علی بن ابی طالب رضی الله عنه - بررسی و تحلیل زندگانی خلیفه چهارم

فهرست کتاب

دهم: علی رضی الله عنه درغزوه‌ی حمراء الأسد

دهم: علی رضی الله عنه درغزوه‌ی حمراء الأسد

این غزوه در واقع کامل کننده جنگ احد بوده است. هنگامی‌که مسلمانان در شامگاه پانزدهم ماه شوّال سال سوّم هجری به مدینه بازگشتند، هنوز صبح نشده بود که مردم برای نماز فجر بیرون آمده بودند که موذن رسول‌الله  ج اعلام کرد برای تعقیب دشمن به سرعت آماده شوید و کسی به جز کسانی که در جنگ احد حضور داشته‌اند، بیرون نروند، مردم علی رغم زخم‌ها و خستگی زیادی که داشتند به درخواست رسول‌الله  ج لبیک گفتند. رسول‌الله  ج پیشاپیش مردم حرکت می‌کرد و به عبدالله بن أبیّ اجازه خروج نداد و ایشان به کسی غیر از شاهدان جنگ احد اجازه خروج ندادند، جز جابر بن عبدالله انصاری که پدرش در اُحُد به شهادت رسیده بود و به خاطر سرپرستی هفت نفر دخترش در خانه، پدرش به ‌او اجازه نداده بود در جنگ‌های بدر و اُحُد شرکت کند. سپاه ‌اسلام از مدینه خارج شد، در حالیکه رسول‌الله  ج در پیشاپیش همه لشکر بود و پرچمدار سپاه همان پرچمدار احد بعد از مصعب یعنی علی بود.[٣٥٠]

مسلمانان به فرماندهی رسول‌الله  ج تا «حمراء الأسد» که در سیزده مایلی مدینه قرار داشت پیش رفتند و همانجا اردو زدند، این حرکت شجاعانه و با جرأت مسلمانان، ‌یهودیان و منافقان را به وحشت انداخت، ‌یقین کردند که روحیه‌ی معنوی مسلمانان بسیار بالا است و اگر در اُحُد شکست خورده بودند، قطعاً قریش را تعقیب نمی‌کردند.[٣٥١]

در خروج پیامبر تا حمراء الأسد اشاره‌ی نبوی است به اینکه جنگ روانی تأثیر بسزایی در روحیه‌ی دشمن دارد، لذا رسول‌الله  ج تا حمراء الاسد پیش رفت و در آنجا سه روز اردو زد و دستور داد که آتش‌ها روشن کنند تا جایی که‌ آتش سپاه پیامبر  ج از مسیری بسیار دور دیده می‌شد و روشنی آتش‌های زیاد فضای بسیار بزرگی را پر کرده بود، به طوریکه که قریشیان تصوّر کرده بودند تعداد مسلمانان در مقایسه با آنان بیشتر است و توان مبارزه با آن‌ها را نخواهند داشت، لذا در حالی به مکّه برگشتند که دل‌هایشان سرشار از ترس و وحشت شده بود.

ابن سعد می‌گوید: رسول‌الله  ج با اصحابش تا منطقه حمراءالأسد رفت و مسلمانان در آن شب‌ها پانصد آتش روشن کردند تا جایی که شعله ‌آتش حتی از نقطه‌ی بسیار دور هم دیده می‌شد و سر و صدای سپاهیان و روشنی آتش‌هایشان به هر طرف می‌رفت، اینگونه خداوند دشمنش را به هراس انداخت و خداوند به هدف مدح صحابه ‌این جنگ را در کتابش ثبت کرده‌ است و می‌فرماید:

﴿ٱلَّذِينَ ٱسۡتَجَابُواْ لِلَّهِ وَٱلرَّسُولِ مِنۢ بَعۡدِ مَآ أَصَابَهُمُ ٱلۡقَرۡحُۚ لِلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ مِنۡهُمۡ وَٱتَّقَوۡاْ أَجۡرٌ عَظِيمٌ١٧٢ ٱلَّذِينَ قَالَ لَهُمُ ٱلنَّاسُ إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَكُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ فَزَادَهُمۡ إِيمَٰنٗا وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ١٧٣ فَٱنقَلَبُواْ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ لَّمۡ يَمۡسَسۡهُمۡ سُوٓءٞ وَٱتَّبَعُواْ رِضۡوَٰنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ ذُو فَضۡلٍ عَظِيمٍ١٧٤ إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ يُخَوِّفُ أَوۡلِيَآءَهُۥ فَلَا تَخَافُوهُمۡ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ١٧٥ [آل عمران: ١٧٢-١٧٥]

«آنانی که پس از (آن همه) زخم‌هایی که خوردند و جراحت‌هایی که برداشتند، فرمان خدا و پیغمبر را اجابت کردند. برای کسانی از آنان که نیکی کردند و تقوا پیشه نمودند پاداش بس بزرگی است. آن کسانی که مردم بدیشان گفتند مردمان بر ضد شما جمع شدند. پس از ایشان بترسید ولی بر ایمانشان افزوده شد و گفتند: الله ما را بس است و او بهترین حامی و سرپرست است. سپس آنان با نعمت بزرگ و فضل و مرحمت خداوند برگشتند و حال آنکه هیچ گونه ‌آسیبی بدیشان نرسید و بدنبال رضایت الله بودند و خداوند دارای فضل و کرم بزرگ است. این تنها شیطان است که شما را از دوستان خود می‌ترساند، پس از آنان نترسید و از من بترسید. اگر مؤمنان راستین هستید».

[٣٥٠]- در غزوه‌ی الکدر بنی سلیم که هفت روز بعد از جنگ بدر بوده نیز پرچمدار علی بوده.

[٣٥١]- علی بن ابی طالب، احمد سید رفاعی /١-١٩، تاریخ الاسلام ذهبی، المغازی/٨٢٢٦.