عبادت در اسلام

فهرست کتاب

عبادت، مصداقی برای طلب ثواب و ترس از عقاب است

عبادت، مصداقی برای طلب ثواب و ترس از عقاب است

آیا صحیح است که خداوند، به خاطر امیدواری به پاداش و هراس از کیفرش و به عبارت دیگر، برای درخواست بهشت و فرار از آتش خود، مورد پرستش قرار گیرد؟

صوفیان، چنین کسی را که خدا را با این منظور عبادت کند، تقبیح نموده می‌گویند: عابد را نمی‌شاید که به خاطر ترس از عقاب و امید ثواب به عبادت خدا و انجام امر و نهی او بپردازد، چنین عابدی بنده خواسته نفس خود می‌باشد و محبت واقعی خدا با این امر منافات دارد. کسی که چیزی را دوست می‌دارد، نباید در کنار محبوب خود خواستۀ دیگری داشته باشد، زیرا که همراه بودن با آن خواسته، محبتش را خدشه‌دار می‌سازد، همچنانکه امید پاداش نمایانگر آنست که شخص، به خاطر عملش از خدا طلبکار است و این دو عیب دارد: یکی چشم دوختن به پاداش و دیگری خوشوقتی از عمل خود. رهایی از این آفات، جز با خالص گردانیدن عبادت و اقدام به امر و نهی و دور داشتن این کار از هر عیب و نقصی، امکان پذیر نیست. باید اقدام به عبادت، به منظور گرامی‌داشت و تعظیم صاحب امر و نهی و با این برداشت که او سزاوار پرستش و فرمانبرداری و شایستۀ عبادت، تعظیم و تجلیل می‌باشد، انجام گیرد. همانطور که در حدیث از قول خداوند آمده است: «آیا اگر بهشت و جهنمی نمی‌بود، نمی‌بایست پرستیده شوم؟» [۷۱]. و از این جمله است سخن شاعر که می‌گوید:

هب البعث لم تأتنا رسله
وجاحمة النار لم تضرم
أليس من الواجب المستحق
حياء العباد من المنعم

بنابراین، نفوس پاک و برجسته او را به خاطر این که شایستۀ بندگی است، عبادت می‌کنند و نسبت به او تجلیل و تعظیم و تمایل نشان می‌دهند، زیرا که او با توجه به ماهیت ذاتی خود شایستۀ عبادت است. گفته‌اند: بنده نمی‌‌‌تواند در رابطه با پروردگارش مانند مزدور سودجو باشد که اگر چیزی داد، کار می‌کند و اگر چیزی نداد، عملی انجام نمی‌دهد، در این صورت بندۀ دستمزد خواهد بود، نه بندۀ محبت و اختیار.

اشعار رابعه در این باره معروف است که می‌گوید:

كلهم یعبدون من خوف نار
ویرون النجاة خطا جزیلا
أو بأن یدخلوا الجنان فیحظوا
بنعیم و یشربوا سلسبیلا
لیس لی فی الجنان والنار حظ
أنا لا أبتغی بحبی بدیلا

«همه از ترس آتش عبادت می‌کنند و کامیابی بزرگ را نجات از آتش می‌دانند یا به این خاطر که وارد بهشت گردند و از نعمتها بهره‌مند شوند و سلسبیل بنوشند. من نظری به بهشت و آتش ندارم و هرگز در عوض محبت خود، چیزی نمی‌خواهم».

از علمای مسلمان، کسانی هستند که این سخن را مردود شمرده و در عبادت خدا از روی خوف و طمع و امید و ترس اشکالی ندیده‌اند. این دانشمندان احوال پیامبران و رسولان و صدیقان و صالحان و ستایش آنها از ترسیدن از آتش و امیدشان به بهشت را دلیل آورده‌اند. همانگونه که خداوند متعال دربارۀ بندگان خاص خود که از سوی مشرکان مورد پرستش قرار گرفتند، می‌گوید:

﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ يَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ ٱلۡوَسِيلَةَ أَيُّهُمۡ أَقۡرَبُ وَيَرۡجُونَ رَحۡمَتَهُۥ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُۥٓۚ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحۡذُورٗا ٥٧[الإسراء: ۵۷].

«کسانى که [کافران‏] آنان را [به نیایش‏] مى‏خوانند، [خود] هر کدام که نزدیک‏ترند، به سوى پروردگارشان وسیله [تقرّب‏] مى‏جویند. و به رحمت او امید مى‏دارند و از عذابش بیمناکند. بى گمان باید از عذاب پروردگارت بر حذر بود».

همچنین آن عده از بندگان خود را که با نسبت دادن به اسم خود (الرحمن) گرامی داشته و عبادالرحمن نامیده و به خاطر داشتن بهترین اعمال، مورد ستایش قرار داده، با وصف پناه بردن به خدا از آتش معرفی نموده و گفته است:

﴿وَٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱصۡرِفۡ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَۖ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا ٦٥ إِنَّهَا سَآءَتۡ مُسۡتَقَرّٗا وَمُقَامٗا ٦٦[الفرقان: ۶۵- ۶۶].

«و آنان که مى‏گویند: پروردگارا، عذاب جهنّم را از ما بگردان. بى گمان عذابش پایدار است. به راستى آن بد قرارگاهى و [بد] مقامى است».

او از آنان حکایت کرده است که با ایمان خود، به خدا متوسل شده و از اومی‌خواهند که از آتش نجاتشان دهد:

﴿ٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَآ إِنَّنَآ ءَامَنَّا فَٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ١٦[آل عمران: ۱۶].

«آنها که می‌گویند: پروردگارا ما ایمان آوردیم پس گناهانمان را بیامرز و از عذاب آتش نجاتمان بده».

بدین ترتیب، بزرگترین وسیلۀ خود، ایمان را واسطه قرار داده‌اند تا از آتش به دور مانند.

از قول بزرگمردان فرزانه و عارف نیز حکایت نموده است که بهشت خدا را درخواست و از آتش اظهار پناهندگی می‌کنند:

﴿إِنَّ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ لَأٓيَٰتٖ لِّأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ ١٩٠ ٱلَّذِينَ يَذۡكُرُونَ ٱللَّهَ قِيَٰمٗا وَقُعُودٗا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمۡ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ رَبَّنَا مَا خَلَقۡتَ هَٰذَا بَٰطِلٗا سُبۡحَٰنَكَ فَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ١٩١ رَبَّنَآ إِنَّكَ مَن تُدۡخِلِ ٱلنَّارَ فَقَدۡ أَخۡزَيۡتَهُۥۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ أَنصَارٖ ١٩٢ رَّبَّنَآ إِنَّنَا سَمِعۡنَا مُنَادِيٗا يُنَادِي لِلۡإِيمَٰنِ أَنۡ ءَامِنُواْ بِرَبِّكُمۡ فَ‍َٔامَنَّاۚ رَبَّنَا فَٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرۡ عَنَّا سَيِّ‍َٔاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ ٱلۡأَبۡرَارِ ١٩٣ رَبَّنَا وَءَاتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَىٰ رُسُلِكَ وَلَا تُخۡزِنَا يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۖ إِنَّكَ لَا تُخۡلِفُ ٱلۡمِيعَادَ ١٩٤ فَٱسۡتَجَابَ لَهُمۡ رَبُّهُمۡ أَنِّي لَآ أُضِيعُ عَمَلَ عَٰمِلٖ مِّنكُم[آل عمران: ۱۹۰- ۱۹۵].

«به راستى در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز براى خردمندان نشانه‏هاست. آنان که خدا را ایستاده و نشسته و بر پهلوى خویش [آرمیده‏] یاد مى‏کنند و در آفرینش آسمانها و زمین اندیشه مى‏کنند. [و مى‏گویند:] پروردگارا، این را باطل نیافریده‏اى، پاکى براى توست، پس ما را از عذاب آتش [جهنم‏] حفظ کن. پروردگارا، کسى را که تو به آتش [جهنّم‏] در آورى، حقّا که رسوایش کرده‏اى و ستمکاران یاورانى نخواهند داشت. پروردگارا، ما شنیدیم که ندا دهنده‏اى به ایمان فرا مى‏خواند، که به پروردگارتان ایمان آورید، پس ایمان آوردیم. پروردگارا، پس گناهانمان را براى ما بیامرز و بدیهایمان را از ما بزداى و ما را در زمره نیکان بمیران. پروردگارا، و آنچه را که به [زبان‏] رسولانت به ما وعده کرده‏اى، به ما بده و روز قیامت ما را رسوا [و خوار] مگردان. که بى گمان تو خلاف وعده نمى‏کنى. پس پروردگارشان [دعا] یشان را پذیرفت که: من عمل هیچ صاحب عملى از شما را تباه نمى‏کنم...».

در این که چیز موعود، از زبان پیامبران، بهشت می‌باشد، اختلافی نیست. در جای دیگری از قرآن کریم از قول ابراهیم خلیل÷می‌گوید:

﴿وَٱلَّذِيٓ أَطۡمَعُ أَن يَغۡفِرَ لِي خَطِيٓ‍َٔتِي يَوۡمَ ٱلدِّينِ ٨٢ رَبِّ هَبۡ لِي حُكۡمٗا وَأَلۡحِقۡنِي بِٱلصَّٰلِحِينَ ٨٣ وَٱجۡعَل لِّي لِسَانَ صِدۡقٖ فِي ٱلۡأٓخِرِينَ ٨٤ وَٱجۡعَلۡنِي مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ ٱلنَّعِيمِ ٨٥ وَٱغۡفِرۡ لِأَبِيٓ إِنَّهُۥ كَانَ مِنَ ٱلضَّآلِّينَ ٨٦ وَلَا تُخۡزِنِي يَوۡمَ يُبۡعَثُونَ ٨٧[الشعراء: ۸۲- ۸۷].

«و کسى که امیدوارم گناهانم را در روز جزا برایم بیامرزد. پروردگارا، به من حکمت ببخش و مرا به شایستگان پیوسته‏دار. و برایم در پسینیان آوازه نیک بگذار. و مرا از وارثان بهشت پر ناز و نعمت قرار ده. و پدرم را بیامرز. بى گمان او از گمراهان بود. و روزى که [همگان‏] برانگیخته مى‏شوند، مرا رسوا مکن».

بدین‌ترتیب، از خداوند درخواست بهشت و نجات از آتش که همان خواری و ذلت روز قیامت است. می‌نماید.

پیامبر اسلام صامت خود را دستور داده است که پس از اذان که هنگام اجابت دعاست، بالاترین منزلت بهشتی را برای او درخواست کنند و گفته است که هر کسی این کار را بکند، مشمول شفاعتش قرار می‌گیرد.

سلیم انصاری به پیامبرصگفت: من دارم از خداوند درخواست بهشت و طلب نجات از آتش می‌کنم، ولی زمزمۀ تو معاذ را خوب متوجه نیستم! پیامبر صفرمود: «من و معاذ هم در همین باره زمزمه می‌کنیم»! [۷۲].

در صحیح، ضمن حدیث فرشتگان سیار آمده است که خداوند از آنها وضع بندگانش را می‌پرسد [با آن که خود آگاهتر است] و آنها می‌گویند: در حالی از پیش بندگانت آمدیم که تسبیح و تمجید تو می‌کردند. خداوند می‌فرماید: آیا آنها مرا دیده‌اند؟ می‌گویند: نه، پروردگارا تو را ندیده‌اند باز می‌پرسد: اگر می‌دیدند چکار می‌کردند؟ می‌گویند: اگر می‌دیدند، خیلی بیشتر تمجیدت می‌کردند. در ضمن از تو درخواست بهشت می‌نمودند. می‌فرماید: آیا بهشت را دیده‌اند؟ می‌گویند: خیر، به عزتت سوگند ندیده‌‌اند. می‌گوید: اگر می‌دیدند چگونه بود؟ می‌گویند: اگر می‌دیدند، بیشتر آرزومند آن می‌گردیدند. فرشتگان می‌گویند: همچنین از آتش رهایی می‌جستند. می‌فرماید: آیا آن را دیده‌‌اند؟ پاسخ می‌دهند: سوگند به عزت تو، آن را ندیده‌اند. می‌پرسد: اگر می‌دیدند، چه وضعی می‌داشتند؟ می‌گویند: اگر آن را می‌دیدند، خیلی بیشتر از آن گریزان می‌شدند. خداوند می‌گوید: من شما را گواه می‌گیرم که آنها را آمرزیده و خواسته‌هاشان را دادم و از آنچه پناه می‌جستند، مصون گردانیدم» [۷۳].

قرآن و سنت نیز پر از تحسین خداوند از بندگانی است که درخواست بهشت و مقامات آن را نموده و از آتش ترسیده و به خدا پناه برده‌اند. پیامبرصبه یاران خود می‌فرمود: «از آتش به خدا پناه ببرید» [۷۴]. و به کسی که آرزومند همنشینی با او در بهشت بود، فرمود: «پس با سجدۀ زیاد، مرا با خود شریک ساز» [۷۵].

گفته‌اند که: سعی در طلب بهشت و نجات از آتش، چیزی است که صاحب دین از امت خود می‌خواهد تا پیوست بیاد آنها بوده هرگز فراموش نکنند و یک دلیلش هم، این است که ایمان به آن دو (بهشت و جهنم) شرط رستگاری بوده، فعالیت در جهت حصول بهشت و رهایی از آتش محض ایمان می‌باشد.

پیامبرصاصحاب و امت خود را به طلب بهشت برانگیخته و آن را برایشان توصیف و تعریف نموده است که درست تشخیص بدهند و گفته است: برای رسیدن به بهشت کوشش نمایید! زیرا که دارای نوری درخشان، بوئی نشاط‌انگیز، همسرانی زیبا، میوه‌ای رسیده، کاخی استوار و جویباری پهناور می‌باشد... تا پایان حدیث صحابه گفتند یا رسول‌اللهصما بدان خواهیم شتافت. گفت: بگوئید: انشاءالله.

اگر بخواهیم تمام آنچه را که در سنت از قول پیامبرصآمده است که «هر کس فلان کند و فلان کند، خداوند او را داخل بهشت می‌برد» برای تشویق به کوشش برای آن، بازگوییم، با آن که مفید و انگیزۀ عمل می‌باشد، گفتاری طولانی خواهد شد و دربارۀ همۀ کارها این چنین است.

چگونه می‌شود کوشش برای پاداش و ترس از کیفر، نادرست باشد، در حالی که پیامبرصبدان ترغیب نموده است: به قول بعضی، خداوند سبحان دوست می‌دارد که بندگانش از او درخواست بهشت کنند و هر کس طلب نکند، از او خشمگین می‌گردد. بزرگترین چیزی که قابل درخواست می‌باشد، بهشت است و بزرگترین چیزی که از آن به خدا پناه برده می‌شود، جهنم است.

هنگامی که دل، از ملاحظۀ بهشت و جهنم و امید به این و هراس از آن، تهی می‌گردد، اراده‌اش سست و همتش ناتوان و انگیزه‌اش گسسته می‌شود و هر چه بیشتر خواستار بهشت بوده و برای آن تلاش کند، انگیزه‌اش قویتر و همتش استوارتر و جدیتش کاملتر می‌گردد و این به سادگی قابل درک و احساس است. اگر شارع چنین چیزی را نمی‌پسندید، برای چه بهشت را برای بندگان توصیف نموده و مجسم کرده و شناسانیده است و تا آنجا که فکرشان کشش و گنجایش دارد، به تفصیل شرح داده، ولی چیزهای دیگر را به طور اجمال بازگو نموده است و منظورش تنها تشویق و واداشتن آنان به کوشش در جهت رسیدن بدان بوده است» [۷۶].

امام ابن قیم، به خاطر اختیار موضعی متوسط میان صوفیان و علمایی که آنها را مردود و منحرف شمرده‌اند، پس از نقل سخن آن دسته و پاسخ این گروه می‌گوید:

«سخن درست و اثبات شده این است که گفته می‌شود: بهشت، صرفاً عنوانی برای درختان و میوه‌ها، خوراک و شراب، حورالعین، جویها و کاخها نیست و بیشتر مردم در فهم مصداق عنوان بهشت اشتباه می‌کنند. جنت اسمی است برای مکان نعمتهای مطلق و کامل که از بزرگترین موهبتهای آن، بهره‌مندی از نگرش به وجه کریم خداوند و شنیدن سخن او و نعمت قرب و رضوان وی می‌باشد و هیچگاه لذایذ خوردنی، آشامیدنی، پوشیدنی و نقش و نگارهای آن، با این لذت بزرگ قابل مقایسه نمی‌باشد. کمترین پایه و سطح رضوان الهی، از تمام بهشت و آنچه در آن وجود دارد، بالاتر است. چنانکه خداوند می‌فرماید: ﴿وَرِضۡوَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِ أَكۡبَرُۚ [۷۷][التوبة: ۷۲] و آن را در سیاق اثبات، به صورت نکره بیان داشته است و معنیش این است که، هر نمونه‌ای از رضای خدا از بنده‌اش، از تمامی بهشت بزرگتر می‌باشد.

قليل منك يكفينی ولكن
قليلك لا يقال له قليل

اندکی از تو مرا بس است، اما اندک تو را اندک نتوان گفت.

در حدیث صحیح [حدیث رؤیت] آمده است: «به خدا سوگند، چیزی از سوی خدا، دوست‌داشتنی‌تر از نظارۀ وجه او به آنان داده نشده است» [۷۸]. و در حدیث دیگری می‌گوید: «چون خداوند سبحان بر آنان تجلی نموده چهره اش را آشکارا ببینند، هر نعمتی را که تا آن وقت داشته‌اند، فراموش کرده از آن گذشته و توجهی نمی‌کنند».

ابن قیم می‌گوید: بدون شک همین گونه است و آن (شهود وجه خدا) از هر چه تصور شود یا در خیال بگنجد، بالاتر است. بخصوص رستگاری اهل محبت به همراهی محبت در آنجا، زیرا که آدمی با چیزی است که دوست می‌دارد و کدام نعمت و لذت و چشم روشنی و رستگاری می‌تواند با نعمت و لذت و چشم روشنی این همراهی، برابری کند؟

به خدا این همان رؤیتی است که محبت پیشگان به سویش شتافته و صاحبان شناخت و بصیرت آهنگ آن می‌کنند و منبع حیاتی است که بهشت و زندگی بهشتی نام گرفته باعث خوشایندی و قوام آن گردیده است.

بنابراین، چطور گفته می‌شود: خداوند را نباید به خاطر طلب بهشت یا ترس از آتش پرستید؟

آتشی هم که خداوند ما را از آن برحذر داشته است، همین وضع را دارد، یعنی عذاب دوری و پوشیدگی از خدا و اهانت و خشم و غضب او برای اهل جهنم، از شرارۀ آتش دردناکتر است. به همین سبب، آرزو و خواستۀ پیامبران و رسولان و صدیقان و شهیدان و صالحان، دست یافتن به بهشت و چیز مورد خوف و هراسشان، جهنم است» [۷۹].

[۷۱] این حدیث را ابن قیم در مدارج السالکین ذکر نموده و گفته است: اسرائیلی است. «لولم أخلق جنة وناراً أما كنت أهلا أن أعبد». [۷۲] وقال له سلیم الأنصاری «أما إِنِّى أَسْأَلُ اللهَ الْجَنَّةَ وَأَعُوذُ بِهِ مِنَ النَّارِ لاَ أُحْسِنُ دَنْدَنَتَكَ وَلاَ دَنْدَنَةَ مُعَاذٍ فَقَالَ النَّبِىُّص: «أنا ومعاذ حَوْلَهَا نُدَنْدِنُ». [۷۳] «إن الله تعالی یسألهم عن عباده وهو أعلم بهم فیقولون: أتیناك من عند عبادك یهللونك ویكبرونك ویحمدونك ویمجدونك فیقول عزوجل: وهل رأونی فیقولون: لا یا رب مارأوك. فیقول عزوجل: كیف لو رأونی؟ فیقولون: لو رأوك كانوا لك أشد تمجیدا قالوا: یا رب ویسألونك جنتك فیقول: هل رأوها فیقولون لا وعزتك مارأوها فیقول: فكیف لو رأوها فیقولون لو رأوها لكانو لها أشد طلبا قالوا ویستغیثون بك من النار فیقول عزوجل: وهل رأوها؟ فیقولون لا وعزتك ما راؤها فیقول: فكیف لو رأؤها؟ فیقولون لو رأوها لكانوا أشد منها هرباء فیقول: إني أشهد كم أنی قد غفرت لهم وأعطیتهم ما سألوا وأعدتهم مما استعاذوا». [۷۴] استعیذوا بالله من النار. [۷۵] أَعِنِّي عَلَى نَفْسِكَ بِكَثْرَةِ السُّجُودِ. [۷۶] مدارج السالکین، ابن قیم، ج۲، ص ۷۵-۷۹. [۷۷] و رضا و خشنودی خداوند، بالاتر و بزرگتر است. [۷۸] «فَوَاللَّهِ مَا أَعْطَاهُمْ شَيْئًا أَحَبَّ إِلَيْهِمْ مِنَ النَّظَرِ إِلَيْهِ». وفي حدیث آخر: «أنه سبحانه إذا تجلی لهم ورأو وجهه عیاناً نسوا ما هم فیه من النعیم وزهلوا عنه ولم یلتفتوا إلیه». [۷۹] مدارج السالکین، ج۲، ص ۸۰-۸۱ .