سوم: مشورت عمر رضی الله عنه با علی رضی الله عنه در مسائل جهادی و امور دولتی
در زمان خلافت عمر، علی مشاور اوّل او بود و با او در امور بزرگ و مهم و کوچک و کم اهمیت مشورت میکرد، ایشان در هنگام فتح بیت المقدّس و مدائن توسط مؤمنان و رفتن به نهاوند و جنگ با فارسها و رومیها و تعیین تاریخ از آغاز هجرت با علی مشورت کرد.[٦٠١]
علی س در طول زندگی عمر س – در دوران خلافتش – مشاوری خیرخواه، دوستی دلسوز و نگران از هر حادثهی احتمالی برای عمر بود، عمر س نیز علی س را دوست داشت و بینشان پیوند محبّت و دوستی و اعتماد متقابل برقرار بود، با این حال باز هم دشمنان اسلام منکرند و بر تغییر و جعل تاریخ اصرار میورزند و داستانهایی نقل میکنند که با روحیه و رفتار آن بزرگواران همخوانی ندارد، تا دوران خلافت راشدین را بگونهای برای ما دگرگون جلوه دهند که هر کس تاریخ را از زاویهی نوشتهها و گفتههای آنان مطالعه کند، تصور میکند که هر کدام از یاران پیامبر ج منتظر فرصتی بوده که با استفاده از آن دیگری را نابود کند و همهی مسائل در پشت پردهی نیرنگ و فریب در جریان بوده است.[٦٠٢]
یکی از بارزترین شاخصهها برای هر فردی که با دقت و انصاف دوران خلافت عمر س را بررسی کند، این است که در میان آن بزرگواران رابطهی همکاری متقابل بسیار صمیمی و بیغل و غشی برقرار بوده، به ویژه بین سیدنا عمر و سیدنا علی س.
آری! علی س مشاور اوّل مسائل قضایی و دیگر مشکلات بوده و هیچ پیشنهادی اتخاذ نکرده مگر این که عمر س آن را با رضایت قلبی به مرحلهی اجرا گذاشته باشد، علی نیز در تمام امور، خالصانه و خیرخواهانه با او همکاری میکرده است.[٦٠٣] به طور مثال وقتی فارسها نیروهایشان را در نهاوند گرد آوردند و سپاه بزرگی برای جنگ با مسلمانان آماده نمودند، عمر س مسلمانان را جمع کرد و دربارهی رفتن خود و حضور در جبهه جنگ مشاوره کرد، عموم مردم رأی دادند که خلیفه به میدان جنگ و جهاد برود.
بنابراین علی س از جای برخاست و گفت: امّا بعد: ای امیر مؤمنان! اگر تو شخصاً به جنگ اهل شام بروی، رومیها به خانههایشان باز میگردند، امّا اگر شخصاً در این جا حضور نداشته باشی، عربها از گوشه و کنار این سرزمین سر برمیآورند و به اینجا هجوم خواهند آورد، در نتیجه آنچه پشت سر گذاشتی، برایت از آنچه پیش روی توست، مهمتر وحساستر خواهد شد، چرا که زنان و فرزندان و ناموس همهی ما در آن صورت در خطر خواهد بود، بنابراین اهل هر منطقه را بر شهر و منطقهی خودشان بگمار و به مردم بصره بنویس که به سه گروه تقسیم شوند: یک گروه برای حفاظت از حریم و خانوادهها در بصره بمانند، گروهی در برابر هم پیمانانشان باشند تا پیمان شکنی نکنند و گروهی دیگر به یاری برادرانشان در کوفه بروند، چرا که اگر تو به میدان جنگ بروی عجمها (ایرانیان) خواهند گفت: این امیر و اصل عربهاست و آنگاه با آخرین نیرو و توانشان بر تو حمله خواهند نمود، امّا دربارهی اعزام دیگر مردم به صحنه، خداوند، رفتن آنها را از رفتن تو بیشتر ناپسند میداند و خودش بر تغییر آنچه ناپسند میداند تواناتر است، در مورد اینکه تعداد آنها زیاد است؛ باید گفت: ما در گذشته با پشتیبانی نیروهای زیاد و کثرت جنگجو با دشمنان نمیجنگیدیم، بلکه با کمک و یاری خداوند میجنگیدیم، عمر گفت: رأی درست همین است، من هم دوست داشتم همین کار را بکنم.[٦٠٤]
پیشنهاد و مشورت علی، پیشنهادی خیر خواهانه و دوستانهای برای سیدنا عمر س و از نشانههای داشتن غیرت برای حفظ جان خلیفه و مقام خلافت است و رفتنش را به میدان جنگ ناخوشایند میداند و اصرار دارد جنگ در جایی باشد که خلیفه تنها و ناظر و دنبال کنندهی اوضاع باشد و هشدار میدهد که اگر خلیفه شخصاً به میدان جنگ برود احتمال دارد از مرزهای نزدیک و در داخل ناآرامیو خطرهایی سر برآورند که کنترل آن از جنگ با دشمن رو در رو مشکلتر و خطرناکتر باشد. حال در اینجا این سؤال پیش میآید: اگر رسولالله ج به علی س اعلان کرده بود که تو خلیفهی بعد از من و امام و پیشوای مسلمانان هستی، آیا برای علی جایز بود که از فرمان رسولالله ج سرپیچی کند و غصبکنندگان حق خود را بدینصورت تأیید کند، حتّی اینگونه خالصانه بر خودش واجب بداند که همکاری کند؟... آیا برای تمام صحابه جایز بود که فرمان رسولالله ج را ضایع کنند؟.. آنان که تربیت یافتگان مستقیم شخص رسولالله ج بودهاند؟... آیا در ذهن هیچ عاقلی میگنجد که تمام صحابه و پیشاپیش آنان علی بر امری که خلاف اسلام و فرمان رسولالله ج است اجماع کنند؟... تردیدی نیست به وضوح میتوانیم یقین کنیم که مسلمانان تا آن زمان – آخر دوران عمر س – حتّی تا پایان دوران خلافت علی س یک دسته و یک گروه بودند و نمادی از وحدت و همدلی همه جانبه بودند، به ذهن کسی خطور نمیکرد که در امر خلافت و تعیین خلیفه هیچگونه اشکالی وجود داشته باشد و دربارهی سزاوارتر بودن به خلافت هیچگونه بحثی وجود نداشت.[٦٠٥] باید توجه داشت که معنای مشاورهی متعدّد عمر س با علی و دیگر صحابه این نیست که او در فقه و علم از آنان کمتر و پایینتر است، چرا که احادیث صحیح بر متعالی بودن علم و تکمیل بودن دین او دلالت دارد، لیکن ایمان عمر س و علاقهای که به شورا داشت و اینکه میخواست حاکمان بعد از او کارها را با مشورت انجام دهند و حاکمیّت به استبداد و تکروی تبدیل نشود، او را وا میداشت که امور را به رایزنی و مشاوره بگذارد، با این حال باز هم بسیاری اوقات علی س از نظر خودش انصراف میداد و رای عمر را ترجیح میداد.[٦٠٦]
عائشه ل در بحث پیرامون عمر س میگوید: با وجود مشاوره فراوان عمر با علی س، بیشتر اوقات علی نظر عمر س را تأیید و از آن پیروی میکرد، تا جایی که علی میگوید: عمر با من در مورد فلان چیز مشورت کرد، نظر من این بود و نظر او چیزی دیگر بود، ولی دیدم راهی جز قبول کردن رأی عمر ندارم.[٦٠٧]
[٦٠١]- علی ابن ابی طالب مستشار امین للخلفاء الراشدین /٩٩.
[٦٠٢]- علی ابن ابی طالب مستشار امین/١٣٨.
[٦٠٣]- فقهالسیرة النبویة، بویطی /٥٢٩.
[٦٠٤]- تاریخ الطبری ٣/٤٨٠ و تحقیق مواقف الصحابة ٢/٩٤.
[٦٠٥]- فقهالسیره، بوطی /٢٥٩.
[٦٠٦]- خلافة علی ابن ابی طالب، عبدالحمید علی /٧٧.
[٦٠٧]-الامامة و الرد علی الرّافضة، اصفهانی ص٢٩٥.