علی بن ابی طالب رضی الله عنه - بررسی و تحلیل زندگانی خلیفه چهارم

فهرست کتاب

دوم: احادیثی که متضمن مذمت خوارج هستند

دوم: احادیثی که متضمن مذمت خوارج هستند

احادیث زیادی به نقل از پیامبر  ج در مذمت و نکوهش خوارج از دین خارج شده روایت شده‏اند که در آن‌ها با صفت‌های نکوهیده و زشت توصیف شده‏اند که آنان را در پلیدترین جایگاه‌ها قرار می‏دهد.از جمله احادیثی که در آن‌ها به مذمت و نکوهش آنان اشاره شده است، روایتی است که شیخین در صحیح خودشان از ابوسعید خدری س روایت کرده‌اند که می‌گوید: هنگامی‏که ما نزد رسول‌الله  ج بودیم و او چیزی را تقسیم کرد و ذوالخویصره که مردی از تمیم بود نزد او آمد و گفت: ای رسول‌الله، عادل باش. فرمود: وای بر تو اگر من عادل نباشم چه کسی عادل است. اگر من عادل نبودم ناکام می‌شدم و زیان وخسران می‏دیدم. عمر گفت: ای رسول‌الله اجازه بده تا گردن او را بزنم. فرمود: رهایش کن او اصحاب و یارانی دارد که هر یک از شما نماز خود را در مقایسه با نماز آنان و روزه خود را با روزه آنان حقیر و ناچیز می‏داند. آنان قرآن می‏خوانند در حالی از استخوان ترقوه شان فراتر نمی‏رود. آنان از دین خارج می‏شوند همان گونه که تیر از بدن شکار خارج می‏شود که به پیکان آن نگریسته می‏شود و چیزی (اثری از خون) در آن نیست سپس به قسمت و نخ بعد از پیکان آن نگریسته می‏شود و در آن جا هم چیزی نیست، سپس به خودش نگریسته می‏شود و در آن هم چیزی نیست (یعنی در بخش‌های مختلف آن اثری از خون نیست) و به سرعت در بدن شکار فرو رفته و از خون وسرگین داخل شکمش عبور کرده است، نشان آنان مردی است که یکی از بازوهای او چون پستان زن سیاه شده و یا مانند تکه گوشتی حرکت می‏کند. و آنان در یک زمان خروج می‌کنند و به عنوان یک فرقه از مردم جدا می‏شوند. ابو سعید می‌گوید: من شهادت می‏دهم که این حدیث را از رسول‌الله شنیدم و شهادت می‏دهم که علی بن ابی طالب با آنان مبارزه کرد و من نیز همراه او بودم، که دستور داده شد آن مرد را آوردند و بر اساس نعت پیامبر به بدن او نگریسته شد.[٢٩٦٤] شیخین همچنین حدیثی از ابی سلمه و عطاء بن یسار روایت کرده‌اند که آن دو نزد ابو سعید خدری آمدند و از او درباره حروریه پرسیدند که ‌آیا از رسول‌الله  ج شنیدی که فرمود: «در این امت - نگفت از این امت» قومی خارج می‏شود که شما نماز خود را در مقایسه با نماز آنان ناچیز و کم ارزش می‏شمارید. و قرآن می‏خوانند و این قرآن خواندن از حلقوم آنان - یا حنجره‌هایشان - فراتر نمی‏رود و از دین خارج می‏شوند همان گونه که تیر از بدن شکار خارج می‏شود و تیرانداز به تیر خود، پیکان آن، بند بعد از پیکان آن نگاه می‏کند و سپس در شکاف انتهای تیر جستجو می‏کند که ایا خونی به آن رسیده است[٢٩٦٥]. و بخاری حدیث اسیدبن عمرو را روایت می‏کند و می‌گوید: به سهل بن حنیف گفتم: آیا از پیامبر  ج شنیدی که چیزی درباره خوارج بگوید؟ گفت: از او شنیدم در حالی که دستش را سوی عراق دراز کرده بود، فرمود: از آن قومی خروج می‌کنند که خواندن قرآن از استخوان ترقوه شان فراتر نمی‏رود. از اسلام خارج می‏شوند همان طور که تیر از بدن شکار خارج می‏شود. در این سه حدیث به روشنی مذمت و نکوهش فرقه خوارج دیده می‏شود و پیامبر  ج آنان را به طایفه‌ای که از دین خارج می‏شوند، توصیف می‏کند که در دین بی‌جهت و بی‌مورد سخت گیری می‌کنند و به محض وارد شدن در دین از آن به سرعت خارج می‏شوند و از آن بهره‌ای نمی‏برند و حتی حدیث اول از این احادیث سه گانه شامل این مطلب می‏شود که آنان با اهل حق مبارزه می‌کنند و اهل حق نیز با آنان مبارزه می‌کنند و در میان آنان مردی که دستش چنین و چنان است و همه این موارد همان گونه که پیامبر  ج خبر داده بود، اتفاق افتاد. و درباره این فرمایش او  ج که فرمود: قرآن از ترقوه‏های (حنجره‏ها) آنان فراتر نمی‏رود دو احتمال وجود دارد:

١- این احتمال وجود دارد که قلب‌های آنان قرآن را نمی‏فهمد و آن را بر غیر از مراد و هدف آن حمل می‌کنند.

٢- این احتمال وجود دارد که هدف از آن این باشد که تلاوت آنان به نزد خداوند بالا نمی‏رود.[٢٩٦٦]

از جمله صفات نکوهیده آنان که پیامبر  ج آنان را به آن‌ها مذمت نموده ‌این است که: آنان از ایمان جز به زبان آوردن خالی آن بهره‌ای نبرده‏اند و دارای عقل و خرد ضعیف و پستی هستند و وقتی که قرآن می‏خوانند بر اساس فهم نادرست خود به شدت گمان می‌کنند که قرآن با آنان است در حالی که علیه آنان است. بخاری / حدیثی از علی س روایت می‏کند که می‌گوید: وقتی که من حدیثی از رسول‌الله‏  ج برای شما بگویم به خدا قسم اگر از آسمان فرو بیفتم برای من دوست داشتنی‌تر از آن است که چیزی به دروغ از او بگویم و اگر درباره آن چه که بین من و شما بوده است برای شما صحبت کنم: این جنگ یک حیله و نیرنگ است چون از رسول‌الله  ج شنیدم که فرمود: در آخر زمان[٢٩٦٧] قومی کم سن و سال[٢٩٦٨] و ضعیف عقل[٢٩٦٩] خروج خواهند کرد در حالی که بهترین سخنان مردم را به زبان می‏آورند و ایمان شان از حنجره‏ها و ترقوه‏ها فراتر نمی‏رود آنان از دین خارج می‏شوند همانطور که تیر از بدن شکار خارج می‏شود.[٢٩٧٠]

در این دو حدیث، نکوهش خوارج این گونه آمده است که ایمان آنان چیزی جز به زبان آوردن آن نیست و حدیث اول دلالت بر این امر می‏کند که آنان به زبان ایمان می‏آورند نه به قلب[٢٩٧١].اما این حدیثی که حدیث زیدبن وهب جهنی به نقل از علی س است، او در این حدیث ایمان را بر نماز اطلاق کرده است و هر دو حدیث دلالت بر این امر دارند که ایمان آنان در زبان و نطق شان محصور است و از حنجره‏ها و ترقوه‏هایشان فراتر نمی‏رود و این زشت‌ترین و قبیح‌ترین نکوهش برای کسانی است که به آن توصیف می‏شوند[٢٩٧٢].

از جمله صفات زشت دیگری که پیامبر  ج آنان را به آن‌ها مذمت کرده‌ این است که: آنان از دین خارج می‏شوند و موفق به بازگشت به آن نمی‏شوند و آنان بدترین مردم و مخلوقات هستند. مسلم / حدیث ابوذر س را روایت می‏کند که می‌گوید: بعد از من از میان امتم قومی خواهد آمد که قرآن را می‏خوانند در حالی که از حلقوم شان فراتر نمی‏رود و از دین خارج می‏شوند همان گونه که تیر از بدن شکار خارج می‏شود و سپس به آن باز می‏گردند و آنان بدترین مردم و مخلوقات هستند[٢٩٧٣].

از حدیث ابو سعید روایت شده است که پیامبر  ج از قومی یاد کردند که در میان امت او خواهند بود و به عنوان یک فرقه از میان مردم خارج می‏شوند و سر و رویشان تراشیده شده است. می‌فرماید: «آنان بدترین مردم - یا از بدترین مردم - هستند که نزدیک‌ترین آن دو گروه به حق با آنان می‏جنگد.»

از صفات دیگری که از زبان رسول‌الله  ج، آنان با آن مورد مذمت قرار گرفته‌اند این است که: آنان مبغوض‌ترین مردم نزد خداوند هستند. حدیث عبیدالله بن ابی رافع غلام رسول‌الله  ج در صحیح مسلم آمده است که حروریة وقتی که خروج کردند و عبید الله نیز همراه علی بن ابی طالب بود، گفتند: لا حکم الّا لله. علی س گفت: این کلمه حقی است که به وسیله آن امر باطل طلب می‏شود[٢٩٧٤]. رسول‌الله  ج گروهی را توصیف کرد که صفت آنان را می‏شناسم و آنان با زبان خود سخن حق را می‏گویند. اما از این جا فراتر نمی‏رود - به حلق خود اشاره کرد - از مبغوض‌ترین بندگان خدا در نزد او هستند. در میان آنان یک مرد سیاه است که یکی از دست‌هایش مثل پستان گوسفند است. وقتی علی با آنان مبارزه کرد گفت: آن مرد را بجویید. اما آنان چیزی نیافتند. او دو یا سه بار این را گفت: برگردید به خدا قسم که من دروغ نگفتم و به من دروغ گفته نشده است، سپس او را در خرابه‌ای پیدا کردند و آوردند و در مقابل علی س قرار دادند. عبیدالله می‌گوید: من در آن جا حاضر بودم و شاهد کار آنان و سخن علی درباره آنان بودم[٢٩٧٥].

از جمله صفات قبیحی که بر زبان رسول‌الله  ج برای آنان جاری شده است این است که آنان از شناخت حق و هدایت بر اساس آن محروم هستند[٢٩٧٦]. مسلم در صحیح خود حدیث اسید بن عمر به نقل از سهل بن حنیف به نقل از پیامبر  ج را روایت می‏کند که فرمود: «قومی از جانب مشرق گمراه می‏شوند که دارای سرهای تراشیده هستند.»[٢٩٧٧] نووی هم این سخن پیامبر  ج را می‌گوید: «یتیه قوم قِبل المشرق محلقة رؤوسهم»[٢٩٧٨]

«قومی از جانب مشرق گمراه می‏شوند» به این معنی است که از راه راست و درست و راه حق خارج می‏شوند. می‌گوید: «تاه» به معنی این است که برود و به راه حق هدایت نشود. والله اعلم.

از صفات نکوهیده دیگر خوارج که پیامبر  ج خبر داد که در مورد آنان به وقوع می‏پیوندد، این است که آنان معتقد به کشتن مسلمانان و ترک بندگان بت‌ها و صلیب‌ها می‏شوند[٢٩٧٩]. شیخین در صحیح‌های خودشان حدیث ابوسعید خدری را روایت کرده‌اند که می‌گوید: علی س زمانی که در یمن بود مقداری طلا را که آمیخته با خاک معدنش بود، نزد رسول‌الله  ج فرستاد و رسول‌الله  ج آن را بین آن چهار نفر تقسیم کرد...

مردی دارای ریش انبوه، گونه‏های بر آمده، پیشانی برجسته و سر تراشیده آمد و گفت: ای محمد از خدا بترس، رسول‌الله  ج فرمود: «اگر من در برابر خدا عصیان کنم، چه کسی از او اطاعت می‏کند. او مرا امین اهل زمین قرار داده است آیا شما مرا امین نمی‏دانید.» می‌گوید: آن مرد پشت کرد و یکی از افراد آن جمع که روایت می‌کنند خالدبن ولید بوده است، اجازه خواست که او را به قتل برساند. رسول‌الله  ج فرمود: از تبار این مرد قومی می‏آید که قرآن می‏خوانند و قرآن از حنجره‏هایشان فراتر نمی‏رود، با اهل اسلام می‏جنگند و بت پرستان را رها می‌کنند، از دین اسلام خارج می‏شوند همان گونه که تیر از بدن شکار خارج می‏شود، اگر آنان را ببینم همانند قوم عاد آنان را خواهم کشت[٢٩٨٠].

در اینجا معجزه‌ای آشکار از رسول‌الله  ج وجود دارد به طوری که همان گونه که خبر می‏دهد واقع می‏شود و آنان شمشیر خود را علیه اهل اسلام برای جنگ بر کشیدند و در برابر کفار یهود و مسیحیان آن را در غلاف می‏گذاشتند[٢٩٨١] که به خواست خداوند متعال بحث درباره آن خواهد آمد.

از صفات قبیح دیگری که نکوهش و مذمت و عار وننگ برای خوارج است این است که رسول‌الله  ج در صورت ظاهر شدن آنان، به جنگ با آنان ترغیب می‏کند و خبر می‏دهد که اگر خودش آنان را ببیند. آنان را همانند قوم عاد و ثمود از بین می‏برد. و خبر می‏دهد که هر کس با آنان بجنگد در روز قیامت در نزد خداوند متعال اجر و پاداش دارد. و خداوند چهارمین خلیفه راشدی را به جنگ با آنان و کشتنشان مشرف گردانید. چون آنان در زمان او ظهور کردند و او با توجه به توصیف پیامبر  ج از آنان، ظهورشان را تشخیص داد و همراه با یک سپاهی که برای مبارزه با اهل شام آماده کرده بود، به سمت آنان رفت و در نهروان با آنان مبارزه کرد و به جز تعداد اندکی یعنی کمتر از ده نفر، کسی از آنان نجات نیافت، که بیان آن خواهد آمد او با آنان مبارزه نکرد تا این که آنان خون حرام ریختند و اموال مسلمانان را غارت کردند و علی برای بر طرف کردن ظلم و گمراهی‏شان و زمانی که اعمال و سخنان شر خود را اظهار کردند، با آنان جنگ کرد. ما در این جا به این مقدار احادیث روایت شده در مذمت خوارج اکتفا می‏کنیم چرا که احادیث وارد شده در مذمّت آنان بسیار زیاد هستند و به ندرت کتابی از کتب سنت مطهر یافت می‏شود که خالی از این صفات باشد[٢٩٨٢]. و به خواست خداوند متعال در صفحات بعدی این کتاب درباره آغاز ملحق شدن آنان به حروراء، مناظره ابن‏عباس با آنان، علاقه امیرالمؤمنین علی به روشن نمودن و هدایت آنان، علل و اسباب جنگ نهروان و نتایج آن و اصول خوارج و مناقشه و بررسی آن اصول و این که آیا افکار و گرایشات خوارج همچنان در میان مردم وجود دارند؟ علل آن چیست؟ و چگونه باید بررسی و حل و فصل شوند؟، بحث خواهد شد.

[٢٩٦٤]- مسلم (٢/٧٤٤، ٧٤٣).

[٢٩٦٥]- مسلم (٢/٧٤٤، ٧٤٣).

[٢٩٦٦]- فتح الباری (٦/٦١٨). آن چه که قاضی عیاض در شرح نووی گفته است (٧/١٥٩).

[٢٩٦٧]- حافظ ابن حجر می‌گوید: منظور از آخر زمان، زمان خلافت نبوی است و در حدیث سفینه که از سنن و صحیح ابن حبان و سایرین استخراج شده است آمده است که: «خلافت بعد از من سی سال است سپس پادشاهی می‏شود» و جریان خوارج و جنگ آنان در نهروان در اواخر خلافت علی در سال سی و هشت هجری رخ داد. فتح الباری (١٢/٢٨٧).

[٢٩٦٨]- شرح النووی (٧/١٦٩).

[٢٩٦٩]- فتح الباری (٦/٦١٩).

[٢٩٧٠]- بخاری (٢/٢٨١).

[٢٩٧١]- فتح الباری (٢/٢٨١).

[٢٩٧٢]- عقیدة اهل السنة و الجماعة فی الصحابة الکرم (٣/١١٨٣).

[٢٩٧٣]- مسلم (٢/٧٥٠).

[٢٩٧٤]- معنی آن این است کهاین کلمه در اصل درست است خداوند می‌فرماید: «إن الحکمُ الّا لله» (یوسف/١٤٠) اما آنا می‏خواهند به واسطه آن حکمیت علی را انکار کنند، شرح نووی(٧/١٧٣، ١٧٤).

[٢٩٧٥]- مسلم (٢/٧٤٩).

[٢٩٧٦]- عقیدة اهل السنة و الجماعة فی الصحابة الکرام (٣/١١٨٤).

[٢٩٧٧]- مسلم (٢/٧٥٠).

[٢٩٧٨]- شرح نووی (٧/١٧٥).

[٢٩٧٩]- عقیدة اهل السنة و الجماعة فی الصحابة الکرام (٣/١١٨٤).

[٢٩٨٠]- بخاری (٢/٢٣٢)، مسلم (٢/٧٤١، ٧٤٢).

[٢٩٨١]- عقیدة اهل السنة و الجماعة فی الصحابة الکرام (٣/١١٨٥).

[٢٩٨٢]- عقیدة اهل السنة فی الصحابة الکرام (٣/١١٨).