نهم: هجرت علی رضی الله عنه
هنگام صبح علی س از ازبستر خواب رسول خدا ج بر خواست، وقتی که مشرکین او را دیدند یقین کردند که رسول خدا ج نجات یافته است، لذا از علی پرسیدند: رفیقت کجاست؟ گفت: نمیدانم، مگر من مراقب و نگهبان او بودم که از من سؤال میکنید؟ شما به او دستور دادید بیرون رود، او هم رفته است.قتی این پاسخ شجاعانه را شنیدند، ناراحت شدند و به خشم آمدند و علی را زدند و به مسجد الحرام بردند و چند ساعتی نگهداشتند و سپس رها کردند.[٩٣]
علی س در حالی که مشکلات را به خاطر خدا تحمّل میکرد از نجات رسولالله ج آن قدر خوشحال بود که تحمّل آزار و اذیّت دشمنان برایش گوارا بود. به همین دلیل سُست نشد و به کسی از محل رسولالله ج پرسید، چیزی نگفت و بعد از این طبق دستور پیامبر ج در خیابانهای مکّه به دنبال صاحبان امانتها میگشت و امانتهایشان را تحویل میداد و بعد از سه شب که در مکّه گذراند و امانتها را به مالکان برگرداند، آمادهی هجرت شد و حرکت کرد تا به رسول خدا ج ملحق شد[٩٤].
در مسیر هجرت به دلیل گرمای شدید، علی س روزها خود را پنهان میکرد و استراحت میکرد و شب حرکت میکرد و با توجّه به تاریکی شب و ترس از تنهایی و پیاده بودن، در حالی به مدینه رسید که پاهایش ورم کرده بود.[٩٥]
آری! علی با تحمّل سختیهای سفر و بدون داشتن مرکب و سواری، در هوای گرم روز و تاریکی شبها، تنها و بدون همدم و مونس، مسیر هجرت را طی کرد و خودش را به رسولالله رساند، تا در کنار او با آرامش زندگی کند و با پای ورم کرده و دل لبریز از محبّت و شوق راه را طی کرد تا این که در قبیله بنی عمرو بن عوف به خانهی کلثوم بن هدم رفت و این خانهای بود که پیش از او پیامبر در آنجا پیاده شده بود.[٩٦]
به این ترتیب هجرت علی با فداکاری و تحمّل مشکلات شجاعانه به پایان رسید. در مدّت کوتاه که علی در قباء بود، متوجه شد شخصی نیمههای شب به درب خانه زن مسلمانی بیوه میآمد و درب میزد، زن بیرون میرفت و چیزی از دست او میگرفت، بجاست این داستان را از زبان امیر المؤمنین علی بشنویم. روایت است که علی س میگفت: از کار آن شخص مشکوک شدم، لذا از آن زن پرسیدم: این کیست که هر شب درب خانهات را میزند و بیرون میشوی و چیزی از او میگیری؟ و تو مسلمانی و شوهر نداری؟! گفت: آن فردی که هر شب میآید سهل بن حنیف است که با خبر شده من زنی بیکس هستم، هر شب بُتهای قومش را میشکند و بجای هیزم برایم میآورد تا از آنها استفاده کنم.
(راوی میگوید: (همواره علی این کار سهل را از تمام خیرش بهتر و با ارزشتر میدانست، تا این که در عراق در کنارش وفات کرد[٩٧]، اینجا صفت والای هوشیاری و آگاهی را ملاحظه میکنیم که در واقع باید هر مسلمانی به این صفت آراسته باشد و از حوادثی که در اطرافش اتّفاق میافتد غافل نباشد.
[٩٣]- تاریخ طبری ٣٧٤/٢.
[٩٤]- تاریخ طبری ٣٧٤/٢، البدایة و النهایة ٣٣٥/٧ و جولة تاریخیة /٤٢٤.
[٩٥]- الکامل فی التاریخ ١٠٦/٢.
[٩٦]- الطبقات الکبری ٢٢/٣، السیرهابن هشام ١٢٩/٢ و ابن اسحاق بدون سند آورده و جولة تاریخیة /٤٢٥.
[٩٧]- محمد رسولالله، صادق عرجون ٤٢١/٢.