علی بن ابی طالب رضی الله عنه - بررسی و تحلیل زندگانی خلیفه چهارم

فهرست کتاب

ششم: پایبندی علی به بندگی و صبر و اخلاص برای خداوند متعال

ششم: پایبندی علی به بندگی و صبر و اخلاص برای خداوند متعال

علی به عبادت با مفهوم کامل و شامل آن پایبند بود و عبادت نیمه شب و شب زنده داری نزد او جایگاه ویژه‌ای داشت به طوری که این آیه او را هم شامل می‌شد که می‌فرماید:

﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ يَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا [السجدة: ١٦]

«پهلویشان از بستر (خواب و استراحت) دور می‌شود (و خواب شیرین) را ترک می‌کند و پروردگار خود را با بیم و امید می‌خوانند».

و فرموده ‌است:

﴿ءَاخِذِينَ مَآ ءَاتَىٰهُمۡ رَبُّهُمۡۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَبۡلَ ذَٰلِكَ مُحۡسِنِينَ١٦ كَانُواْ قَلِيلٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِ مَا يَهۡجَعُونَ١٧ وَبِٱلۡأَسۡحَارِ هُمۡ يَسۡتَغۡفِرُونَ١٨ [الذاريات: ١٦-١٨]

«آنچه پروردگارشان – بدیشان مرحمت فرموده باشد دریافت می‌کنند، چرا که ‌آنان پیش از آن از نیکوکاران بوده‌اند. آنان اندکی از شب را می‌خوابیدند (بقیه شب را به عبادت و دعا) می‌گذرانند و در سحرگاهان طلب مغفرت و آمرزش می‌کردند».

همچنین خداوند متعال در توصیف این بندگان شب زنده دار می‌فرماید:

﴿وَعِبَادُ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلَّذِينَ يَمۡشُونَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ هَوۡنٗا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ ٱلۡجَٰهِلُونَ قَالُواْ سَلَٰمٗا٦٣ وَٱلَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمۡ سُجَّدٗا وَقِيَٰمٗا٦٤ [الفرقان: ٦٣-٦٤]

«بندگان (خوب و مؤمن) خداوند رحمان کسانی هستند که بر روی زمین به آرامی‌(بدون تکبر)راه می‌روند و هرگاه جاهلان آنان را مورد خطاب قرار می‌دهند، به جهالت و نادانی‌شان توجّه نمی‌کنند و سلام می‌گویند و کسانی هستند که شب را با سجده و عبادت پروردگار خویش سپری می‌کنند».

ضرار بن ضمره کنانی شخصیت علی س را برای معاویه س اینگونه توصیف می‌کند: «از دنیا و لذت‌های آن وحشت داشت و با شب و تاریکی آن انس و الفت داشت، خدا را گواه می‌گیرم که گاهی او را می‌دیدم در حالی که قسمتی از شب سپری شده و ستارگان تمام آسمان را گرفته بودند، در محراب نمازش در حالی که ریشش را گرفته بود و همانند مارگزیده‌ای به خود می‌پیچید و همچون مصیبت زده‌ای می‌گریست و گویی هنوز هم آوازش را می‌شنوم که می‌گفت: ‌یا ربّنا! (پروردگارا) و به پیشگاه‌ او تضرع و زاری می‌کرد و سپس خطاب به دنیا می‌گفت: آیا شیفته و دلباخته‌ی منی؟! زهی بعید است، دور شو، و غیر مرا فریب بده، من تورا سه طلاق داده‌ام، مدّت عمر تو کوتاه و همنشینی تو حقیر و اهمّیت تو بسی ناچیز است، افسوس از کمی ‌توشه راه ودوری مسیر سفر و وحشت راه!. راوی می‌گوید: اشک‌های معاویه بر ریش مبارکش جاری شد و نتوانست خود را کنترل کند و در حالی که آن‌ها را با آستین خود پاک می‌کرد و می‌گریست گفت: آری - ابوالحسن اینگونه بود و پرسید: ای ضرار- با از دست دادن او چه حالی داشتی؟ گفت: مانند کسی است که ‌یگانه فرزندش را در دامنش ذبح کرده باشند و اشکش بند نیاید و اندوه درونش آرام نگیرد و سپس بر خواست و رفت.[٩٨٢]

روایت است که مالک اشتر نخعی شبانه به خدمت امیرمؤمنان علی س رفت – ایشان را در حال نماز‌یافت، گفت: ای امیرمؤمنان! روزها را روزه می‌گیری و شب‌ها را به عبادت سپری می‌کنی وکارهای طاقت فرسا را نیز انجام می‌دهی؟ نماز تمام شد به مالک گفت: آخرت سفری طولانی است. برای پیمودن آن به راهپیمایی در شب نیاز است.[٩٨٣]

علی س مردم را به تقوی و مراقب دانستن خداوند وترس از او تشویق می‌کرد و می‌فرمود: از آن کسی بترسید و پروا کنید که هر چه بگویید می‌شنود و هرچه مخفی کنید می‌داند و برای مرگی مبادرت ورزید که‌ اگر از آن فرار کنید، شما را در می‌یابد و اگر فرار نکنید شما را فرا می‌گیرد.[٩٨٤]

می‌فرمود: ای مردم این حرف‌ها را از من بیاد داشته باشید. بدانید که بنده جز به پروردگارش نباید امیدی داشته باشد و جز از گناهش نباید بترسد و اگرچیزی نمی‌دانست از ‌یادگیری آن شرم نکند و اگر از او سؤالی کردند که جوابش را نمی‌دانست، از گفتن نمی‌دانم، شرم نکند و بدانید که صبر برای ایمان، همانند سر برای بدن است و بدنی که سر نداشته باشد خیری در او نیست.[٩٨٥]

در این وصیت، تصحیح توحید و تشویق به رعایت آداب علم و دانش را با هم به مردم تذکر می‌دهد، ایشان به اصلاح عقیده در دو حالت ترس و امید می‌پردازد و تذکر می‌دهند که مؤمن حقیقی امیدش به خداست، چون تنها اوست که به همه نعمت می‌بخشد و آن دسته ‌از بندگان هم که خدا نعمتی را بر دست ایشان جاری می‌کند، فقط وسیله و اسباب رسانیدن نعمت‌ها به بندگان خداوند هستند و بس، امّا خالق و پدیدآورنده‌ی نعمت‌ها خداوند متعال است و مؤمن حقیقی فقط از خداوند متعال بیمناک است، چون جز او قدرت ضرر و فایده رساندن وجود ندارد و نیز هر مخلوقی که به باور مردم کانون ترس و وحشت است و تمام مخلوقات دیگر در اختیار خداوند و زیر سیطره‌ی قدرت بی‌نهایت او هستند. پس وقتی که تنها روزی دهنده و خالق و مالک و قادر بر هر چیز خداوند متعال است، چرا فرد مؤمن از کسی‌ یا چیزی غیر از او بترسد؟! امیرمؤمنان ترس از خداوند را به ترس از گناه تعبیر کرده‌اند که تعبیر بسیار رسا و درستی است، چون منظور ترس از عاقبت و فرجام گناهان و عذاب خداوند است و این سفارش امام، توصیه به مهم‌ترین راه‌های رسیدن به مقام ترس از خداوند است.

سپس به برخی از آداب تعلیم و تعلّم اشاره می‌کند، چون دین از راه‌ یادگیری علم گرفته می‌شود و ‌یادآور می‌شود که شرم و حیا نباید مانع سؤال کردن و‌ یادگیری علم شود، حتی اگر فرد دارای عمری زیاد و مقام بالایی باشد و تذکر می‌دهد که ‌یکی از آداب (تعلیم و تعلّم) این است که معلم در صورت ندانستن از واژه «نمی‌دانم» شرم نداشته باشد. برای حفظ دین عالم و سؤال کننده بسیار موثر است. سپس این سفارش سودمندش را با بیان ‌یکی از اصول ایمان که صبر و بردباری و مقاومت است به پایان می‌برد و آن را در ایمان همچون اهمیت سر در بدن می‌داند، چون موفق شدن در تمام کارهای دینی و دنیوی به صبر بستگی دارد[٩٨٦]

امیرمؤمنان علی س در طول زندگی از همان دوران کودکی تا مسلمان شدن به صورت پنهانی در دورانی که در مکّه به سر می‌بردند و در جنگ‌ها و سریه‌ها و در دورانی که در مدینه بودند و در دوران خلفای راشدین وحوادث بزرگ آن دوران، به خصوص انواع فتنه‌هایی که در دوران خلافت خود به وجود آمد، صبر را تمرین و تجربه کرده بود تا آنکه سرانجام به شهادت رسید، در تمام مراحل زندگی علی س، برای دعوتگران درس‌ها و پندهایی وجود دارد و بر ایشان روشن می‌شود که دعوت به دین خدا که فقط به هدف رضای خداوند باشد، چقدر به صبر و تحمل مشکلات و پرداخت هزینه‌های مالی و جانی نیاز دارد[٩٨٧]. علی ‌یارانش را به صبر و مقاومت تشویق می‌کرد، همانگونه که به اشعث ابن قیس می‌فرماید: «اگر صبر کنی آنچه بر تو نوشته شده است اتفاق خواهد افتاد و به تو اجر و پاداش داده خواهد شد. اگر بی‌صبری و بی‌تابی کنی آنچه قلم تقدیر برایت نوشته به تو می‌رسد ولی گنه کار هم می‌شوی[٩٨٨] و فرموده: «بدانید که صبر در ایمان به منزله‌ی سر در بدن است، اگر سر بریده شود بدن از کار می‌افتد و سپس صدایش را بلند کرد و فرمود: «بدانید که هر کس صبر ندارد، ایمان ندارد[٩٨٩] و می‌فرمود: صبر آن مرکب و وسیله‌ی سواری است که هرگز امکان لغزیدن ندارد و صبر از دیدگاه دین ارزش شناخته شده‌ای دارد و خداوند در بسیاری از آیات به اهمیت صبر اشاره دارد و می‌فرماید:

﴿إِنَّمَا يُوَفَّى ٱلصَّٰبِرُونَ أَجۡرَهُم بِغَيۡرِ حِسَابٖ١٠ [الزمر: ١٠] «قطعاً به شکیبایان اجر و پاداششان به تمام و کمال و بدون حساب داده می‌شود».

در بسیاری از روایات به فضایل صبر اشاره شده است. صبر بر سه نوع است: صبر بر عبادت و فرمانبرداری خداوند متعال، صبر بر پرهیز از نافرمانی و معصیت خداوند و صبر بر مصیبت‌ها و مشکلات.

امیرمؤمنان علی س همواره شیفته ‌این بود که تمام اعمالش خالصانه برای رضای خداوند متعال باشد، تا به فرمان خدا عمل کرده باشد که می‌فرماید:

﴿قُلۡ أَمَرَ رَبِّي بِٱلۡقِسۡطِۖ وَأَقِيمُواْ وُجُوهَكُمۡ عِندَ كُلِّ مَسۡجِدٖ وَٱدۡعُوهُ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَۚ كَمَا بَدَأَكُمۡ تَعُودُونَ٢٩ [الأعراف: ٢٩]

«بگو: پروردگارم (همگان را در هر زمان و مکانی) به دادگری فرمان داده است و (دستور او) این (است) که در هر عبادتی رو به خدا کنید و از وی مخلصانه اطاعت نمائید و او را صادقانه بپرستید. خداوند همان گونه که شما را در آغاز آفریده است، (به همان سادگی پس از مرگ شما را زنده می‌کند و به سوی او) برمی‌گردید».

خداوند متعال می‌فرماید:

﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا١١٠ [الكهف: ١١٠]

«(ای پیغمبر!) بگو: من فقط انسانی همچون شما هستم (و امتیاز من این است که من پیغمبر خدایم و آنچه گفت: بگو؛ می‌گویم) و به من وحی می‌شود که معبود شما ‌یکی است و بس. پس هرکس که خواهان دیدار خدای خویش است، باید که کار شایسته کند و در پرستش پروردگارش کسی را شریک نسازد».

و نیز می‌فرماید:

﴿فَٱدۡعُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡكَٰفِرُونَ١٤ [غافر: ١٤]

«اکنون که چنین است، خدا را به فریاد بخوانید و عبادت و طاعت را خاصّ او بدانید، هر چند که کافران دوست نداشته باشند».

و می‌فرماید:

﴿هُوَ ٱلۡحَيُّ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَٱدۡعُوهُ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَۗ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٦٥ [غافر: ٦٥]

«تنها زنده جاوید او است. جز او معبود بر حقی وجود ندارد، پس او را به فریاد خوانید و عبادت را خاصّ او بدانید. سپاس و ستایش الله را سزا است که پروردگار جهانیان است».

علی س از رسول خدا  ج آموخته بود که‌اعمال انسان مورد قبول خداوند متعال واقع نخواهد شد مگر زمانی که با اراده و نیّت خالصانه برای خداوند متعال باشد. مفهوم این سخن آن است که ‌اخلاص در عبادت رکنی اساسی به شمار می‌رود و عبادتی که بدون اخلاص باشد پذیرفتنی نیست و بی‌اعتبار است. در حدیث قدسی آمده: «أنا أغني الشّركاء عن الشرك، من عمل عملاً أشرك فيه غيري تركته و شركه»[٩٩٠]: «من (خداوند) بی‌نیاز‌ترین شریکان از شریک و شرک هستم و هر کس عملی انجام دهد که غیر مرا در آن شریک بداند او را با شرکش رها می‌کنم».

علی س با تمام انواع و صورت‌های شرک، اعم از شرک در ربوبیّت و الوهیّت مبارزه کرده و شیفته‌ی این بود که‌ اعمالش خالصانه برای رضای خداوند متعال باشد و همه مردم به خصوص علم جویان و طالبان علوم شرعی را به پرهیز و دوری از ریاء تشویق می‌کرد و می‌فرمود: ای عالمان به علم خود عمل کنید، چون عالم کسی است که به آنچه ‌آموخته عمل کند و عمل علم او هماهنگ و موافق با همدیگر باشند و به زودی کسانی عهده دار مسئولیت علم خواهد شد که ‌از گلویشان پایین‌تر نمی‌رود، باطن آن‌ها با ظاهرشان و علم آنان با عملشان در تضاد و ناهمگون است و جلساتی پر هیاهو وسر و صدا تشکیل می‌دهند، برخی بر برخی دیگر فخر و مباهات می‌کنند، تا جایی که‌ اگر کسی از طرفداران و شرکت کنندگان در جلسات او در مجلس وعظ و ارشاد دیگری شرکت کند از او خشمگین می‌شود. این‌ها کسانی هستند که مجالس علمی ایشان (که در واقع عبادت است) مورد قبول خداوند واقع نخواهد شد[٩٩١].

در این پیام امیرمؤمنان س به یکی از بیماری‌های خطرناکی که ریاء و سُمعه است اشاره شده، بدینصورت که برخی افراد برای کسب افتخار و ریاء حلسات و حلقه‌های درس و موعظه تشکیل می‌دهند، (و چون هدفشان رضای خدا نیست) هرگاه ‌یکی از طرفدارانشان مجلس ایشان را ترک کند و به نزد کسی دیگر برود، خشمگین می‌شود حتّی اگر رفتن آن‌ها به جلسات درس دیگران برایشان سودمندتر باشد برای این دعوتگران ریاکار اهمیتی ندارد. بلکه برای آنان نام و مقام مهم است، هر چند به زبان چیزی نگوید، امّا ازحالت و رفتارشان مشخص است.[٩٩٢]

یکی از نشانه‌های دعوتگر مخلص این است که تمام هم و غم او پیروی مردم از حق باشد، هر چند با سلیقه‌ی شخصی وی مخالف باشد و امیرمؤمنان علی اینگونه بود و فرموده‌اند: هر طور که می‌خواهید قضاوت کنید، من آنقدر اختلاف را ناپسند می‌دانم که می‌خواهم یا همه مردم متحد و‌ یک جماعت شوند، یا همانند‌ یارانم بمیرم.[٩٩٣]

علی در رأی و نظریات شخصی نیز اینگونه بود، بطور مثال علی معتقد بود فروختن کنیز بچه دار جایز نیست و عمر س همان نظر را داشت، سپس علی از رأی اوّل برگشت و جواز فروختن کنیز بچه دار را قبول کرد.[٩٩٤] و اینگونه علی س دعوتگران و طالبان علم را آموزش می‌دهد، که داشتن نظریه‌ی مشروع امری طبیعی است که نباید از آن ناراحت شویم چنانچه در وحدت و ‌یکپارچگی ما تأثیر داشته باشد. تردیدی نیست که دعوتگران امروزی شدیداً نیازمند هستند در مورد این اخلاق تجدید نظر نمایند و بینند تا چه حد به این صفت- آراسته‌اند و موضع آنان در چنین مواردی چگونه است و خالصانه از خداوند متعال بخواهند که توفیق عمل به این امر اساسی و صفت پسندیده و زیبا را نصیب- آنان گرداند، تا پس از مرگ پاداش آن را از خداوند متعال دریافت کنند و دعوتشان در دنیا نتیجه بخش باشد. عبادت علی با اخلاص برای خدا و پیروی از پیامبر  ج بوده است، چرا که تنها خداوند متعال شایسته و سزوار عبادت است و پیوسته در سراسر زندگی مشغول عبادت بود، زیرا خداوند متعال می‌فرماید:

﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٦٢ لَا شَرِيكَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ١٦٣ [الأنعام: ١٦٢-١٦٣]. «بگو: نماز و عبادت و زیستن و مردن من از آن خدا است که پروردگار جهانیان است (و این است که تنها خدا را پرستش می‌کنم و کارهای این جهان خود را در مسیر رضایت او می‌اندازم و بر بذل مال و جان در راه الله می‌کوشم و در این راه می‌میرم، تا حیاتم ذخیره مماتم شود). خدا را هیچ شریکی نیست و به همین دستور داده شده‌ام و من اوّلین مسلمان (در میان امت خود و مخلص‌ترین فرد در میان همه‌انسان‌ها برای خدا) هستم».

بدون تردید عبادت تأثیر بسیار مهمی‌در تزکیه ‌اخلاق و پایداری بر احکام شریعت خداوند دارد، به همین دلیل علی س «استقامت» را به معنای ادای فرایض تفسیر کرده است.[٩٩٥]

[٩٨٢]- حلیة الاولیاء – ١/٨٤-٨٥- ارقه و البکاء /١٩٨.

[٩٨٣]- لطائف المعارف ابن رجب، التحمس لقیام الیل، محمد صالح /٩٣.

[٩٨٤]- ادب الدنیا و الدین /١٢٣، فرائد الکلام /٣٦٩.

[٩٨٥]- حلیة الاولیاء ١/٧٥، صفة الصفوة ١/٣٢٦.

[٩٨٦]- التاریخ الاسلامی ١٢/٤٤٣.

[٩٨٧]- منهج علی فی الدعوه /٥٢٥.

[٩٨٨]- ادب الدنیا و الدین /٢٧٨، فرائد الکلام /٣٧١.

[٩٨٩]- عدة الصابرین و ذخیرة الشاکرین ابن قیم /١٥٣.

[٩٩٠]- مسلم، کتاب الزهد، ش/٥٩٨.

[٩٩١]- سنن دارمی فی المقدمه ١/١٠٦، الجامع لاخلاق الراوی ١/٩٠.

[٩٩٢]- منهج علی /٥١٣.

[٩٩٣]- البخاری، کتاب فضائل الصحابه ٣/٢٣.

[٩٩٤]- فتح الباری- ٧/٧٣.

[٩٩٥]- زاد المیسّر (٧/٢٥٤).