اوّل: علی در جنگ احزاب
موضع امیر مؤمنان علی س در جنگ احزاب، موضعگیری قهرمانانه شگفتانگیزی است که از میزان عمق عقیدهای راسخ که در دل اصحاب پیامبر ج جای گرفته بود حکایت دارد، عقیدهای که به سوی آن دعوت میکردند و آماده بودند در راه دفاع از آن بمیرند و از تمام کسانی که مخالف آن عقیده بودند، بیزار و متنفّر بودند.
ابن اسحاق میگوید: علی پس از آنکه گروهی از مشرکین وارد یکی از گذرگاههای تنگ خندق شدند، با تعدادی از مسلمانان رفتند و آن شکاف را گرفتند. قهرمانان مشرک آهنگ (قصد) آنان کردند و جنگجوی معروف قریش عمرو بن عبد ود بود که در جنگ بدر آنقدر مقاومت کرده بود که از شدّت زخمهایش زمینگیر شده بود و به همین علّت در جنگ اُحد شرکت نکرد، با نشانه و علامت خاصی بیرون آمد که موقعیتش را بدانند، آنگاه که با اسب همراه جمعی از لشکریانش در برابر آنها ایستاد، گفت: چه کسی با من میجنگد. علی بیرون آمد و گفت: ای عمرو! تو با خداوند عهد کرده بودی که هر گاه کسی از مردان قریش تو را به یکی از دو خوبی دعوت کند قبول کنی. عمرو گفت: آری همینطور است، علی گفت: من تو را به اطاعت الله و رسولش و اسلام دعوت میکنم، گفت: به این نیازی ندارم، علی گفت: حال که چنین است، تو را به جنگ تن به تن دعوت میکنم. در پاسخ گفت: برادر زاده چرا؟ سوگند به خدا دوست ندارم تو را بکشم، علی گفت: امّا من به خدا سوگند، دوست دارم تو را بکشم.
در این موقع عمرو به جوش آمد، از اسب پیاده شد و آن را زخمی کرد و بر پیشانی زد، سپس به علی روی آورد و به مبارزه پرداختند، سرانجام علی او را به هلاکت رساند و نیروهایشان شکست خورده عقب نشینی کردند و از اطراف خندق فرار کردند.[٣٥٩]
ابن کثیر به نقل از بیهقی در کتاب «دلائل النبوّه» اشعاری را ذکر کرده که عمرو بن عبدود و علی س در این جنگ سرودند، عمرو وقتی که برای مبارزه بیرون آمد، گفت:
و لقد بححْتُ من النداء
لَجمعِهِم هل من مبارز؟
ووقفت إِذ جَبُنَ المشجَّع
موقف القرن المناجز
و لذاك إني لم أكُن
متسرعا قبل الهَزاهِزْ
إن الشجاعة في الفتى
والجود من خير الغرائِزْ
آنقدر جماعت آنها را صدا کردم که آیا کسی هست با من مبارزه کند تا صدایم گرفت،
بدانگاه که دلاور ترسو میشود، همچون قلهی کوه ایستادم.
از این رو من قبل از اینکه جنگ شدید به جوش آید شتابان نیستم.
واقعاً که شجاعت و دلاوری و سخاوت در جوانمرد غرایز نیکویی هستند.
چون علی س برای مبارزه با عمرو بن عبدود بیرون آمد گفت:
لا تَعْجَلنَّ فقد أتاك
مُجيبُ صَوتكَ غير عاجز
في نية وبصيرة
والصدق مَنْجَى كلِّ فائز
إني لأرجُو أن أقيم
عليك نائحة الجنائز
من ضربة نجلاء يبقى
ذكرها عند الهزائز
یعنی عجله نکن، که پاسخ دهنده ندای تو بدون عجز آمد.
نجات و برنده بودن هر کسی بستگی به نیّت و آگاهی و صداقت او دارد.
واقعاً امیدوارم که گریه و زاری را با زدن ضربهای بر جنازهات به وجود بیاورم.
ضربهی آنچنان وسیعی که در موقع جنگ شدید یادآوری شود.
و هنگامیکه علی عمرو بن عبدود را به هلاکت رسانید، گویند این شعر را سرود:
أعلىُّ تفتحم الفوارس هكذا
عنىّ وعنهم أخروا أصحابي
اليوم يمنعني الفرارَ حفيظتي
ومُصَمَّم في الرأس ليس بنابي[٣٦٠]
آیا علی اینگونه سلحشوران را خاموش میکند؟
یارانم را از من و از آنها دور کنید،
امروز غیرتم نمیگذارد فرار کنم،
و در ژرفای وجودم اثر کرده.
همچنین در آن روز وقتی که عکرمه از عمرو شکست خورد و نیزه خود را دور انداخت، حسّان بن ثابت هم گفت:
فرّ وألقى لنا رمحه
لعلَّكَ عَكْرمُ لم تفْعلِ
ووليت تعدو كعدو الظَّليم
ما أنيحوّر عن المعدل
ولم تلوِ ظهرك مستأنسًا
كان قفاك قفا فَرْعَل
فرار کرد و نیزهاش را برای ما انداخت،
شاید ای عکرمه نمیجنگی
روی برگردانده و فرار میکنی
مانند دویدن و فرار شتر مرغ نر و دیگر بر نمیگردی،
و پشتت را راست نمیکنی و روی بر نمیگردانی
که چه کسی در اطرافت هست،
و پشتت مانند پشت گور خر کوچک است.
بعد از کشته شدن عمرو بن عبد ود مشرکان کسی را نزد رسول خدا ج فرستادند تا لاشهی عمرو را با بیست هزار درهم از او خریداری کنند، ولی رسول خدا ج فرمود: لاشهاش را به آنها بدهید که هم لاشه و هم دیه و پولش خبیث است و پول را قبول نکرد.
این حادثه در شرایطی اتفاق افتاد که مسلمانان در زندگی بسیار سختی به سر میبردند، ولی با این وجود حلال، حلال و حرام، حرام است، این کجا و برخی از مسلمانان امروز کجا که تلاش میکنند به هر بهانهای که شده رباخواری و دیگر اموال حرام را برای خود توجیه کنند[٣٦١].
[٣٥٩]- السیرة النبویة ابن هشام (٣/٢٤٨).
[٣٦٠] البدایة والنهایة (٤/١٠٦).
[٣٦١]- معین السّیرة، شامی، ص ٩٤