علی بن ابی طالب رضی الله عنه - بررسی و تحلیل زندگانی خلیفه چهارم

فهرست کتاب

ششم: موضع اهل سنت در قبال این جنگ‌ها

ششم: موضع اهل سنت در قبال این جنگ‌ها

موضع اهل سنت و جماعت در قبال جنگ‌های میان صحابه، عدم سخن گفتن در مورد آن مشاجرات است مگر به صورتی که در شأن صحابه باشد، زیرا غور و فرو رفتن در آن، ایجاد دشمنی و کینه و بغض نسبت به‌یکی از دو طرف می‏شود و می‏گویند: بر هر مسلمانی واجب است همه را دوست داشته و از آنان راضی و خشنود باشد و بر آنان رحمت بفرستد و به فضائل و سوابق آنان اقرار داشته باشد و مناقب آنان را منتشر گرداند و چنین اعتقاد داشته باشد که این جنگ که از آنان سر زده است از روی اجتهاد بوده است و همه در اجتهاد خود به صواب یا به خطا رفته باشند ثواب و پاداش دارند، با این تفاوت که کسی که به صواب رفته است دو برابر کسی که به خطا رفته است ثواب می‏برد و قاتل و مقتول صحابه در این جنگ‌ها در بهشت هستند. اهل سنت جایز ندانسته‏اند که در مورد مشاجرات آنان غور و تفصیل نگری شود. قبل از اینکه به بخشی از اقوال اهل سنت در مورد موضع آنان نسبت به مشاجرات میان صحابه‌اشاره نمایم، نصوصی را بیان می‏کنم که به حوادث میان صحابه و صفات آنان در این جنگ‌ها اشاره دارند می‏پردازم. این نصوص عبارتند از:[٢٨٧٦]

١- خدای متعال می‌فرماید:

﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَاۖ فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَٰتِلُواْ ٱلَّتِي تَبۡغِي حَتَّىٰ تَفِيٓءَ إِلَىٰٓ أَمۡرِ ٱللَّهِۚ فَإِن فَآءَتۡ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِ وَأَقۡسِطُوٓاْۖ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِينَ٩ [الحجرات: ٩].

در این آیه خدای متعال فرمان داده که اگر میان مؤمنان جنگی روی داد میان آنان صلح و سازش برقرار شود، زیرا آنان با هم برادر هستند و این جنگ آنان را از صفت مؤمن بودن خارج نمی‏کند، زیرا خدای متعال آنان را مؤمن نامیده و امر کرده که میان آنان صلح و سازش برقرار شود. پس اگر نزاع میان عامه مؤمنان روی دهد و آنان به این خاطر از مؤمن بودن خارج نشوند، پس صحابه رسول خدا که در نبرد جمل و جنگ‌های بعد از آن با هم جنگیدند اولی به این هستند که در نام ایمان مذکور در آیه داخل شوند. پس آنان همواره مؤمن حقیقی بوده و مشاجره میانشان آنان را به هیچ وجه از ایمان خارج نمی‏کند، زیرا این جنگ از روی اجتهاد روی داده است.[٢٨٧٧]

٢- از ابوسعید خدری س روایت است که گفت: رسول خدا فرمود: در هنگام ایجاد اختلاف و تفرقه میان مسلمانان گروهی از حدود شرعی تجاوز کرده و با دیگر مسلمانان می‏جنگند و طائفه اولی به حق، آنان را می‏کشند.[٢٨٧٨] منظور از تفرقه مورد اشاره در حدیث، اختلاف میان علی و معاویه است و حدیث هر دو گروه را به این توصیف کرده که مسلمان هستند و دستاویز به حق می‏باشند. این حدیث یکی از نشانه‏های نبوت رسول خدا است، زیرا به همان شکلی که رسول خدا خبر داده بودند این رویداد رخ داد و در این حدیث حکم به مسلمان بودن هر دو گروه، یعنی مردم شام و مردم عراق داده شده است، و چنان نیست که رافضیان و افراد نادان اعلام می‏دارند و می‏گویند اهل شام کافر هستند. همچنین در این حدیث بیان شده که علی و یارانش به حق نزدیک‌تر و اولی هستند. دیدگاه اهل سنت و جماعت همین است یعنی معتقدند که علی در اجتهاد به صواب رفته است گرچه معاویه هم مجتهد بوده است و معاویه هم إن‌شاء الله مأجور است، لکن چون علی امام بود و در اجتهادش به صواب رفت دو اجر دارد، زیرا رسول خدا می‏فرمایند: اگر حاکم اجتهاد کرد و به رأی درست دست یافت دو اجر دارد اما اگر به خطا رفت تنها یک اجر دارد.[٢٨٧٩]

٣- از ابی بکره روایت است که گفت: رسول خدا  ج داشت سخن می‏گفت که حسن بن علی آمد. پس رسول خدا فرمود: این پسر من انسان بزرگی است و بسا که خداوند به وسیله او میان دو گروه بزرگ از مسلمانان صلح برقرار نماید.[٢٨٨٠] در این حدیث رسول خدا گواهی داده‏اند که هر دو گروه عراق و شام مسلمان هستند. این حدیث ردّی صریح بر سخن خوارج است که علی و معاویه و همراهانشان را کافر می‏دانستند، زیرا حدیث شهادت داده که هر دو گروه مسلمان هستند. به همین دلیل سفیان بن عیینة می‏گفت: اینکه رسول خدا فرموده است «دو گروه از مسلمانان» جدا باعث شگفتی ما است. بیهقی می‌گوید: دلیل شگفتی آنان این بود که رسول خدا هر دو گروه را مسلمان نامیده است. این خبری از رسول خدا در مورد این است که حسن بن علی بعد از وفات علی، خلافت را بدست معاویه بن أبی سفیان می‏دهد.[٢٨٨١]

احادیثی که قبلاً بیان شدند به این اشاره دارند که مردم عراق که همراه علی بودند و مردم شام که همراه معاویه بودند رسول خدا آنان را امت خود توصیف کرده است.[٢٨٨٢] همچنین هر دو را به این توصیف کرده که دستاویز به حق می‏باشند و از حق خارج نشده‏اند. همچنین در مورد آنان شهادت داده که بر ایمان استمرار دارند و به سبب این جنگی که میان آنان روی داد از ایمان خارج نشده‏اند و مشمول معنای عام این آیه می‏باشند که می‌فرماید:

﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَاۖ [الحجرات: ٩]

«هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ پرداختند، در میان آنان صلح برقرار سازید».

قبلاً بیان شد که مدلول آیه شامل آنان نیز می‏شود. پس آنان به خاطر این جنگ‌ها کافر و فاسق نشده‏اند، بلکه مجتهدانی بوده‌اند که تأویل اجتهادی داشته‏اند و چنان که قبلاً هم ذکر شد علی بن أبی طالب حکم جنگ میان آنان را بیان کرد. بنابراین بر شخص مسلمان واجب است که در اعتقاد خود در مورد مشاجرات میان صحابه، مسلک و روش اهل سنت را بپیماید، یعنی در مورد مشاجرات میان صحابه فقط به نحوی سخن بگوید که در شأن آنان باشد. کتب اهل سنت پر از بیان عقیده صاف و پاک و خالص آنان در مورد این گروه برگزیده است.

اهل سنت موضع خود در قبال این جنگ‌ها را در اقوال نیکی بیان کرده‌اند از جمله:[٢٨٨٣]

١- از عمربن عبدالعزیز در مورد جنگ میان صحابه سوال شد و او گفت: آن خون‌هایی بود که خداوند دست مرا به آن آلوده نکرد، پس آیا زبانم را از آن پاک نکنم. مثل اصحاب رسول خدا، مانند چشم است و درمان چشم، دست نزدن به آن است.[٢٨٨٤] بیهقی در تعلیقی بر قول عمر بن عبدالعزیز می‌گوید: این سخنی نیکو و زیب است، زیرا سکوت فرد در مورد چیزی که ربطی به او ندارد کاری درست است.[٢٨٨٥]

٢- از حسن بصری در مورد جنگ میان صحابه سوال شد و او گفت: این جنگی بود که اصحاب محمد در آن حضور داشتند و ما از آن غائب بودیم و آنان به آن داناتر از ما بودند و تنها چیزی که بر ما لازم است این است که از مواردی که بر آن اتفاق نظر دارند پیروی کنیم و در مورد موارد اختلافی توقف کنیم.[٢٨٨٦] این سخن حسن بصری به این معنا است: صحابه به جنگی که داخل آن شدند داناتر بودند و تنها چیزی که بر ما لازم است این است که از مواردی که آنان بر آن اجماع دارند تبعیت کنیم و در مورد آنچه که مورد اختلاف آنان است توقف کنیم و رأیی را از جانب خود بیان نکنیم و بدانیم که آنان اجتهاد کرده‌اند و خدای متعال را مد نظر داشته‏اند، زیرا آنان در دین متهم نیستند.[٢٨٨٧]

٣- از جعفر بن محمد صادق در مورد جنگ میان صحابه سوال شد و او گفت: من چیزی را می‏گویم که خداوند فرموده است: ﴿قَالَ عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّي فِي كِتَٰبٖۖ لَّا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنسَى٥٢ [طه: ٥٢].[٢٨٨٨]

«اطّلاعات مربوط بدیشان در کتابی عظیم و شگفت (به نام لوح محفوظ، مکتوب) است و تنها پروردگارم از آن مطلع است و بس. پرودگار من به خطا نمی‌رود (و لذا چیزی از قلم او نمی‌افتد) و فراموش نمی‌کند».

از امام احمد سوال شد که در مورد جنگ میان علی و معاویه چه نظری دارد و او گفت: جز نیکی در مورد آنان چیزی نمی‏گویم.[٢٨٨٩] از ابراهیم بن آزر فقیه روایت است که گفت: نزد احمد بن حنبل رفتم و مردی از او سوال کرد که در مورد ماجرای میان علی و معویه چه دیدگاهی دارد؟ پس احمد بن حنبل از او روی برگرداند و جوابش را نداد. به احمد بن حنبل گفتند: ای ابوعبدالله او از بنی‌هاشم است. پس رو به آن مرد کرد و گفت من این آیه را قرائت می‏کنم:

﴿تِلۡكَ أُمَّةٞ قَدۡ خَلَتۡۖ لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَلَكُم مَّا كَسَبۡتُمۡۖ وَلَا تُسۡ‍َٔلُونَ عَمَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٤١ [البقرة: ١٤١]

«‏- به هر حال- آنان قومی بودند که مردند و سر خود گرفتند. آنچه به چنگ آوردند متعلّق به خودشان است، و آنچه شما فراچنگ آورده‌اید از آن شما است، و درباره آنچه می‌کرده‏اند از شما پرسیده نمی‌شود- و هیچ کس مسؤول اعمال دیگری نیست و کسی را به گناه دیگری نمی‌گیرند-».

٤- ابو زید قیروانی که در مورد چیزهایی صحبت می‌کرد که واجب است شخص مسلمان در مورد صحابه رسول خدا به آن اعتقاد داشته باشد و آنچه که واجب است آنان را با آن ذکر کند، گفت: کسی از صحابه را نام نبرد مگر با نیکوترین بیان و از پرداختن به مشاجرات آنان خودداری نماید و آنان مستحق‌ترین افراد به این هستند نیکوترین مخارج و جایگاه‌ها برای آنان طلب شود و نیکوترین دیدگاه‌ها در مورد آنان برود.[٢٨٩٠]

٥- ابوعبدالله بن بطه که در مورد عقیده اهل سنت و جماعت بحث می‌کرد گفت: بعد از آن از مشاجرات میان صحابه رسول خدا امساک کرده و به آن نمی‏پردازیم، زیرا صحابه در صحنه‏های مختلف با رسول خدا همراه بودند و در رسیدن به فضل بر مردم سبقت گرفتند. خداوند آنان را آمرزیده و به شما فرمان داده که برای آنان طلب آمرزش نمائید و با علاقه و عشق به آنان به خدا تقرب بجویید. خداوند این را بر زبان پیامبرش واجب کرده و او می‏دانست که در آینده چه ماجرایی از جانب آنان روی خواهد داد و می‏دانست که آنان با هم خواهند جنگید و آنان بر دیگر افراد برتری دارند، زیرا حکم خطا و عمد از آنان برداشته شده است و اختلافاتی که میان آنان روی داده است آمرزیده شده است.[٢٨٩١]

٦- قاضی ابوبکر باقلانی می‌گوید: واجب است که دانسته شود که مشاجره و جنگی که میان صحابه رسول خدا روی داد باید از پرداختن به آن خودداری نمود و برای همه طلب رحمت نموده و همه را مورد ستایش قرار دهیم و از خدا بخواهیم که رضوان و امان و رستگاری و بهشت را نصیب آنان کند و معتقد باشیم که علی در این کار خود راه صواب را پیمود و به این خاطر دو اجر دارد و اگر کارهای صحابه از روی اجتهاد روی داده باشد به این خاطر اجر و ثواب دارند و فاسق و بدعتگر نمی‏شوند، زیرا خدای متعال می‌فرماید:

﴿۞لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيۡهِمۡ وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحٗا قَرِيبٗا١٨ [الفتح: ١٨]

«خداوند از مؤمنان راضی گردید همان دم که در زیر درخت با تو بیعت کردند. خدا می‌دانست آنچه را که در درون دل‌هایشان (از صداقت و ایمان و اخلاص و وفاداری به اسلام) نهفته بود، لذا اطمینان خاطری به دل‌هایشان داد، و فتح نزدیکی را (گذشته از نعمت سرمدی آخرت) پاداششان کرد». ‏نیز به این دلیل که رسول خدا می‌فرماید: «اگر حاکم اجتهاد کرد و به رأی درست دست یافت دو اجر دارد اما اگر به خطا رفت تنها یک اجر دارد». پس اگر حاکم در زمان ما به خاطر اجتهادش دو اجر داشته باشد اجتهاد کسانی که خداوند از آنان راضی بوده و آنان از خدا خشنود بوده‌اند چه حکمی‏خواهند داشت؟! دلیل صحت این قول، سخن رسول خدا در مورد حسن بن علی است که فرمود: این پسر من انسان بزرگی است و بسا که خداوند به وسیله او میان دو گروه بزرگ از مسلمانان صلح برقرار نماید.[٢٨٩٢] پس این حدیث بزرگ بودن و فراوانی دو گروه را بیان کرده و در مورد آنان حکم داده که اسلام آنان صحیح است. خدای متعال به این قوم وعده داده که کینه و دشمنی را از دل آنان بیرون می‏کند و می‌فرماید:

﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِينَ٤٧ [الحجر: ٤٧]

«و کینه‌ توزی و دشمنانگی را از سینه‌هایشان بیرون می‌کشیم، و برادرانه بر تختها رویاروی هم می‌نشینند».

واجب است که از پرداختن به مشاجرات آنان خودداری شده و در مورد آن سکوت شود.[٢٨٩٣]

٧- ابن تیمیه در بحث از از عقیده اهل سنت و جماعت در مورد مشاجره میان صحابه می‌گوید: از پرداختن به مشاجره میان صحابه خودداری ورزند و بگویند: این آثار که در مورد کارهای بد آنان روایت شده است برخی چیزهایی به آن‌ها اضافه شده و برخی دیگر چیزهایی از آن‌ها کم شده و برخی دیگر تغییر داده شده‏اند، اما رأی صحیح این است که آنان معذور هستند، زیرا یا مجتهد مصیب هستند و یا مجتهد مخطئ.[٢٨٩٤]

٨- ابن کثیر می‌گوید: مشاجراتی که بعد از وفات رسول خدا میان آنان روی داد، برخی از آنان به مانند جنگ جمل بدون قصد و عمد از آنان روی داد و برخی دیگر چون جنگ صفین از روی اجتهاد روی داد و اجتهاد گاهی به خطا می‏رود، لکن چنین مجتهدی معذور بوده و مأجور نیز می‏باشد، اما مجتهدی که مصیب باشد دو اجر دارد.[٢٨٩٥]

٩- ابن حجر می‌گوید: اهل سنت اتفاق نظر دارند که نمی‌توان به خاطر این مشاجراتی که میان صحابه روی داد زبان به طعن آنان گشود، گرچه گروه محق از میان آنان شناخته شود، زیرا آنان در آن جنگ‌ها فقط از روی اجتهاد جنگیدند و ثابت شده که مجتهد مخطئ یک اجر و مجتهد مصیب دو اجر می‏برد.[٢٨٩٦]

پس اهل سنت اجماع دارند که واجب است در مورد فتنه روی داده در میان صحابه بعد از کشته شدن عثمان سکوت شود و بر آنان رحمت فرستاده شده و به فضائل و سوابق آنان اقرار شده و محاسن آنان منتشر شود. خداوند از آنان راضی باد و خشنودشان گرداند.[٢٨٩٧]

[٢٨٧٦]- عقیدة أهل السنة و الجماعة فی الصحابة الکرام٢/٧٢٧؛ تنزیه خال أمیرالمؤمنین معاویة بن أبی سفیان من الظلم و الفسق فی مطالبته بدم أمیر المؤمنین عثمان، ص٤١.

[٢٨٧٧]- العواصم من القواصم، ص١٦٩-١٧٠؛ أحکام القرآن٤/١٧١٧.

[٢٨٧٨]- صحیح مسلم٢/٧٤٥.

[٢٨٧٩]- فتح الباری فی شرح صحیح البخاری١٣/٣١٨.

[٢٨٨٠]- صحیح البخاری، شماره٧١٠٩.

[٢٨٨١]- الإعتقاد، ص١٩٨؛ فتح الباری١٣/٦٦.

[٢٨٨٢]- در صحیح مسلم٢/٧٤٦ آمده است: در امت من دو گروه خواهند بود.

[٢٨٨٣]- عقیدة أهل السنة فی الصحابة٢/٧٤٦؛ الطبقات٥/٣٩٤.

[٢٨٨٤]- الإنصاف، باقلانی، ص٦٩؛ الطبقات٥/٣٩٤.

[٢٨٨٥]- مناقب الشافعی، ص١٣٦.

[٢٨٨٦]- الجامع لأحکام القرآن١٦/٣٣٢.

[٢٨٨٧]- همان.

[٢٨٨٨]- الإنصاف، باقلانی، ص٦٩.

[٢٨٨٩]- مناقب الإمام أحمد، ابن جوزی، ص١٦٤.

[٢٨٩٠]- رساله مشهور ابوزید قیروانی همراه با شرح آن به نام الثمر الدانی، ص٢٣.

[٢٨٩١]- الشرح و الإبانة علی أصول السنة و الدیانة، ص٢٦٨.

[٢٨٩٢]- صحیح البخاری، شماره٧١٠٩.

[٢٨٩٣]- الإنصاف فیما یجب اعتقاده و لا یجوز الجهل به، ص٦٧-٦٩.

[٢٨٩٤]- همان. ولی این منبع احتمالاً اشتباه ذکر شده است زیرا باقلانی خیلی قدیمی‏تر از ابن تیمیه است.

[٢٨٩٥]- الباعث الحثیث، ص١٨٢.

[٢٨٩٦]- فتح الباری١٣/٣٤.

[٢٨٩٧]- عقیدة أهل السنة٢/٧٤٠.