علی بن ابی طالب رضی الله عنه - بررسی و تحلیل زندگانی خلیفه چهارم

فهرست کتاب

مبحث سوم: حکمیت

مبحث سوم: حکمیت

بعد از پایان نبرد صفین دو گروه با هم بر حکیت توافق کردند یعنی توافق کردند که هر کدام از آنان مردی را از طرف خود به عنوان داور انتخاب نماید و سپس این دو داور بر آنچه که مصلحت مسلمانان باشد با هم به توافق برسند. معاویه عمرو بن عاص را و علی ابوموسی اشعری را نماینده خود کرد و در این مورد وثیقه‌ای میان دو گروه نوشته شد. محل اجتماع دو داور در دومة الجندل و در ماه رمضان سال ٣٧ﻫ بود. گروهی از سپاهیان علی معتقد بودند که این کار علی گناه بود و موجب کفر است و به همین دلیل بر وی واجب است که به درگاه خدا توبه نماید و بر وی خروج کردند و خوارج نامیده شدند. پس علی ابن‏عباس را نزد آنان فرستاد و ابن‏عباس با آنان مناظره و مجادله کرد و سپس علی خود با آنان مناظره کرده و عده‌ای از آنان برگشتند اما عده‌ای دیگر استنکاف نمودند. به همین دلیل میان آنان و علی جنگ‌های درگرفت که به ضعف سپاه علی منجر شد. آنان همین طور به اختلاف خود با علی ادامه دادند تا اینکه علی را ترور کردند. تفصیل این مطلب به خواست خدا در جای خود خواهد آمد.

ماجرای حکمیت از مهم‌ترین موضوعات در تاریخ خلافت راشده به حساب می‏آید و بسیاری از نویسندگان در مورد آن به گمراهی رفته و برخی دیگر در آن سردرگم شده‏اند و آن را در کتاب‌ها و نوشته‏های خود مرقوم داشته‏اند و بر روایاتی ضعیف و جعلی تکیه کرده‌اند که چهره صحابه بزرگوار و خصوصاً ابوموسی اشعری را مکدر جلوه داده است و او را چنین توصیف کرده‌اند که ابله و نادان و ضعیف الرأی و فریب خورده است و فردی بسیار غافل می‏باشد و به همین دلیل عمرو بن عاص در ماجرای حکمیت او را فریب داد و عمرو بن عاص را فردی نیرنگ باز و مکار توصیف کرده‌اند. مغرضان و کسانی که از اسلام کینه به دل دارند تلاش کرده‌اند که این صفات نکوهیده را به این دو مرد بزرگوار نسبت دهند، همان کسانی که مسلمانان آنان را برگزیدند تا به این اختلاف بزرگ که منجر به مرگ تعداد زیادی از مسلمانان شد پایان دهند. بسیاری از مؤرخان و ادیبان و پژوهشگران با این روایات که بافته دست دشمنان صحابه بزرگوار می‏باشد به عنوان واقعیاتی تاریخی برخورد کرده‌اند و مردم هم بدون اینکه در آن‌ها دقت نظر داشته باشند مقبول دانسته‏اند و به عنوان روایاتی صحیح و بدون تردید پذیرفته‏اند. گاهی به خاطر ساختار قصه گونه و محرک آن و نیرنگ و خدعه‌ای که در آن مورد اشاره واقع شده است سبب شده که مردم به آن اهتمام ورزند و مؤرخان اقدام به تدوین آن کنند. لازم به ذکر است که این سخن ما در مورد تفصیلات واقعه است و نه اصل ماجرای حکمیت، زیرا در وقوع اصل ماجرای حکمیت شک و شبهه‌ای وجود ندارد.[٢٧٥٠]

من مصلحت را بر این دیدم که در مدخل این بحث در مورد سیره دو صحابی بزرگوار ابوموسی اشعری و عمرو بن عاص بحث کنم.

[٢٧٥٠]- مرویات أبی مخنف فی تاریخ الطبری، ص٣٧٨؛ تنزیه خال أمیرالمؤمنین معاویه، ص٣٨.