علی بن ابی طالب رضی الله عنه - بررسی و تحلیل زندگانی خلیفه چهارم

فهرست کتاب

دوّم: نشأت و پیدایش رافضه و بیان نقش یهود در ایجاد آن‌ها

دوّم: نشأت و پیدایش رافضه و بیان نقش یهود در ایجاد آن‌ها

نخستین پایه گذار اصول عقاید رافضی که بدان دعوت داد و فراخوانی کرد، مردی یهودی به نام عبدالله بن سبأ از یهودیان یمن بود. در دوران خلیفه‌ی راشد عثمان بن عفان س اسلام آورد و شروع به رفت و آمد میان شهرهای مسلمانان جهت فراخوانی به این اعتقاد فاسد کرد.

این همان عبارتی است که طبری در تاریخش ذکر کرده است: «عبدالله بن سبأ یک نفر یهودی از اهل صنعاء بود، مادرش سیاه ‌پوست بود، او در زمان عثمان اسلام آورد، پس به رفت و آمد به شهرهای مسلمانان پرداخت، تا آن‌ها را به گمراهی بکشاند. از حجاز شروع کرد، سپس به بصره، سپس به کوفه بعد به شام رفت. در نزد اهل شام پاسخی برای خواسته‌ی خود نیافت ؛ لذا آن‌ها او را بیرون راندند تا اینکه به مصر آمد و در میان آنان سکونت گزید. او به آن‌ها می‏گفت: در شگفتم از کسی که گمان می‌برد عیسی برمی‌گردد، و برگشتن محمد  ج را تکذیب می‌کند در حالیکه الله تعالی فرموده است:

﴿إِنَّ ٱلَّذِي فَرَضَ عَلَيۡكَ ٱلۡقُرۡءَانَ لَرَآدُّكَ إِلَىٰ مَعَادٖۚ [القصص: ٨٥]

یعنی: «همان کسی که (تبلیغ) قرآن را بر تو واجب گردانده است، تو را به محلّ بازگشت بزرگ (قیامت) برمی‌گرداند».

بنابراین محمد  ج، بیشتر از عیسی سزاوار برگشتن است. گویند: این سخن وی مورد قبول واقع می‌شد و او چگونگی «رجعت و بازگشتن» را برای آن‌ها توضیح داد و درباره‌ی آن با هم حرف زدند، سپس به آن‌ها گفت: هزار پیامبر آمده‏اند، و برای هر پیامبر معاون و وصی‌ای وجود داشته و علی هم وصی و معاون محمّد  ج بوده است، سپس گفت: محمد خاتم پیامبران است و علی خاتم اوصیاء است، بعد از آن به آن‌ها گفت: چه کسی از آن کس ظالم‌تر است که وصیت رسول خدا  ج را جایز ندانسته و بر وصی و جانشین رسول خدا  ج پریده و شئون امت را بدست گرفته است؟! سپس به آن‌ها گفت: عثمان شئون امّت را به ناحق بدست گرفته است، این وصی و معاون رسول خداست (منظورش علی است)، پس در ارتباط با این امر قیام کنید و او را به حرکت و قیام وا دارید و طعنه و بدگویی را بر امیر و فرمانداران آغاز کنید! مسأله را چنین وانمود کنید که امر به معروف و نهی از منکر می‏کنید، توجه مردم را به خود جلب کنید و آن‌ها را به این مسأله فرا بخوانید. در نتیجه عبدالله بن سبأ، مبلغان و کاتبان خود - از کسانی که آن‌ها را فاسد کره بود، مغزشان را با سخنانش مسموم کرده بود به سرزمین‌های اسلامی ‏فرستاد، به آن‌ها دستور داد که به صورت مخفیانه ازطریق مکاتبه مردم را به طرف عقاید خود بکشانند.[٣٢٩٣]

سرآغاز رفض و رافضه گری اینگونه بود، و نیز آن عقایدی که ابن سبأ به سوی آن‌ها دعوت می‌کرد در قلب اهل انحراف و گمراهی نفوذ کرد و عقل‌ و دل‌هایشان آن افکار فاسد را به خود جذب کرد، تا جایی که یکی از نتایج آن، کشته شدن خلیفه‌ی راشد حضرت عثمان بن عفان س بدست این گروهک فاسد بود.

وقتی دوران علی بن ابی‌طالب س فرا رسید، این عقاید بیشتر از گذشته خودنمایی ‌کرد، تا اینکه خبر آن‌ها به حضرت علی س رسید و به شدت آن‌ها را انکار نمود و از آن‌ها و از پیروان آن‌ها اظهار برائت کرد، از جمله روایت‌هایی که در این باره از علی س به صحت رسیده، روایتی است که ابن عساکر از عمار دهنی روایت کرده است. گفت: از ابوطفیل شنیدم که می‌گفت: مسیب بن لجبه را دیدم که ابن سوداء (عبدالله بن سبأ) را آورد در حالیکه علی بر روی منبر بود، علی گفت: چه کار کرده؟! گفت: بر الله تعالی و رسولش دروغ می‌گوید[٣٢٩٤]. و از یزید بن وهب از علی روایت شده که گفت: من با این حمیت[٣٢٩٥] سیاه چه کار دارم؟! یزید بن وهب از سلمه، از شعب روایت کرده که علی‌ بن ابی‌طالب گفت: من با این حمیت (روغن‌دان) سیاه چه کار دارم؟ - یعنی مرا با عبدالله بن سبأ چه کار؟! - او در مورد ابوبکر صدیّق و عمر بد و ناسزا می‌گفت.[٣٢٩٦] و این روایت‌ها، با سندهای صحیح از علی س به اثبات رسیده‏اند. مورخان، فرقه ‌شناسان و کارشناسان این مسائل، حکایت کرده‏اند که ابن سبأ در ارتباط با حضرت علی س مدعی ربوبیّت شد، در نتیجه علی و یارانش او را با آتش سوزاندند[٣٢٩٧]. جرجانی می‌گوید: سبئیه طایفه‌ای از رافضه هستند که به عبدالله ‌بن سبأ نسبت داده می‌شوند، او اوّلین کسی بود که از میان رافضی‌ها کافر شد و گفت: علی پروردگار جهانیان است، در نتیجه علی و یارانش او را با آتش سوزاندند[٣٢٩٨]. ملطی در موضوع بحث درباره‌ی سبئیه می‌گوید: آن‌ها یاران و هواداران عبدالله بن سبأ می‌باشند، آن‌ها به حضرت علی س گفتند: تو تو! !، گفت: مگر من کیستم؟ گفتند: خالق باری، لذا حضرت علی از آن‌ها درخواست توبه کرد، امّا آن‌ها توبه نکردند و از سخن خود برنگشتند، در نتیجه آتشی بزرگ برای آن‌ها برافروخت، آن‌ها را سوزاند و در مقام رجز خوانی گفت:

لما رأیت الامر امراً منکراً
اججت ناری و دعوت قنبراً
[٣٢٩٩]

(وقتی که آن کار را کاری منکر و ناپسند مشاهده کردم، آتشم را برافروختم و چکاوکی را فراخواندم).

بعضی از مورخان بر این باورند که علی س ابن سبأ را نسوزاند، بلکه او را به مدائن تبعید کرد، سپس بعد از آنکه حضرت علی فوت کرد مدّعی شد که علی نمرده است و به کسانی که خبر مرگ وی را آورده بودند گفت: «اگر مغز او را در هفتاد کیسه برایمان بیاورید، باز هم مردن او را باور نخواهیم کرد».[٣٣٠٠]

شاید قول اوّل صحیح باشد و آنچه که در صحیح بخاری آمده بر آن گواهی می‌دهد. از عکرمه نقل شده که گفت: زندیق‌هایی را پیش حضرت علی آوردند، وی آن‌ها را سوزاند، خبر به ابن‏عباس ب رسید، گفت: اگر من به جای علی می‌بودم آن‌ها را نمی‌سوزاندم زیرا پیامبر  ج از این کار نهی کرده، و فرمود: «لا تعذبوا بعذاب الله»: (با عذاب خداوند عذاب (که آتش است) ندهید). و آن‌ها را می‌کشتم، زیرا پیامبر  ج فرموده: «مَن بَدَّلَ دینه فاقتُلُوُه»[٣٣٠١]: (هر کس دینش را تغییر داد، او را بکشید). ابن جعفر در شرح این حدیث بعد از آنکه بعضی از روایت‌ها را درباره‌ی آن سوخته‌شدگان نقل می‌کند، می‌گوید: آن‌ها مردمانی بوده‏اند که بت‌ را می‌پرستیدند و در بعضی از روایات آمده که آن‌ها از اسلام مرتدّ شده‏اند، البته در اینکه آن‌ها چه کسانی بوده‏اند، در روایات‌ اختلاف وجود دارد، سپس گفته است: ابومظفر اسرافینی در (الملل و النّحل) مدعی است کسانی که توسط علی س سوزانده شدند طایفه‌ای از رافضیه بودند که مدعی خدا بودن علی بودند و آن‌ها سبئیه هستند و بزرگ و مهتر آن‌ها عبدالله بن سبأ یهودی بود که به اسلام ‌آوری تظاهر کرد و این مقاله را ساخته و پرداخته کرد و این ممکن است که اصلش چیزی باشد که ما آن را از حدیث ابی‌طاهر مخلص از طریق عبدالله بن شریک عامری، روایت کردیم. او گفت: به علی گفته شد: در اینجا قومی از کفار در مسجد هستند که ادعا می‌کنند تو پروردگار آن‌ها هستی. آنگاه علی س آن‌ها را فراخواند، و گفت: وای بر شما، چه می‌گویید؟

گفتند: تو پروردگار ما و خالق ما و رازق ما هستی! [٣٣٠٢] سپس بقیه روایت را ذکر کرده که در آن، این مطلب هم قید شده که علی سه دفعه از آن‌ها درخواست توبه کرد، امّا آن‌ها توبه نکردند، در نتیجه علی س آنان را در گودال‌هایی که برایشان کنده بود، با آتش سوزاند، و گفت:

لما رأیت الامر منکراً
اججت ناری و دعوت قنبراً

(وقتی که آن کار را کاری منکر و ناپسند مشاهده کردم، آتشم را برافروختم، و چکاوکی را فراخواندم).

ابن حجر می‌گوید: سند این روایت در مرتبه‌ی (حسن) قرار دارد٢ و منظور در اینجا این است که عقاید شیعه رافضه که در قالب غلو و افراط در مورد علی س در آن دورۀ زمانی هویدا شده روشن و واضح گردد. (و نیز این نکته مطرح شود) که حضرت علی نسبت به عقوبت آن‌ها بی‌توجهی نشان نداده و آن‌ها را به گونه‌ای مجازات کرد که عکس ‌العمل ابن‏عباس را هم برانگیخت، چنانکه ثابت شد که حضرت علی همه‌ی عقاید دیگری را که در دوران وی ظهور کردند و به نحوی خود را در رشته‌ی شیعه‌گری برای وی درآوردند و مدعی برتری علی بر عموم صحابه و شیخین شدند انکار نمود و علیه آن‌ها مخالفت ورزید که منشأ انتشار فوش و ناسزاگویی به صحابه گرامی‏ آن گمراهان بودند.

ابن تیمیه / گفته است: وقتی که شیعه در دوران خلافت امیرالمؤمنین علی‌بن ابی‌طالب آن بدعت‌ها را به وجود آوردند، آن حضرت به رد آن‌ها بر خاست و آن‌ها سه طایفه بودند: غالیه، سبئیه، و مفضّله. امّا درباره‌ی غالیه باید بگوییم که علی آن‌ها را با آتش سوزاند، چون یک روز از دروازه‌ی کنده خارج و ناگهان اقوامی ‏برای او سجده بردند، آنگاه گفت: این چه کاری است که می‏کنید؟ گفتند: تو همان الله هستی، آنگاه علی س سه بار از آن‌ها طلب توبه کرد، امّا آن‌ها بازنگشتند، در مرتبه‌ی سوّم دستور داد که گودال‌هایی برای آن‌ها حفر کنند و آتش در آن برافروخته شود، سپس آن‌ها را در آن انداخت.

درباره‌ی سبّئیه باید گفت که وقتی خبر ناسزاگویی عبدالله بن سبأ به ابوبکر صدّیق و عمر به سمع علی رسید، خواستار کشتن او شد، ابن سبأ هم به سوی قرقیسیا فراری شد و قرقیسیا درباره‌ی او سخن گفت، علی با کارگزارانش با مدارا و نرمی‏برخورد می‌کرد، زیرا (بعلّت نابسامانی اوضاع) قدرت کامل نداشت و آن‌ها از همه دستوراتش، اطاعت نمی‌کردند.

و امّا درباره مفضّله: علی گفت: هر کس را که پیش من بیاورند به جرم اینکه مرا بر ابوبکر و عمر تفضیل و برتری داده آن عدد شلاقی را که برای بهتان چینان و توهین‌کنندگان درنظر گرفته شده است، بر او خواهم زد، بیشتر از هشتاد روایت نقل شده که علی فرموده است: بهترین این امّت بعد از پیامبرش، ابوبکر است سپس عمر.[٣٣٠٣]

به هر حال عقاید رافضه با اینکه در دوران حضرت علی ظهور یافتند، به صورت انحصاری افراد یا فرقه‌ای نمایندگی آن‌ها را بر عهده نگرفت و تا پایان عمر علی س رفضی گری بر آن حالت باقی ماند.

دکتر سعدی هاشمی ‏در رساله‌ی خود: (ابن سبأ حقیقت است نه خیال) عقیده‌ی ابن سبأ و بدعت‌هایی را که بدان فرا خوانده را به طور اختصاصی و نیز راویانی (روایت کنندگان احادیث و اثر) را که از ابن سبأ متأثر شدند ذکر کرده است، مهم‌ترین بدعتی که ابن سبا منادی آن شده است، قول به «وصیت» است، او اوّلین کسی است که وصیت پیامبر  ج برای علی را ذکر کرد و اوّلین کسی بود که وجود نص صریح الهی بر جانشینی علی برای رسول خدا  ج را مطرح ساخت همچنین اوّلین کسی است که برائت خود را نسبت به دشمنان علی س - به گمان خودش - اظهار کرد و از مخالفانش رازگشایی کرد وآن‌ها را تکفیر نمود، اوّلین کسی است که قایل به خدا بودن و پروردگاری علی شد و از میان فرقه‏های شیعه افراطی، اوّلین کسی بود که مدعی نبوّت علی س شد، همچنین اوّلین کسی بود که گفت: علی بعد از مرگش به دنیا باز می‌گردد، و پیامبر  ج هم به دنیا باز می‌گردد. نخستین کسی است که مدعی شد علی س همان (دابة الارض) است و او همان کسی است که خلق را آفریده و رزق و روزی را گسترش داده است. سبئیه گفتند: آن‌ها نمی‌میرند، بلکه بعد از مردنشان پرواز می‌کنند و به طیاره (یعنی پروازکننده) نامگذاری شدند. جماعتی از سبئی‌ها مایل به اعتقاد انتقال روح ‌القدس در ائمه شدند و گفتند: ارواح در یکدیگر تناسخ می‌یابند و نیز سبئیه گفتند: به وحیی رهنمود شدیم که مردم در ارتباط با آن گمراه هستند، به علم و دانشی دست یافته‌ایم که از آن‌ها پنهان مانده است و گفتند: علی در میان ابرهاست، و رعد صدای او و برق شلاق و تازیانه‌اش می‏باشد. این‌ها بارزترین بدعت‌هایی است که ابن سبأ و پیروانش بدان‌ها معتقد بوده‏اند و به وسیلۀ آن‌ها به افراطی‌ و غالی مبدل شدند.[٣٣٠٤]

فرقه‏های شیعه‌ی رافضی به عنوان ایده و ایدئولوژی ناگهانی سر برنیاوردند، بلکه چندین مرحله را طی و زمانی طولانی سپری کردند تا به آنجا رسیدند. امّا پیشاهنگ عقیده‌ی شیعه‌ی رافضی و اصل اصول زیر بنای آن‌ها به وسیله‌ی سبئی‌ها ظاهر نمایان گردید، همانگونه که کتاب‌های خود شیعه اعتراف کرده‏اند که ابن سبأ اوّلین کسی است که به مقوله‌ی فرض بودن امامت علی، و اینکه علی وصیّ پیامبر  ج است، شهادت و گواهی داد - چنان که گذشت - و این عقیده بر امامت علی نص می‌گذارد، همانگونه که بزرگان رافضی عقیده دارند، این مسأله پایه و اساس شیعه‌گری رافضی را تشکیل می‌دهد.

در همین رابطه در (الکافی) از ابومحسن نقل است که: «ولایت علی در همه مصاحف پیامبران نوشته شده است و الله تعالی هیچ پیامبری را مبعوث نکرده مگر اینکه پیام نبوت محمد  ج و وصیّت او برای علی را ابلاغ کرد»[٣٣٠٥].

کتاب‌های شیعه‌ی رافضی - همانگونه که توضیح آن به لطف الهی خواهد آمد - گواهی داده‏اند که ابن سبأ و هوادارانش اوّلین کسانی بوده‏اند که علیه ابوبکر صدّیق وعمر ب دو پدر زن و خویشاوند رسول خدا  ج، و عثمان س داماد پیامبر  ج و نزدیک‌ترین مردمان به ایشان و سایر اصحاب بزرگوار، زبان به بدگویی، تهمت و افتراء باز کرده‏اند، که در واقع این حقیقت عقیده‌ی شیعه‌ی رافضی است. درباره‌ی صحابه، چنانکه در کتاب‌های معتبرشان ذکر شده و همانگونه که ابن سبأ مقوله‌ی رجعت علی س[٣٣٠٦] را مطرح ساخت، رجعت از اصول شیعه‌ی رافضیه می‌باشد. همانگونه که ذکر خواهد شد - و به همانصورت ابن سبأ گفت: علی و اهل بیت به طور اختصاصی از علوم نهانی خاص برخوردار هستند، همانگونه که حسن بن محمد بن حنفیه‌یادآورد شده[٣٣٠٧] و در رساله‌ی ارجاء[٣٣٠٨] به آن اشاره شده است.

این مسأله بعداً به ‌یکی از اصول ‌اعتقادی شیعه تبدیل شده است. در صحیح بخاری موردی درباره اینکه این عقیده در وقت زود هنگامی‏ظاهر شده وجود دارد، از علی در این باره سؤال شد: آیا شما چیزی در اختیار دارید که در قرآن یا در نزد مردم نباشد؟! ایشان قاطعانه و با لحنی کوبنده[٣٣٠٩] این مسأله را نفی کرد. این از مهم‌ترین اصولی است که شیعه‌ی رافضی بدان دینداری می‌کند[٣٣١٠]. این اصل، بعد از شهادت عثمان س و در دوران خلافت حضرت علی س پدید آمد، امّا در درون فرقه‌ی معینی جای نگرفت، بلکه سبئیه هنوز سر بلند نکرده‏بودند که حضرت علی س با آن‌ها به مبارزه پرداخت، - چنانکه گذشت - امّا اتفاقاتی که پس از آن افتاد، زمینه مناسبی را برای ظهور این عقاید فراهم آورد و در قالب جماعتی نمایان گردید، مانند جنگ صفین و حادثه‌ی تحکیم که به دنبال آن آمد. کشتن علی س، و کشتن حضرت حسن.... همه این حوادث، قلب‌ها و عاطفه را به طرفداری و هواخواهی آل بیت سوق داد، از این روی، این اندیشه از دریچه‌ی شیعه‌گری و طرفداری از علی و اهل بیت سر بر افراشت، تشیّع به وسیله‌ای تبدیل شد که هر ملحد و منافق و طاغوتی که می‌خواست اسلام را نابود کند، آن را به کار می‌گرفت. افکار و معتقدات بیگانه بااندیشه‌ی مسلمانان، با لباس شیعه‌گری وارد آن شد چون راه‌یابی آن‌ها به اسلام با پوشش شیعه‌گری و طرفداری از اهل بیت بسیار آسان شد، با مرور ایام آن بدعت دامنه‌ای وسیع‌تر یافت و خطر آن به مراتب بیشتر از گذشته می‌شد، زیرا جانشینان زیادی برای ابن سبأ پیدا شدند و استعمال لقب شیعه در دوران حضرت علی س فقط به معنای ولایت و یاری کردن بود و به هیچ عنوان به این معنا نبوده است که باید به‌یکی از عقاید کنونی شیعه‌ی رافضی ایمان داشت.[٣٣١١]

هواخواهی آل بیت و علاقمندی به آن‌ها و دوست داشتن ایشان امری طبیعی است و محبّت و علاقه‌ای است که همه اهل بیت را در بر گیرد و بین آن‌ها فرق قائل نباشد و درباره‌ی آن‌ها اغراق و غلو نشود و از ارزش و جایگاه هیچکدام از اصحاب گرامی ‏نمی‌کاهد، نه آنگونه که فرقه‏های منسوب به شیعه آن را انجام می‌دهد.

بعد از اتفاقات و درد و محنت‌هایی که بر سر آل بیت آمد که آغازگاه آن‌ها کشته شدن حضرت حسین بود، عشق و علاقمندی به آل بیت رشد یافت و افزایش پیدا کرد. این اتفاقات عواطف مسلمانان را بر افروخت، که در نتیجه کینه‌توزان از این در وارد شدند، زیرا نظریات ابن سبأ تا بعد از آن اتفاقات جو و فضای مناسب و سازگار را پیدا نکرد.

امّا شیعه‌گری به معنای اعتقاد به وجود نص صریح بر جانشینی علی س، رجعت، بداء، غیبت، و عصمت ائمه و غیره، شکی در این نیست که همه این‌ها عقایدی هستند که الله تعالی هیچ دلیلی را بر آن‌ها نفرستاده است، بلکه وارداتی هستند و اصول و ریشه‌های آن‌ها به عناصر گوناگونی برمی‌گردد، چون هر کس که خواسته به اسلام و پیروانش حیله و کلک بزند، سوار بر مرکب تشیع شده است. و نیز هر کسی که به نیرنگ متوسل شده تا در سایه‌ی عقاید و افکار سابق خود و در عین حال به نام اسلام زندگی کند، اعم از یهودی و مسیحی و زرتشتی و غیره از مقوله‌ی شیعه‌گری استفاده کرده است.

بنابراین بسیاری از عقاید فاسد در تشیع وارد شد، چنانکه ‌این مسأله به هنگام اصول عقیده ‌شناسی آن‌ها روشن خواهد شد - و به همین خاطر ابن تیمیه / بر این باور است که منتسبان به شیعه از مذاهب ایرانی‌ها، رومیان، یونان، مسیحیان، یهودیان و غیره اموری را برگرفته‏اند که آن‌ها را با تشیع قاطی کرده‏اند و می‌گوید: این همان مصداق خبر پیامبر  ج را نشان می‌دهد..، سپس در ادامه‌ی بحث بعضی از احادیثی را ذکر می‌کند که بیان می‌کنند این امّت، از سنّت و راه و روش امّت‌های پیشین قبل خود پیروی خواهد کرد، ... و گفته که این مسأله در منتسبان شیعه به وقوع پیوسته و تحقّق یافته است.[٣٣١٢]

[٣٢٩٣]- تاریخ طبری (٥/٣٤٧).

[٣٢٩٤]- تاریخ دمشق، الانتصار للصحب و الآل، ص ٣٥.

[٣٢٩٥]- حمیت ظرفی روغنی است که با رب خرما محکم شده است و بر همه چیز سرسخت و محکمی اطلاق می‌شود و در حدیث وحشی آمده: گویی حمیت است. ابن حجر گفته است: «یعنی مشکی چرمین و بزرگ و بیشتر از این نگفته اگر پر باشد». فتح‌الباری (٧/٣٦٨)

[٣٢٩٦]- فتح‌الباری (٧/٣٦٨).

[٣٢٩٧]- عبدالله‌بن سباء، ص ٩٨؛ سندها که در آلبانی دربارۀ آن‌ها نظر داده است.

[٣٢٩٨]- الانتصار للصحب و الآل، ص ٣٦.

[٣٢٩٩]- التعریفات، ص ١٠٣.

[٣٣٠٠]- التنبیه علی اهل الاهواء و البدع، ص ٨.

[٣٣٠١]- بخاری، کتاب طلب توبه کردن از مرتدان، شماره ٦٩٢٢.

[٣٣٠٢]- و ٢- فتح‌الباری (١٢/٢٧٠).

[٣٣٠٣]- مجموع فتاوی (٢٥/١٨٤، ١٨٥).

[٣٣٠٤]- راویانی که از ابن سبا متأثر شدند، دکتر سعدیهاشمی، ص ١٩-٢٠.

[٣٣٠٥]- اصول کافی (١/٤٣٧)، اصول شیعه امامیه (١/٧١).

[٣٣٠٦]- المقالات و الغرق، اثر قمی، ص ٢١، فرقه الشیعة، نوبختی، ص ٢٣، اصول شیعه امامیه ١/٩٦.

[٣٣٠٧]- تهذیب التهذیب (٢/٣٢).

[٣٣٠٨]- رسالةالارجاء ضمن کتاب الایمان، محمد معدنی، ص ٢٥٠-٢٩٤.

[٣٣٠٩]- بخاری، کتاب العلم مع الفتح (١/٢٠٤).

[٣٣١٠]- اصول شیعه اثنی عشریه (١/٩٧).

[٣٣١١]- اصول شیعه امامی‏(١/٩٨).

[٣٣١٢]- منهاج‌السنه (٤/١٤٧)، اصول شیعه امامیه (١/١٠٩).