یازدهم: علی در حجت الوداع
در حج وداع، علی خود را به رسولالله ج رساند، وقتی که پیامبر ج شصت و سه شتر را با دستان مبارکش قربانی کرده بود و این عدد، به اندازهی سالهای عمر مبارک ایشان بود، سپس دست نگه داشت و به علی دستور داد بقیهی شترها را که سی و هفت رأس بودند قربانی کند، در مجموع صد شتر بود، علی برخی از مناسکش را که با رسولالله ج انجام داده است، برای ما بازگو میکند و میگوید: پیامبر ج در حالی که اسامه بن زید را درپشت سر خود بر روی شترش جای داده بود، در سر زمین عرفه ایستاد و فرمود: «هذا الموقف وكل عرفه موقف»: (ایستادن، همین جا است و تمام عرفه جای ایستادن است) و به آرامیاندکی به جلو رفت، مردم به سمت راست و چپ میرفتند و رسولالله ج نگاه میکرد و میگفت: «السّكينه، السكينه، ايّها الناس»: (ای مردم! آرامش تان را حفظ کنید، آرام گیرید) تا اینکه به «وادی محسر» آمد و شتر را خواباند و با تواضع و فروتنی نشست تا این که به مسیر حرکت اوّل بازگشت، تا محل رمی جمرات (پرتاب سنگ ریزه به نمادها) رفت و سنگ ریزهها را پرتاب کرد و سپس به قربانگاه آمد و گفت: «هذا المنحر و كل مني منحر»: (این قربانگاه است و تمام سرزمین مِنی قربانگاه است). سپس زن جوانی از قبیلهی خثعم آمد و گفت: پدرم پیر و از پا افتاده است و حج هم بر او فرض شده است و نمیتواند فریضهی حج را اداء کند، آیا میتوانم به جایش حج کنم؟ پیامبر ج فرمود: «آری» این در حالی بود که فضل بن عباس که پشت سر ایشان بر شتر سوار بود به آن زن نگاه میکرد، رسولالله ج چهرهی فضل را به این طرف و آن طرف بر میگرداند؛ سپس مردی دیگر آمد و گفت: من بعد از رمی جمره از عرفات برگشتم، لباسم را پوشیدم و مویم را نتراشیدم، فرمود: «ایرادی ندارد، بتراش!» سپس مردی دیگر آمد و گفت: من بعد از رمی جمره، مویم را تراشیدم و لباسهایم را پوشیدم و قربانی نکردم، فرمود: «ایرادی ندارد، قربانی کن». سپس رسولالله ج از عرفات بازگشت و دستور داد یک سطل از آب زمزم آوردند، از آن نوشید و وضوء گرفت و سپس گفت: «انزعوا يا بني عبدالمطلب، فلولا أن تُغْلَبوا عليها لَنَزَعْتُ»[٤٣٤]: (ای فرزندان عبدالمطلب، آب بکشید، اگر بیم آن نداشتم که – از شدّت تهاجم مردم – مغلوب میشوید، من هم آب میکشیدم). عباس پرسید: ای رسول خدا دیدم چهرهی برادرزادهات را بر میگردانی، چرا؟ فرمود: «پسر و دختر جوانی دیدم که به یکدیگر نگاه میکنند، بیم آن میرفت که شیطان آنها را بفریبد».[٤٣٥]
آن روزها تمام پیامهای رسولالله ج را علی به مردم اعلام میکرد، عمرو بن سلیم از مادرش روایت میکند که در مِنی بودیم، علی میگفت: رسولالله ج میفرماید: «إنّ هذه أيّام أكل وشرب، فلا يصومها أحد»: (این روزها، روزهای خوردن و نوشیدن است، کسی این روزها را روزه نگیرد). مردم به پیروی از علی همه با صدای بلند این خبر را اعلان میکردند[٤٣٦].
[٤٣٤]- المرتضی ندوی، ص٥٧، و در روایت بخاری آمده است که که پیامبر هفت شتر را با دست خود ایستاده قربانی کرد، ش١٧١٢، و علی تقسیم گوشت آنها را تکفّل کرد، ش١٧١٨.
[٤٣٥]- مسند احمد ٢/٩ الوسوعهالحدیثیه، ش/٥٦٤ إسناد آن حسن است.
[٤٣٦]- الموسوعة الحدیثیة، ش/٥٦٧ إسناد آن صحیح است.