسلح در دیگر سرزمینهای اسلامی جهت حل نزاع موجود و در پرتو مواردی است که قبلاً ذکر شد.[٢٨٧٤]
شاید استفاده از این روش برای حل منازعات میان سرزمینهای اسلامی، ضامن این باشد که راه را بر دخالت نیروهای بیگانه در منازعات مسلمانان به بهانه اینکه یکی از طرفهای درگیر او را به این دخالت فراخوانده است، ببندد و بدین طریق فرصت را برای دسیسه چینی علیه مسلمانان غنیمت شمارد و برای بالابردن این منازعات تلاش نماید و راه حلهای را ارائه دهد که فقط به مذاق خودش خوش باشد و فقط مصلحت خودش در آن باشد و مسلمانان بعداً از آثار آن راه حل چنان رنج ببرند که از فتنه موجود میان خود به آن اندازه در رنج نبودند. پس این رنج بردن برای او اهمیتی ندارد و حتی این رنج بردن مسلمانان از جمله تلاشهایی است که به خاطر ایجاد آنها این راه حل ناگوار را ارائه داده است. گفتیم شاید استفاده از الگوی حکمیت به صورتی که قبلاً بیان شد راه بر آن نیروهای خارجی ببندد که در صفوف مسلمانان به دنبال فساد هستند. این صفت الزامی شرعی برای حل منازعات از طریق حکمیت- که بیان شد- مستند به اجماع صحابه میباشد، زیرا همه صحابه در زمان اختلاف موجود میان علی و معاویه اعتقاد داشتند که باید برای حل این منازعه از حکمیت استفاده شود و قبول این راه حل، مورد اتفاق صحابه همراه علی و صحابه همراه معاویه و آن دسته از صحابه چون سعد بن أبی وقاص و عبدالله بن عمر و عدهای دیگر بود که از فتنه کناره گرفته بودند.[٢٨٧٥]
[٢٨٧٤]- الجهاد و القتال فی السیاسة الشرعیة٣/١٦٦٥.
[٢٨٧٥]- همان.