علی بن ابی طالب رضی الله عنه - بررسی و تحلیل زندگانی خلیفه چهارم

فهرست کتاب

چهارم: یمن

چهارم: یمن

وقتی عثمان س به شهادت رسید و مردم با علی س بیعت کردند، علی س عبید الله بن‌عباس ب را به فرمانداری یمن منصوب کرد،[١٦٢٢] و قبل از رسیدن عبیدالله بن عباس به یمن، فرمانداران عثمان س از آنجا بیرون آمدند و بعضی از آن‌ها همراه لشکر جمل با طلحه و زبیر ب همراه شدند و در مجهّز کردن لشکر نقش به سزایی داشتند،[١٦٢٣] عبیدالله بن عباس فرماندار صنعاء و توابع آن بود و سعید بن سعد بن عباده‌ انصاری با او در فرمانداری کمک می‌کرد و فرمانده لشکر بود،[١٦٢٤] شهادت عثمان س تاثیر شگرفی بر مسلمین یمن گذاشته بود و آن‌ها از این جنایت ناراحت و متنفر بودند، بنابراین بعضی از اهالی یمن بیعت نکردند و دوست داشتند قاتلان عثمان س را بکشند و چون امر کشتن قاتلان عثمان س به تأخیر افتاد، آن‌ها بعد از واقعه‌ی حکمیت به معاویه نامه نوشتند، بنابراین معاویه بسر بن ارطاه را فرستاد و او توانست با همکاری این دسته از مردم برای مدت کوتاهی[١٦٢٥] بر یمن چیره شود، بعد از آن علی توانست یمن را از لشکر معاویه باز پس بگیرد و باری دیگر عبیدالله بن عباس را به عنوان فرماندار یمن منصوب کرد و تا وقتی که علی س به شهادت رسید عبیدالله والی یمن بود.[١٦٢٦]

روایت شده که بسربن ارطاه دو پسر عبیدالله بن عباس و برخی از طرفداران علی را در آن جا به قتل رسانید، سپس به سوی شام بازگشت و امیرالمؤمنین علی س جاریه بن قدامه سعدی را به یمن فرستاد و او همان کاری را کرد‌ که به سر کرده بود و او بعضی از دوستداران عثمان را در یمن به قتل رسانید[١٦٢٧]. ابن کثیر می‌گوید: این خبر نزد سیره نویسان مشهور است، امّا از دیدگاه ‌اینجانب صحت آن قابل تأمل است[١٦٢٨] و تردیدی نیست که در این برهه‌افراد بی‌گناه کشته نشده‌اند، حتی در بصره و صفین وقتی دو طرف با هم جنگیدند افراد بی‌گناه را نمی‌کشتند، پس چگونه در دوران آتش بس کودکان و بی‌گناهان را می‌کشته‌اند، بنابراین نمی‌توان این حرف‌های متضاد با عرف و ارزش‌ها و دین مسلمین را قبول کرد[١٦٢٩].

[١٦٢٢]- تاریخ خلیفة بن خیاط ص ٦

[١٦٢٣]- مروج الذهب مسعودی ٢/٣٥٧، الولایة علی البلدان ٢/٦

[١٦٢٤]- الاستبصار ابن قدامه مقدسی ص ٩٩، الولایة علی البلدان ٢/٦

[١٦٢٥]- خلافة علی بن ابی طالب، عبدالحمید علی ص ١٠٩

[١٦٢٦]- تاریخ طبری ٦/٨٠، ٨١، الولایة علی البلدان ٢/٧

[١٦٢٧]- تاریخ طبری ٦/٥٥

[١٦٢٨]- البدایة و النّهایة ٧/٣٣٤

[١٦٢٩]- الانصاف دکتر حامد خلیفة ص ٥٧٥