دوم: احادیثی که متضمن مذمت خوارج هستند
احادیث زیادی به نقل از پیامبر ج در مذمت و نکوهش خوارج از دین خارج شده روایت شدهاند که در آنها با صفتهای نکوهیده و زشت توصیف شدهاند که آنان را در پلیدترین جایگاهها قرار میدهد.از جمله احادیثی که در آنها به مذمت و نکوهش آنان اشاره شده است، روایتی است که شیخین در صحیح خودشان از ابوسعید خدری س روایت کردهاند که میگوید: هنگامیکه ما نزد رسولالله ج بودیم و او چیزی را تقسیم کرد و ذوالخویصره که مردی از تمیم بود نزد او آمد و گفت: ای رسولالله، عادل باش. فرمود: وای بر تو اگر من عادل نباشم چه کسی عادل است. اگر من عادل نبودم ناکام میشدم و زیان وخسران میدیدم. عمر گفت: ای رسولالله اجازه بده تا گردن او را بزنم. فرمود: رهایش کن او اصحاب و یارانی دارد که هر یک از شما نماز خود را در مقایسه با نماز آنان و روزه خود را با روزه آنان حقیر و ناچیز میداند. آنان قرآن میخوانند در حالی از استخوان ترقوه شان فراتر نمیرود. آنان از دین خارج میشوند همان گونه که تیر از بدن شکار خارج میشود که به پیکان آن نگریسته میشود و چیزی (اثری از خون) در آن نیست سپس به قسمت و نخ بعد از پیکان آن نگریسته میشود و در آن جا هم چیزی نیست، سپس به خودش نگریسته میشود و در آن هم چیزی نیست (یعنی در بخشهای مختلف آن اثری از خون نیست) و به سرعت در بدن شکار فرو رفته و از خون وسرگین داخل شکمش عبور کرده است، نشان آنان مردی است که یکی از بازوهای او چون پستان زن سیاه شده و یا مانند تکه گوشتی حرکت میکند. و آنان در یک زمان خروج میکنند و به عنوان یک فرقه از مردم جدا میشوند. ابو سعید میگوید: من شهادت میدهم که این حدیث را از رسولالله شنیدم و شهادت میدهم که علی بن ابی طالب با آنان مبارزه کرد و من نیز همراه او بودم، که دستور داده شد آن مرد را آوردند و بر اساس نعت پیامبر به بدن او نگریسته شد.[٢٩٦٤] شیخین همچنین حدیثی از ابی سلمه و عطاء بن یسار روایت کردهاند که آن دو نزد ابو سعید خدری آمدند و از او درباره حروریه پرسیدند که آیا از رسولالله ج شنیدی که فرمود: «در این امت - نگفت از این امت» قومی خارج میشود که شما نماز خود را در مقایسه با نماز آنان ناچیز و کم ارزش میشمارید. و قرآن میخوانند و این قرآن خواندن از حلقوم آنان - یا حنجرههایشان - فراتر نمیرود و از دین خارج میشوند همان گونه که تیر از بدن شکار خارج میشود و تیرانداز به تیر خود، پیکان آن، بند بعد از پیکان آن نگاه میکند و سپس در شکاف انتهای تیر جستجو میکند که ایا خونی به آن رسیده است[٢٩٦٥]. و بخاری حدیث اسیدبن عمرو را روایت میکند و میگوید: به سهل بن حنیف گفتم: آیا از پیامبر ج شنیدی که چیزی درباره خوارج بگوید؟ گفت: از او شنیدم در حالی که دستش را سوی عراق دراز کرده بود، فرمود: از آن قومی خروج میکنند که خواندن قرآن از استخوان ترقوه شان فراتر نمیرود. از اسلام خارج میشوند همان طور که تیر از بدن شکار خارج میشود. در این سه حدیث به روشنی مذمت و نکوهش فرقه خوارج دیده میشود و پیامبر ج آنان را به طایفهای که از دین خارج میشوند، توصیف میکند که در دین بیجهت و بیمورد سخت گیری میکنند و به محض وارد شدن در دین از آن به سرعت خارج میشوند و از آن بهرهای نمیبرند و حتی حدیث اول از این احادیث سه گانه شامل این مطلب میشود که آنان با اهل حق مبارزه میکنند و اهل حق نیز با آنان مبارزه میکنند و در میان آنان مردی که دستش چنین و چنان است و همه این موارد همان گونه که پیامبر ج خبر داده بود، اتفاق افتاد. و درباره این فرمایش او ج که فرمود: قرآن از ترقوههای (حنجرهها) آنان فراتر نمیرود دو احتمال وجود دارد:
١- این احتمال وجود دارد که قلبهای آنان قرآن را نمیفهمد و آن را بر غیر از مراد و هدف آن حمل میکنند.
٢- این احتمال وجود دارد که هدف از آن این باشد که تلاوت آنان به نزد خداوند بالا نمیرود.[٢٩٦٦]
از جمله صفات نکوهیده آنان که پیامبر ج آنان را به آنها مذمت نموده این است که: آنان از ایمان جز به زبان آوردن خالی آن بهرهای نبردهاند و دارای عقل و خرد ضعیف و پستی هستند و وقتی که قرآن میخوانند بر اساس فهم نادرست خود به شدت گمان میکنند که قرآن با آنان است در حالی که علیه آنان است. بخاری / حدیثی از علی س روایت میکند که میگوید: وقتی که من حدیثی از رسولالله ج برای شما بگویم به خدا قسم اگر از آسمان فرو بیفتم برای من دوست داشتنیتر از آن است که چیزی به دروغ از او بگویم و اگر درباره آن چه که بین من و شما بوده است برای شما صحبت کنم: این جنگ یک حیله و نیرنگ است چون از رسولالله ج شنیدم که فرمود: در آخر زمان[٢٩٦٧] قومی کم سن و سال[٢٩٦٨] و ضعیف عقل[٢٩٦٩] خروج خواهند کرد در حالی که بهترین سخنان مردم را به زبان میآورند و ایمان شان از حنجرهها و ترقوهها فراتر نمیرود آنان از دین خارج میشوند همانطور که تیر از بدن شکار خارج میشود.[٢٩٧٠]
در این دو حدیث، نکوهش خوارج این گونه آمده است که ایمان آنان چیزی جز به زبان آوردن آن نیست و حدیث اول دلالت بر این امر میکند که آنان به زبان ایمان میآورند نه به قلب[٢٩٧١].اما این حدیثی که حدیث زیدبن وهب جهنی به نقل از علی س است، او در این حدیث ایمان را بر نماز اطلاق کرده است و هر دو حدیث دلالت بر این امر دارند که ایمان آنان در زبان و نطق شان محصور است و از حنجرهها و ترقوههایشان فراتر نمیرود و این زشتترین و قبیحترین نکوهش برای کسانی است که به آن توصیف میشوند[٢٩٧٢].
از جمله صفات زشت دیگری که پیامبر ج آنان را به آنها مذمت کرده این است که: آنان از دین خارج میشوند و موفق به بازگشت به آن نمیشوند و آنان بدترین مردم و مخلوقات هستند. مسلم / حدیث ابوذر س را روایت میکند که میگوید: بعد از من از میان امتم قومی خواهد آمد که قرآن را میخوانند در حالی که از حلقوم شان فراتر نمیرود و از دین خارج میشوند همان گونه که تیر از بدن شکار خارج میشود و سپس به آن باز میگردند و آنان بدترین مردم و مخلوقات هستند[٢٩٧٣].
از حدیث ابو سعید روایت شده است که پیامبر ج از قومی یاد کردند که در میان امت او خواهند بود و به عنوان یک فرقه از میان مردم خارج میشوند و سر و رویشان تراشیده شده است. میفرماید: «آنان بدترین مردم - یا از بدترین مردم - هستند که نزدیکترین آن دو گروه به حق با آنان میجنگد.»
از صفات دیگری که از زبان رسولالله ج، آنان با آن مورد مذمت قرار گرفتهاند این است که: آنان مبغوضترین مردم نزد خداوند هستند. حدیث عبیدالله بن ابی رافع غلام رسولالله ج در صحیح مسلم آمده است که حروریة وقتی که خروج کردند و عبید الله نیز همراه علی بن ابی طالب بود، گفتند: لا حکم الّا لله. علی س گفت: این کلمه حقی است که به وسیله آن امر باطل طلب میشود[٢٩٧٤]. رسولالله ج گروهی را توصیف کرد که صفت آنان را میشناسم و آنان با زبان خود سخن حق را میگویند. اما از این جا فراتر نمیرود - به حلق خود اشاره کرد - از مبغوضترین بندگان خدا در نزد او هستند. در میان آنان یک مرد سیاه است که یکی از دستهایش مثل پستان گوسفند است. وقتی علی با آنان مبارزه کرد گفت: آن مرد را بجویید. اما آنان چیزی نیافتند. او دو یا سه بار این را گفت: برگردید به خدا قسم که من دروغ نگفتم و به من دروغ گفته نشده است، سپس او را در خرابهای پیدا کردند و آوردند و در مقابل علی س قرار دادند. عبیدالله میگوید: من در آن جا حاضر بودم و شاهد کار آنان و سخن علی درباره آنان بودم[٢٩٧٥].
از جمله صفات قبیحی که بر زبان رسولالله ج برای آنان جاری شده است این است که آنان از شناخت حق و هدایت بر اساس آن محروم هستند[٢٩٧٦]. مسلم در صحیح خود حدیث اسید بن عمر به نقل از سهل بن حنیف به نقل از پیامبر ج را روایت میکند که فرمود: «قومی از جانب مشرق گمراه میشوند که دارای سرهای تراشیده هستند.»[٢٩٧٧] نووی هم این سخن پیامبر ج را میگوید: «یتیه قوم قِبل المشرق محلقة رؤوسهم»[٢٩٧٨]
«قومی از جانب مشرق گمراه میشوند» به این معنی است که از راه راست و درست و راه حق خارج میشوند. میگوید: «تاه» به معنی این است که برود و به راه حق هدایت نشود. والله اعلم.
از صفات نکوهیده دیگر خوارج که پیامبر ج خبر داد که در مورد آنان به وقوع میپیوندد، این است که آنان معتقد به کشتن مسلمانان و ترک بندگان بتها و صلیبها میشوند[٢٩٧٩]. شیخین در صحیحهای خودشان حدیث ابوسعید خدری را روایت کردهاند که میگوید: علی س زمانی که در یمن بود مقداری طلا را که آمیخته با خاک معدنش بود، نزد رسولالله ج فرستاد و رسولالله ج آن را بین آن چهار نفر تقسیم کرد...
مردی دارای ریش انبوه، گونههای بر آمده، پیشانی برجسته و سر تراشیده آمد و گفت: ای محمد از خدا بترس، رسولالله ج فرمود: «اگر من در برابر خدا عصیان کنم، چه کسی از او اطاعت میکند. او مرا امین اهل زمین قرار داده است آیا شما مرا امین نمیدانید.» میگوید: آن مرد پشت کرد و یکی از افراد آن جمع که روایت میکنند خالدبن ولید بوده است، اجازه خواست که او را به قتل برساند. رسولالله ج فرمود: از تبار این مرد قومی میآید که قرآن میخوانند و قرآن از حنجرههایشان فراتر نمیرود، با اهل اسلام میجنگند و بت پرستان را رها میکنند، از دین اسلام خارج میشوند همان گونه که تیر از بدن شکار خارج میشود، اگر آنان را ببینم همانند قوم عاد آنان را خواهم کشت[٢٩٨٠].
در اینجا معجزهای آشکار از رسولالله ج وجود دارد به طوری که همان گونه که خبر میدهد واقع میشود و آنان شمشیر خود را علیه اهل اسلام برای جنگ بر کشیدند و در برابر کفار یهود و مسیحیان آن را در غلاف میگذاشتند[٢٩٨١] که به خواست خداوند متعال بحث درباره آن خواهد آمد.
از صفات قبیح دیگری که نکوهش و مذمت و عار وننگ برای خوارج است این است که رسولالله ج در صورت ظاهر شدن آنان، به جنگ با آنان ترغیب میکند و خبر میدهد که اگر خودش آنان را ببیند. آنان را همانند قوم عاد و ثمود از بین میبرد. و خبر میدهد که هر کس با آنان بجنگد در روز قیامت در نزد خداوند متعال اجر و پاداش دارد. و خداوند چهارمین خلیفه راشدی را به جنگ با آنان و کشتنشان مشرف گردانید. چون آنان در زمان او ظهور کردند و او با توجه به توصیف پیامبر ج از آنان، ظهورشان را تشخیص داد و همراه با یک سپاهی که برای مبارزه با اهل شام آماده کرده بود، به سمت آنان رفت و در نهروان با آنان مبارزه کرد و به جز تعداد اندکی یعنی کمتر از ده نفر، کسی از آنان نجات نیافت، که بیان آن خواهد آمد او با آنان مبارزه نکرد تا این که آنان خون حرام ریختند و اموال مسلمانان را غارت کردند و علی برای بر طرف کردن ظلم و گمراهیشان و زمانی که اعمال و سخنان شر خود را اظهار کردند، با آنان جنگ کرد. ما در این جا به این مقدار احادیث روایت شده در مذمت خوارج اکتفا میکنیم چرا که احادیث وارد شده در مذمّت آنان بسیار زیاد هستند و به ندرت کتابی از کتب سنت مطهر یافت میشود که خالی از این صفات باشد[٢٩٨٢]. و به خواست خداوند متعال در صفحات بعدی این کتاب درباره آغاز ملحق شدن آنان به حروراء، مناظره ابنعباس با آنان، علاقه امیرالمؤمنین علی به روشن نمودن و هدایت آنان، علل و اسباب جنگ نهروان و نتایج آن و اصول خوارج و مناقشه و بررسی آن اصول و این که آیا افکار و گرایشات خوارج همچنان در میان مردم وجود دارند؟ علل آن چیست؟ و چگونه باید بررسی و حل و فصل شوند؟، بحث خواهد شد.
[٢٩٦٤]- مسلم (٢/٧٤٤، ٧٤٣).
[٢٩٦٥]- مسلم (٢/٧٤٤، ٧٤٣).
[٢٩٦٦]- فتح الباری (٦/٦١٨). آن چه که قاضی عیاض در شرح نووی گفته است (٧/١٥٩).
[٢٩٦٧]- حافظ ابن حجر میگوید: منظور از آخر زمان، زمان خلافت نبوی است و در حدیث سفینه که از سنن و صحیح ابن حبان و سایرین استخراج شده است آمده است که: «خلافت بعد از من سی سال است سپس پادشاهی میشود» و جریان خوارج و جنگ آنان در نهروان در اواخر خلافت علی در سال سی و هشت هجری رخ داد. فتح الباری (١٢/٢٨٧).
[٢٩٦٨]- شرح النووی (٧/١٦٩).
[٢٩٦٩]- فتح الباری (٦/٦١٩).
[٢٩٧٠]- بخاری (٢/٢٨١).
[٢٩٧١]- فتح الباری (٢/٢٨١).
[٢٩٧٢]- عقیدة اهل السنة و الجماعة فی الصحابة الکرم (٣/١١٨٣).
[٢٩٧٣]- مسلم (٢/٧٥٠).
[٢٩٧٤]- معنی آن این است کهاین کلمه در اصل درست است خداوند میفرماید: «إن الحکمُ الّا لله» (یوسف/١٤٠) اما آنا میخواهند به واسطه آن حکمیت علی را انکار کنند، شرح نووی(٧/١٧٣، ١٧٤).
[٢٩٧٥]- مسلم (٢/٧٤٩).
[٢٩٧٦]- عقیدة اهل السنة و الجماعة فی الصحابة الکرام (٣/١١٨٤).
[٢٩٧٧]- مسلم (٢/٧٥٠).
[٢٩٧٨]- شرح نووی (٧/١٧٥).
[٢٩٧٩]- عقیدة اهل السنة و الجماعة فی الصحابة الکرام (٣/١١٨٤).
[٢٩٨٠]- بخاری (٢/٢٣٢)، مسلم (٢/٧٤١، ٧٤٢).
[٢٩٨١]- عقیدة اهل السنة و الجماعة فی الصحابة الکرام (٣/١١٨٥).
[٢٩٨٢]- عقیدة اهل السنة فی الصحابة الکرام (٣/١١٨).