علی بن ابی طالب رضی الله عنه - بررسی و تحلیل زندگانی خلیفه چهارم

فهرست کتاب

اول: شکل‌گیری خوارج و شناخت آنان

اول: شکل‌گیری خوارج و شناخت آنان

اهل علم تعریف‌های زیادی از خوارج ارائه کرده‌اند. از جمله آن‌ها تعریفی است که ابوالحسن اَشعری بیان کرده است که اسم خوارج بر آن طایفه‌ای که علیه چهارمین خلیفه راشدی، علی بن ابی طالب س خروج کردند اطلاق می‏شود، او بیان می‏کند که خروج آنان علیه علی، علت نام گذاری آنان به این اسم است. در جایی که می‌گوید: علت این که آنان خوارج نامیده شدند، خروج آنان علیه علی در هنگام پذیرفتن حکمیت است.[٢٩٤٣]

اما ابن حزم: او بیان کرده است که اسم خارجی به هر کسی که همچون آن گروهی که علیه علی بن ابی طالب س خروج کردند، طغیان کند و در اعتقادات با آنان شریک باشد، اطلاق می‏گردد. او می‌گوید هر کس که همچون خوارج حکمیت را انکار کند و صحابه بزرگوار را تکفیر کند و به خروج علیه حاکمان و امامان غیر عادل و ماندگاری همیشگی صاحبان گناه کبیره در جهنم و جایز بودن امامت در میان غیر قریش، معتقد باشد، خارجی است. و اگر در سایر موارد اختلافی میان مسلمانان و آن مواردی که ذکر کردیم با آنان مخالف باشد، خارجی نیست.[٢٩٤٤]

اما شهرستانی: خوارج را با یک تعریف عام تعریف نموده و در آن خروج کردن علیه امامی‏که همه بر او و امامت شرعی او، توافق کرده باشند، در هر زمانی که باشد، خروج می‏داند. او در تعریف خود از خوارج می‌گوید: هر کس که بر امام بر حقی که جماعت بر او توافق کرده باشند، خروج کند، خارجی نامیده می‏شود خواه ‌این خروج در زمان صحابه بر امامان راشدین بوده باشد و یا بعد از آن بر تابعین نیکوی آنان و امامان در هر زمان باشد.[٢٩٤٥]

ابن حجر در تعریف آنان می‌گوید: خوارج کسانی هستند که پذیرش حکمیت از جانب علی را ناشایست دانستند و از او و عثمان و فرزندان او خود را بری کردند و با آنان جنگیدند و اگر آنان را کافر بدانند آنان، غالی (اهل غلو) هستند.[٢٩٤٦]

او در تعریفی دیگر می‌گوید: اما خوارج گروهی هستند که خروج کردند یعنی طایفه‌ای هستند که اهل بدعت هستند و بدلیل خروج علیه دین و خروج علیه بهترین مسلمانان به این نام نامیده شدند.[٢٩٤٧]

اما ابوالحسن ملطی: او معتقد است که اولین خوارج کسانی بودند که فریاد زدند «لا حکم الّا للّه» و می‏گفتند: علی کافر شده است و حکم را به ابو موسی اشعری می‏دهد در حالی که حکم جز برای خدا نیست. فرقه خوارج به دلیل خروج علیه علی س در روز حکمیت به این نام نامیده شدند آنان حکمیت را قبول نداشتد و گفتند: لا حکم الّا للّه.[٢٩٤٨]

اما دکتر ناصر عقل می‌گوید: آنان کسانی هستند که به خاطر معصیت وگناه تکفیر می‌کنند و بر امامان ستمکار خروج می‌کنند.[٢٩٤٩]

خوارج همان گروهی هستند که در جنگ صفین بعد از این که علی س حکمیت را پذیرفت، علیه او خروج کردند آنان غیر از لقب خوارج لقب‌های دیگری دارند که به آن‌ها مشهور هستند برخی از این لقب‌ها عبارتند از حروریة[٢٩٥٠]، شراه[٢٩٥١]، مارقین، محکمه[٢٩٥٢] آنان به همه این لقب‌ها به جز مارقین راضی بودند. آنان انکار می‌کردند که همچون خارج شدن تیر از بدن شکار، از دین خارج شده باشند (مارقین).[٢٩٥٣]

از میان علما برخی آغاز شکل گیری خوارج را زمان رسول‌الله  ج می‏دانند و ذو الخویصره را که در تقسیم شدن طلایی که علی س آن را از یمن در داخل یک پوست دباغی شده با برگ درخت سلم فرستاده بود، به رسول‌الله  ج اعتراض کرد، اولین خوارج می‏دانند. از ابو سعید خدری س روایت شده است که می‌گوید: علی بن ابی طالب مقداری طلا را که از خاک معدنش جدا نشده بود، داخل یک پوست دباغی شده برای رسول‌الله  ج فرستاد. می‌گوید: او نیز آن را بین چهار نفر تقسیم کرد. بین عینیه بن حصن، أقرع بن حابس، زید الخیل و نفر چهارم یا علقمه بن علاثه و یا عامر بن طفیل بود.

یکی از اصحاب او گفت: ما برای این طلا از آنان مستحق‌تر هستیم. می‌گوید: این خبر به گوش پیامبر  ج رسید. او فرمود: «آیا مرا امین نمی‏دانید در حالی که من امانتدار کسی هستم که در آسمان است و صبح و شب خبر آسمان را برای من می‌آورد.» می‌گوید: مردی با چشمان در حدقه فرو رفته و گونه‏های برآمده و پیشانی برجسته، ریش انبوه، سر تراشیده و شلوار بالازده برخاست و گفت: «ای رسول‌الله از خدا بترس» فرمود: «وای بر تو آیا مگر من مستحق‌ترین مردم روی زمین نیستم که از خدا بترسد.» می‌گوید: سپس آن مرد روی برگرداند و خالد بن ولید گفت: «یا رسول‌الله‌ایا اجازه می‏دهید گردنش را بزنم؟». فرمود: «نه. شاید او نمازخوان باشد». خالد گفت: «چه بسیار نمازگزارانی که با زبان چیزهای می‏گویند که در قلبشان وجود ندارد.» رسول‌الله  ج فرمود: «به من امر نشده است که دل و قلب مردم را بشکافم و شکمشان را باز کنم.[٢٩٥٤] می‌گوید: پیامبر  ج به او نگریست در حالی که پشت کرده بود و فرمود: «این از تبار قومی ‏است که کتاب خدا را تلاوت می‌کنند اما از حنجره‌هایشان فراتر نمی‏رود و همچون خارج شدن تیر از بدن شکار از دین خارج می‏شوند،» می‌گوید: گمان می‏کنم که گفت: «اگر به آنان برسم آنان را همچون قوم ثمود خواهم کشت.»[٢٩٥٥]

این جوزی درباره ‌این حدیث می‌گوید: اولین خوارج و زشت‌ترین نوع آن، ذوالخویصرة تمیمی ‏است. در یک لفظ دیگر آمده است که پیامبر  ج به او گفت: اعدل: یعنی عادل باش. فرمود: «وای بر تو اگر من عادل نباشم چه کسی عادل است.»[٢٩٥٦] بنابراین این اولین خارجی است که در اسلام خروج کرد و آفت آن این است که او به رأی و نظر خود راضی بود هر چند که او علم به‌ این داشت که هیچ رأی و نظری بالاتر از نظر رسول‌الله  ج وجود ندارد. و پیروان این مرد همان کسانی هستند که با علی بن ابی طالب س مبارزه کردند.[٢٩٥٧]

از جمله کسانی که اشاره به این امر کردند که اولین خوارج ذوالخویصره بوده است، ابو محمد بن حزم است[٢٩٥٨] و همچنین شهرستانی در کتاب الملل و النحل است[٢٩٥٩]. برخی از علما معتقدند که نشأت خوارج با خروج علیه عثمان س و حوادث فتنه‌ای که منجر به قتل ظالمانه و کینه توزانه او شد، آغاز گردید و این فتنه‌ای را که آنان ایجاد کردند فتنه اول نامیده شد[٢٩٦٠]. شارح الطحاویه می‌گوید:خوارج و شیعیان فتنه اول را درست کردند[٢٩٦١] و ابن کثیر آشوب گرانی را که بر عثمان شوریدند و او را به قتل رساندند، خوارج نامید. در جایی که در ضمن یادآوری آنان بعد از قتل عثمان س می‌گوید: خوارج آمدند و بیت المال را بردند و مقدار آن زیاد بود.[٢٩٦٢]

نظر و رأی ارجح درباره آغاز نشأت خوارج این است که: علیرغم ارتباط قوی بین ذوالخویصره و آشوبگرانی که علیه عثمان خروج کردند و همچنین خوارجی که به دلیل حکمیت علیه علی س خروج کردند، اصطلاح خوارج به معنی دقیق کلمه فقط بر خروج کنندگان به دلیل حکمیت منطبق است چون آنان یک گروه در شکل طایفه‌ای دارای گرایش سیاسی و نظرات خاص خود بودند که یک اثر فکری و عقیدتی واضح و روشنی را ایجاد کردند و این عکس حالت‌های قبل از آن بود.[٢٩٦٣]

[٢٩٤٣]- مقالات إلاسلامیین (١/٢٠٧)

[٢٩٤٤]- هدی الساری فی مقدمة فتح الباری، ص (٤٥٩)

[٢٩٤٥]- فتح الباری (٢/٢٨٣)

[٢٩٤٦]- هدی الساری فی مقدمة فتح الباری، ص: ٤٥٩.

[٢٩٤٧]- فتح الباری، ٢/٢٨٣.

[٢٩٤٨]- التنبیه و الرد علی اهل الأ هواء و البدع ص (٤٧)

[٢٩٤٩]- الخوارج، ناصر العقل، ص (٢٨)

[٢٩٥٠]- به این دلیل به این نام نامیده شدند چون در ابتدای کارشان به نزد حروراء رفتند.

[٢٩٥١]- به این دلیل شراة نامیده شدند چون گفتند: شرینا انفسنا فی طاعة الله. یعنی ما جان خود را در مقابل اطاعت خداوند و رسیدن به بهشت فروختیم.

[٢٩٥٢]- به این دلیل به این نام نامیده شدند، چون دو حکم را قبول نداشتند و گفتند: لا حکم الّا للّه.

[٢٩٥٣]- مقالات الاسلامین (١/٢٠٧)

[٢٩٥٤]- معنایش این است که: به من دستور داده شده است که بر اساس ظاهر قضاوت کنم و خداوند مسئول اسرار درون است.

[٢٩٥٥]- بخاری (٢/٢٣٢) و مسلم (٢/٧٤٢) آن را استخراج کرده‎اند.

[٢٩٥٦]- مسلم آن را استخراج کرده است (٢/٧٤٠).

[٢٩٥٧]- تلبیس ابلیس، ص (٩٠).

[٢٩٥٨]- الفصل فی الملل والنحل (٤/١٥٧).

[٢٩٥٩]- الملل و النحل (١/١١٦).

[٢٩٦٠]- عقیدة اهل السنة فی الصحابة (٣/١١٤١).

[٢٩٦١]- شرح العقیدة الطحاویه، ص (٥٦٣).

[٢٩٦٢]- البدایه و النهایه (٧/٢٠٢).

[٢٩٦٣]- فرق معاصرة، عواجی (١/٦٧).خلافة علی، عبدالحمید، ص (٢٩٧).