مسجد پیامبرصدر مدینه
رسول خداصنقش و اهمیت مسجد را در نظام زندگی اسلامی دریافته بود و بنابراین اولین برنامهای که در مدت اقامت کوتاه خویش در میان بنی سالم بن عوف [که سر راه مدینه ساکن بودند] مورد توجه قرار داد، ساختن مسجد قباء بود که این آیه دربارۀ آن فرود آمده است:
﴿لَّمَسۡجِدٌ أُسِّسَ عَلَى ٱلتَّقۡوَىٰ مِنۡ أَوَّلِ يَوۡمٍ﴾[التوبة: ۱۰۸].
«به راستى مسجدى که از روز نخست بر تقوى بنیان نهاده شده است...».
نخستین بنیادی هم که بعد از استقرار در مدینه پیریزی نمود، بنای مسجد بزرگ خویش بود که در ساختن آن، با دست خود کار میکرد و حمل سنگهایش را به عهده داشت و در ضمن کار میگفت: «خدایا، زندگی واقعی جز زندگی آخرت وجود ندارد، پس بر انصار و مهاجران ببخشای».
یارانش نیز کار میکردند و این سرود را میخواندند:
«لا يستوی من يعمر المساجدا
يعمل فيها قائماً وقاعداً
ومن يری عن الغبار خائداً»
[۱۸۲].
این مسجد نبوی، نخستین مرکز دعوت اسلامی و بزرگترین محل دولت اسلامی بود.
همان مدرسهای که درهایش را به روی نژادها و اقوام گوناگون عرب، عجم، سفید، سیاه و قشرهای مختلف از قبیل ثروتمندان و تهیدستان و دستجات متنوع پیر و جوان و کودک گشوده بود و آغوش خود را برای زنانی که در جماعت شرکت مینمودند و در آموزشهای علمی حاضر میشدند، باز کرده بود و این در زمانی بود که برای زن حق علمآموزی و مشارکت و همگامی با مردان، قابل تصور نبود!
مدرسهای که علم و عمل را با هم آموزش داده و جسم و جان را تطهیر نموده و هدف و وسیله را نشان داده، حق و تکلیف را میشناسانید و تربیت را پیش از تعلیم و تجربه را پیش از نظریه و پیرایش نهاد آدمی را قبل از آرایش سرها و قیافهها، مورد توجه قرار میداد.
پس جای تعجب نیست که از دامن آن، خلفایی همچون ابوبکر و عمر و عثمان و علیش، فرماندهانی مثل ابوعبیده و خالد و عمرو، قاریانی مانند ابن مسعود و ابیبن کعب و دانشمندانی چون زیدبن ثابت و ابن عباس و زنان فاضلی همچون فاطمه، عایشه، حفصه، ام عماره و ام سلیم بیرون بیایند.
مسجد محمدی در همان حالی که آموزشگاه دعوت بود، مرکز حکومت نیز محسوب میشد. پیامبرصدر آنجا برای بیکاران، کار و برای نادانان، آگاهی و برای فقیر، اعانه تهیه میکرد و به راهنماییهای بهداشتی و اجتماعی میپرداخت و اخبار جامعه را پخش میکرد و با نمایندگان دولتها دیدار مینمود و در جنگها به آرایش و ترتیب نیروهای رزمی همت میگمارد و در حال صلح به گسیل مبلغان و نمایندگان میپرداخت.
مسجد در زمان پیامبر اینچنین بود و در عهد صحابه و تابعین هم همین وضع را داشت.
با این همه، چه کسی میتواند ادعا کند که نماز یک ابتهال روانی مجرد و برکنار از زندگی میباشد و یا یک واکنش منفی، که اثری در جهت بخشیدن و ترقی دادن زندگی ندارد؟ هرگز...
گفتار خود، راجع به نماز و مسجد را با سخن ارزشمندی از یک محقق مسلمان به پایان میبریم که میگوید:
در مسجد، امتیازات و تبعیضات مقامی، مالی، نژادی و رنگی ناپدید میشوند و تمام محیط آن، از هوای پاک برادری، برابری و محبت آکنده است. این، نعمت بزرگی است که آدمی روزانه، در میان دنیایی تیره از جنگ و جدال، پنج بار از جو دوستی و آرامش کامل بهرهمند گردد و در حالی که تفاوت و اختلاف، خصیصهای معمولی به شمار میرود، از فضای مساوات برخوردار شود و در میان شعلههای کینه و درگیریها و دشمنیهای بیشمار زندگی روزمره، در محیطی سرشار از محبت قرار گیرد.
این، واقعاً بالاترین موهبت است، زیرا نمونۀ آشکاری از حیات است. انسانی که ناگزیر است در میان تبعیض و کشمکش و درگیری فعالیت نماید و شاهد مظاهر گوناگون خشم و کینه و دشمنی باشد، هر روز پنج بار، خویشتن را از این پدیدهها بیرون میکشد تا به حقیت مساوات، برابری و محبت به عنوان سرچشمههای واقعی خوشبختی انسان دست یابد.
به همین خاطر، وقتی که برای انجام نماز مصرف میشود، از دیدگاه خیر و فایده و استفادۀ عملی بشریت، به هدر نرفته است و برعکس با آموزش این درسهای گرانمایهای که زندگی را گوارا و قابل تحمل میکند، نهایت ارزش را دارد. درسهای مزبور دربارۀ برادری، برابری، دوستی و محبت، با تمرین و تجربۀ عملی در زندگی روزانه، پایهها و زمینههایی برای وحدت نوع بشر و حفظ و پایداری تمدن ابدی انسانی را تشکیل میدهند.
[۱۸۲] کسی که مسجد میسازد و ایستاده و نشسته در آن کار میکند و کسی که از گرد و خاک فرار میکند، برابر نیستند.