۴- معتقدان به این که در هر وقتی عبادت ویژۀ آن، بهتر است
این عده میگویند: بهترین عبادت در هر وقتی، عمل به مقتضای خواست پروردگار و انجام تکلیف لازم برای آن وقت است. پس در هنگام جهاد، بهترین عبادت، جهاد است گرچه منجر به ترک ذکر، نماز شب و روزه شود، حتی اگر باعث ترک نماز واجب تمام، نیز گردد. و بهترین کار هنگام رسیدن مهمان، اقدام به لازمۀ مهماننوازی به جای ذکر گفتن و رسیدگی و خدمت به او میباشد. همینطور در مورد ادای حق همسر و خانواده.
بهترین کار در وقت سحر، اشتغال به نماز، قرآن، دعا و استغفار است و هنگام ارشاد جویی شخص علاقمند یا آموزش فرد نادان، توجه نمودن به راهنمایی و آموزش او افضل است. و در اوقات اذان، رها کردن هر ذکر و دعایی و اجابت دعوت مؤذن بهتر است. در هنگام نمازهای پنجگانه، تلاش در انعقاد نماز با بهترین شکل و اقدام بدان در اول وقت و حرکت به سوی جماعت، هرچند دور باشد، افضل میباشد و در مواقع نیاز کسی به کمک از طریق مقام، بدن، یا دارائی، روی آوردن به کمک او و گرفتن دست وی و ترجیح این کار بر ذکر و خلوت با خدا.
کار افضل در وقت قرآن خواندن، تمرکز دل و توجه روی فهم و تدبر آن است. تا حدی که گویی خدا با تو سخن میگوید. بنابراین باید تمرکز حواس و دقت در فهم آن و تصمیم به اجرای دستوراتش، بیشتر از توجه کسی که کتابی از یک فرمانروا دریافت میکند، باشد.
به هنگام ایستادن در عرفه نیز، کوشش در دعا و التماس و ذکر، به جای روزهای که بازدارنده از این کار باشد، افضل میباشد و در دهۀ اول ذی الحجه، افزونطلبی در عبادت، بخصوص تکبیر و تهلیل و حمد خدا، از جهاد غیر مفروض بالاتر است. در هنگام دهۀ آخر ماه رمضان هم التزام مسجد و خلوت و اعتکاف به جای معاشرت و سرگرمی با مردم، افضل و به عقیدۀ بسیاری از علماء از دانش آموختن و تعلیم قرآن نیز بالاتر است.
هنگام بیماری یا مرگ خواهر و برادر مسلمان، عیادت و یا شرکت در تشییع جنازۀ وی و مقدم داشتن این کار بر خلوت با خدا، افضل است و در وقت بروز پیشامدها و ناراحتی مردم، به جای آوردن حق صبر، ضمن حفظ معاشرت با مردم به جای گریز از آنها بهتر است، زیرا شخص مؤمنی که با مردم معاشر و متحمل آزار آنها میگردد، از کسی که با آنان رابطهای ندارد و آزاری هم نمیبیند، والاتر است.
از همه بهتر، همراهی و همکاری با مردم در خیرات است که بهتر از جدایی میباشد و جدا شدن از آنان در تعدد فساد هم از آمیزش با آنها بهتر است. اما اگر کسی بداند که در صورت ارتباط و همراهی، شر از بین میرود یا کاهش میپذیرد بهتر است که به جای اعتزال و کنارهگیری، معاشرت را برگزینند.
بنابراین، در هر حال و موقعیتی، مقدم داشتن رضای خدا با اقدام به واجبات و مقتضیات آن وقت، از هر کاری افضل است.
این گروه، اهل تعبد مطلق و گروههای پیشین اهل تعبد مقید میباشند. هر گاه یکی از آنها از نوع خاص عبادت مورد علاقه و انتخاب خود باز بماند، خویشتن را در حال نقص و ترک عبادت میبیند، زیرا که او خداوند را تنها با یک روش، عبادت میکند ولی صاحب و طرفدار نظریه تعبد مطلق، توجهی به نوع مشخصی از عبادت ندارد که آن را بر انواع دیگر ترجیح داده باشد، بلکه منظور او در هر جا و موقعیتی، تبعیت از خواست خداوند متعال است و اساس بندگی خود را بر این نهاده است. در نتیجه، دائما در حال جابجایی در منازل عبودیت میباشد و به محض این که موقعیت جدیدی فراهم شود، به ادامۀ سیر خویش میپردازد و مشغول آن میشود تا منزلت و مرحلۀ جدیدی برایش نمایان گردد و این، روش سیر او تا پایان حرکت است. اگر دانشمندان را بنگری با آنها خواهی یافت و به عابدان توجه کنی، با آنها خواهی دید. اگر مجاهدان را بخواهی، در میان آنها مییابی و اگر ذکرکنندگان را خواستار باشی، با آنها میبینی و اگر نیکوکاران صدیق را بجویی، در کنار آنها پیدا میکنی و اگر اهل اعتکاف و خلوت با خدا را بخواهی، با این گروه میبینی. این گروه، بندگان خالصی هستند که به رسم ویژه و قید و بند خاصی پایبند نیستند و عملشان هم به دلخواه نفس و التذاذ آن نمیباشد. بلکه عمل آنها با خواست پروردگارشان انطباق دارد، هر چند مایۀ آسایش و لذتشان چیز دیگری باشد و این است که حاصل و نتیجۀ ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥﴾را تشکیل میدهد.
یک متعهد واقعی به این دو جمله ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥﴾هر چه آماده باشد میپوشد و هر چه میسر باشد، میخورد و در هر وقتی به حکم مقرر خدا در رابطه با آن وقت برمیخیزد و هر جایی پیدا کند، همانجا مینشیند، تابع اشارهای و بندۀ قیدی و مغلوب راه و رسمی نمیباشد و به تمام معنی آزاد است. با دستور خدا، حرکت می کند و اراده او به هر چه تعلق گیرد، میپذیرد و با اصول و رهنمودهایش پیش میرود. در نتیجه، هر صاحب حق به او رغبت و صمیمیت نشان میدهد و جملۀ اهل باطل از وی میگریزند. همچون بارانی است که هر جا ببارد سودمند است و یا مانند نخلی است که حتی یک برگ از آن بیارزش نبوده و همۀ قسمتها، حتی خارش نیز فایده دارد. او مظهر سختی و خشونت با مخالفان امر خدا و خشم و غضب در برابر پایمال شدن مقررات اوست [۵۹].
[۵۹] نقل از کتاب «مدارج السالکین» ابن قیم، ج۱، ص ۸۵-۹۰.