دوازدهم: عدالت و مساوات
یکی از مهمترین اهداف و برنامههای حاکمیت اسلامی این است که قوانین و برنامههای دین اسلام برای ایجاد جامعه اسلامی به صورت عملی اجرا شود و از مهمترین این قوانین عدالت و برابری در میان مردم است. علی برای ایجاد عدالت و مساوات در جامعه از هیچ تلاشی دریغ نمیکرد و تمام خصلتهای پسندیده و ویژگیهای علمی و فقهی در او وجود داشت و در نتیجه این صلاحیت و شایستگی در او ایجاد شده بود که بتواند به کاملترین شکل از عهده مسئولیتش برآید تا جایی که رسول خدا ج به دلیل اعتمادی که به وی داشت او را به عنوان قاضی به یمن فرستاد.[١٠٣٥] تردیدی نیست که عدالت در اندیشه امیرمؤمنان علی همان عدالت اسلامی است که در واقع پشتوانه اصلی در ایجاد جامعه اسلامی و حاکمیت اسلامی است، لذا در جامعهای که ظلم و ستم بر آن حکمرانی کند و با عدالت آشنایی نداشته باشند اسلام وجود ندارد و علی س در عدالت و برابری، الگو بود و با عدالتش دلها را اسیر و عقلها را حیرت زده کرده بود، بنابراین عدالت از دیدگاه علی س یکی از مهمترین ارکان خلافت راشده و عملاً دعوتی برای اسلام بود که دلهای مردم را برای پذیرش ایمان آماده میکرد. به همین دلیل علی همواره میکوشید عدالت را به صورت عملی در تمام جوانب حکومتش گسترش دهد و با پیروی از رسول خدا ج سیاستش را بر پایهی عدالت فراگیر و همه جانبه در میان مردم استوار کرد، از شریح روایت است: آنگاه که علی در جنگ با معاویه زرهاش را گم کرد و پس از جنگ زره را به دست فردی یهودی دید که در بازار برای فروش آورده بود، علی گفت: این زره مال من است که نه آن را فروختهام و نه به کسی بخشیدهام. یهودی گفت: این زره در دست من و مال خودم است. علی گفت: برویم پیش قاضی. به این ترتیب نزد شریح آمدند، علی در کنار شریح ویهودی روبروی او نشست. شریح گفت: ای امیرمؤمنان جریان چیست؟ گفت: من میگویم این زره مال من است که در دست این یهودی است و من این را به کسی نفروختهام و به کسی هم نبخشیدهام. شریح قاضی گفت: شاهدت کیست؟ گفت: قنبر (خدمتکار) و حسن و حسین شهادت میدهند که زره مال من است، قاضی گفت: گواهی پسر به نفع پدر جایز نیست، علی گفت: گواهی مردی از اهل بهشت جایز نیست و پذیرفته نمیشوند؟ شنیدم رسولالله ج میفرمود: «حسن و حسین سردار جوانان بهشتاند».[١٠٣٦]
یهودی گفت: امیرمؤمنان از من به قاضی خود شکایت کرد و قاضی علیه او قضاوت کرد. گواهی میدهم که این دین حق است و گواهی میدهم که معبود بر حقی جز الله نیست و محمد رسول اوست و اعتراف میکنم که این زره مال توست. شبی که سوار بر شتر به طرف صفین میرفتی افتاد و من برداشتم، علی گفت: حال که اعتراف کردی، زره مال تو و نیز اسبی به او داد، شریح گفت: همان یهودی را دیدم که به دفاع از علی با خوارج در نهروان جنگید.
نمونه دیگری از عدالت علی س در دوران حاکمیتش:
ناحیهی قُرشی از پدرش روایت میکند که ما بر دروازه قصر ایستاده بودیم که علی آمد و وقتی او را دیدیم از هیبتش خود را کنار کشیدیم، بعد از اینکه رفت پشت سرش رفتیم؛ در همین حال مردی فریاد کشید: به خاطر خدا کمکم کنید؛ دیدیم دو نفر درگیرند و در حال زد و خورد هستند. علی س به سینه هر دو زد و آنها را از هم جدا کرد و گفت: با هم درگیر نشوید. یکی گفت: ای امیرمؤمنان این آقا از من گوسفندی خریده و بر او شرط کردم که پول جعلی و معیوب به من ندهد؛ امّا بعد از تحویل گوسفند پول جعلی به من داد و من قبول نکردم، به همین علّت با من جنگ و دعوا راهانداخته و مرا کتک میزند. امام از شخص ضارب پرسید تو چه میگویی، گفت: راست میگوید، علی گفت: به شرطت وفا کن و سپس به آن شخصی که کتک زده بود گفت: بنشین و به کتک خورده گفت: قصاص کن و کتکش بزن، آن مرد پرسید: میتوانم او را ببخشم؟ امیرمؤمنان فرمود: اختیار در دست خودت است. راوی گوید: بعد از اینکه آن مرد گذشت کرد، علی گفت: مسلمان ضارب را بگیرند، او را گرفتند و بر پشتش باری گذاشتند و سپس به دستور امیرمؤمنان پانزده شلاق به او زدند وگفت: این مجازات به خاطر بیحرمتی کردنت به او است.[١٠٣٧]
در روایتی دیگر نمونهای عالی و ارزشمند از تواضع امیرمؤمنان را بیان میکند که به تنهایی با پای پیاده از خانهی خود خارج میشود و به بررسی اوضاع و احوال مردم و حل مشکلات آنان میپردازد و این بهترین و عالیترین رفتاری است که حضور و نقش برجسته حاکمان اعم از خلیفه، استاندار و غیره را در زندگی عموم مردم نشان میدهد و لازم نیست که هر روز مسئول در میان مردم حضور داشته باشد، زیرا حضور گاه و بیگاه آنان موجب میشود که مردم احساس کنند حکّام و مسئولان همواره با آنان، در پی حل مشکلاتشان میباشد. هر کس صاحب حق باشد مطمئن است که میتواند از حق خود دفاع و آن را حفظ کند و حتی اگر به حقش تجاوز کنند، جلوی تجاوزگر را بگیرد و به حق خود برسد و به این ترتیب جلوی تجاوز به حقوق مردم گرفته میشود و بیش از آن و حتی مهمتر از آن کسی نمیتواند حق خداوند متعال را ضایع کند.
این رابطهی نزدیک بین حاکم و مردم به صورتهای متعدد و به تناسب زمانها در تمامی مکانها باید اجرا شود و کسی حق ندارد بگوید: اینگونه رفتار مختص به امیرمؤمنان علی س و دوران او بوده و در عصر حاکمان دیگر نمیتوانند بدینگونه رفتار کنند، چون روشهای حکومت داری در دورانهای مختلف متفاوت است، بلکه این اهداف و مقاصد است که زندگی سعادتمندانهی مسلمانان را تضمین و محقق میکند، چرا که فقط در چنین نظامی در ابتدا حقوق خداوند و سپس حقوق عام و خاص مردم رعایت میشود.
امّا در مورد اینکه امیرمؤمنان علی س علیرغم گذشت صاحب حق از تجاوزگر باز هم او را مورد مجازات قرار داد، به این علّت بود که علی س واقعاً با مقاصد اسلام آشنا بود که همان حفظ امنیت و گسترش صلح و آشتی بین مؤمنان است و به خوبی دریافته بود که این روش موجب میشود که گرایش تجاوزگر به تجاوز کاهش یابد و میفهمند که حتّی اگر طرف مقابل از آنها گذشت کنند به زودی با مجازات شایستهای مواجه خواهند شد.
یکی دیگر از نمونههای عدالت علی را عاصم بن کلیب از پدرش روایت میکند که گفت: در دوران خلافت علی از اصفهان اموالی آوردند، علی س آنها را به هفت قسمت تقسیم کرد و یک قرص نان را هم که در بین آن اموال بود به هفت قسمت تقسیم کرد و سپس به قید قرعه آنها را در اختیار مردم گذاشت.[١٠٣٨]
اصل مساوات و برابری که امیرمؤمنان آن را در خلافتش رعایت میکرد، از مبانی و اصولی به شمار میرود که اسلام آن را مقرر کرده است، خداوند متعال میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٞ١٣﴾ [الحجرات: ١٣]
«ای مردمان! ما شما را از مرد و زنی (به نام آدم و حواء) آفریدهایم و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نمودهایم تا همدیگر را بشناسید (و هر کسی با تفاوت و ویژگی خاص درونی و بیرونی از دیگری مشخص شود و در پیکره جامعه انسانی نقشی جداگانه داشته باشد). بیگمان گرامیترین شما در نزد خدا متقیترین شما است. خداوند مسلّماً آگاه و باخبر (از پندار و کردار و گفتار شما) است».
موارد متعدّد از رفتارهای عادلانه که به صورت تمرین و تکرار در عملکرد علی تجربه شده بهترین شاهد بر عدالت ایشان است.
یکی دیگر از موارد بیانگر عدالت علی این است که: از میان اموالی که به دست او میرسید، سهمیهی مربوط به مصارف عمومی را جدا میکرد و در اسرع وقت به طور مساوی در بین مسلمانان تقسیم میکرد و خودش بیشتر از مردم برنمیداشت و حتی سهمیهی خوارج را پیش از اقدامشان به خونریزی و دشمنی آشکار، به طور کامل پرداخت میکرد.[١٠٣٩] با اقتدا و پیروی از ابوبکر صدیق س بخششها و اموالی را که به دستش میرسید، به طور مساوی بین مردم تقسیم میکرد و عرب را بر غیر عرب ترجیح نمیداد و بین افراد هیچ تفاوتی قایل نمیشد. یک مرتبه مقداری غذا و پول را میان دو زن که یکی عرب و دیگری عجم بود به صورت مساوی تقسیم کرد. زن عرب گفت: به خدا سوگند من عرب هستم و این زن غیر عرب! علی س در پاسخ گفت: سوگند به خدا در تقسیم اموال غنیمت، دلیلی برای برتری پسران اسماعیل بر پسران اسحاق سراغ ندارم و برای من فرقی ندارند[١٠٤٠]. نیز وقتی از او خواستند که اشراف و بزرگان عرب را بر موالی (بردههای آزاد شده) و غیر عربها ترجیح دهد، گفت: سوگند به خدا اگر اموال من بود به صورت برابر در میانشان تقسیم میکردم امّا اکنون که از آنِ خودشان است چگونه برابر تقسیم نکنم[١٠٤١].
یحیی بن سلمه میگوید: علی عمرو بن سلمه را به استاندار اصفهان منصوب کرد، بعد از مدتی با اموال و مشکهای پر از عسل و روغن بازگشت، ام کلثوم دختر علی کسی را فرستاد که از عسلها و روغنها به او بدهند. عمرو بن سلمه مقداری روغن و عسل برایش فرستاد. فردای آن روز علی س آمد که اموال و روغنها و عسلها را تقسیم کند، مشکهای عسل و روغن را که شمرد، متوجه شد که دو کیسه کم شده است، علّت را جویا شد، حقیقت را نگفتند، وقتی سخت گرفت، واقعیّت را به او گفتند، لذا کسی را فرستاد و دو مشک را از ام کلثوم گرفتند. چون کیسهها باز شده بود. تاجران را صدا زد و از آنها خواست قیمت مقدار کاسته شده از عسل و روغن را تخمین کنند، گفتند: سه درهم کم شده است، سه درهم را از دخترش ام کلثوم گرفت و همه را تقسیم کرد.[١٠٤٢]
ابورافع خزانه دار ومسئول بیت المال در زمان خلافت علی روایت میکند: روزی علی س به خانه رفت و دید دخترش گردنبند مرواریدی به گردن کرده و میدانست که از اموال بیت المال است، پرسید: این را از کجا آوردهای، به خدا دست کسی را که این گردنبند را برایت آورده قطع خواهم کرد. گوید: وقتی دیدم بسیار جدی است، گفتم: ای امیرمؤمنان من آن را به برادرزادهام (دختر تو) دادهام اگر من نمیدادم از کجا میآورد. ابورافع گوید: این را که گفتم سکوت کرد.[١٠٤٣]
[١٠٣٥]- نظام الحکم فی العهد الراشدی /١٤٩.
[١٠٣٦]- مصنف ابن ابی شیبه ش/١٢٢٢٥ و المستدرک ٣/١٢٦، این حدیث صحیح است.
[١٠٣٧]- تاریخ طبری ج٦ ص ٧٢-٧٣
[١٠٣٨]- الکامل فی التاریخ ٢/٤٤٢.
[١٠٣٩]- نظام الحکم فی عهد خلفاء الراشدین ٢١٦.
[١٠٤٠]- پیامبر ج که از نسل اسماعیل فرزند ابراهیم است، و بنی اسحاق طایفهای که عموم پیامبران از آنها ویهودیان خودشان را متعلق به آنان می دانند.
[١٠٤١]- تراث الخلفاء الراشدین /١٠١.
[١٠٤٢]- الکامل فی التاریخ ٢/٤٤٢.
[١٠٤٣]- تاریخ الطبری ٦/٧٢.