عبادت در اسلام

فهرست کتاب

ظلم رهبانیت به طبیعت بشری

ظلم رهبانیت به طبیعت بشری

تشویق به ریاضت و زهدورزی و فروگذاری زندگی زمینی، به آنچه که انجیل آورده بود محدود نماند، بلکه پیروان نصرانیت، نظام رهبانیت را با ویژگیهایی همچون سختگیری بر خود و تحریم ازدواج و سرکوبی غرائز و دوری جستن از زیبائی و نعمتهای پاکیزه پدید آوردند. این نظام بیرحمانه گسترش یافت و پیروانش رو به ازدیاد نهادند و کار به آنجا رسید که دوری از نظافت و اجتناب از آرایش، در شمار عبادت و نزدیکی به خدا قرار گرفته، توجه به جسم و نظافت و ضروریات آن، کاری شیطانی و پلید محسوب گردید.

سیدابوالحسن ندوی به نقل از «تاریخ اخلاق اروپا» از استاد «لیکی»، صحنه‌هایی از تندروی و افراط رهبانیت را نشان می‌دهد که پوست و قلب به لرزه و اندیشه را به حیرت می‌اندازد و اینها بطوری که استاد می‌گوید، نمونه‌های کوچکی می‌باشند. نویسندۀ تاریخ می‌گوید: «تعداد راهبان فزونی عظیمی پیدا کرد، موقعیتشان عظیم گردید و کارشان بالا گرفت و اندیشه‌ها را تحت سیطرۀ خویش درآورده، مردم را به خود جلب و مشغول نمودند. تعیین شمار دقیق آنها ممکن نیست ولی برای درک نسبی کثرت و گستردگی آنان همین کافی است که بنا به نقل مؤرخان، در ایام عید فصح، پنجاه هزار راهب گرد می‌آمدند و در قرن چهارم مسیحی، یک راهب به تنهایی بر پنج‌هزار راهب دیگر نظارت و سرپرستی داشت و راهب «سرایین» سر کردۀ ده هزار تن دیگر بود و در پایان قرن چهارم، تعدادشان به اندازۀ جمعیت مصر بالغ شد.

تا دو قرن شکنجۀ بدن، نمونه و الگوی کامل دین و اخلاق به شمار می‌رفت و تاریخ‌نگاران در این مورد چیزهای شگفتی نقل کرده‌اند. راجع به یک راهب موسوم به «ماکاریوس» حکایت می‌کنند که به مدت شش ماه در مردابی خوابید تا بدنش را مگس سمی بگزد! و همیشه حدود یک کیسه آهن حمل می‌کرد! و رفیقش راهب «یوسیبس» دو کیسه آهن بر دوش می‌کشید! و مدت سی سال در چاه کم آبی بسر برد! «یوحنا»ی راهب نیز سه سال در حالی که روی یک پا ایستاده بود، به عبادت پرداخت و در این مدت لحظه‌ای ننشست و نخوابید و هنگامی هم که خیلی ناراحت و خسته می‌شد، به تخته سنگی تکیه می‌داد! برخی از راهبان هیچگاه لباس نمی‌پوشیدند و خود را فقط با موهای دراز خویش می‌پوشانیدند و همچون حیوانات روی دست و پا راه می‌رفتند. در ضمن، اکثرشان در غارهای محل حیوانات وحشی و چاهها و گورستانها مسکن گزیده با گیاه و علف تغذیه می‌کردند. همچنین شستشوی بدن را مخالف تصفیۀ روح می‌شمردند و از شستن اندامها احساس گناه می‌کردند و زاهدترین و باتقواترین اشخاص نزد آنان، کسانی بودند که از طهارت دورتر و به کثافت و نجاست آلوده‌تر بودند.

«تهنیس» راهب می‌گوید: «راهب آنتونی در طول زندگی خویش، مرتکب گناه «پاشستن» نگردید و راهب آبراهام، در مدت پنجاه سال، به صورت و پای خود آب نزد! راهب اسکندری در زمانهای بعد با نگرانی گفته است: دریغا! زمانی ما روی شستن را حرام می‌شمردیم ولی اکنون به جایی رسیده‌ایم که باید حتی به حمام هم برویم!!

راهبان در شهرها و آبادیها می‌گشتند و کودکان را می‌‌ربودند و به بیابانها و صومعه‌ها می‌بردند. آنها بچه‌ها را از دامن مادران جدا می‌کردند و تحت تربیت رهبانی قرار می‌دادند. دولت دخالتی در این جریان نمی‌کرد و تودۀ مردم و افراد بی‌خبر هم یاریشان می‌دادند و کسانی را که از پدر و مادر خویش دوری گزیده و به رهبانیت روی آورده بودند، تمجید و تحسین می‌کردند و خلاصه، راهبان بزرگ و نام‌آور مسیحی به عنوان مهارت در دزدی شناخته شده‌اند، تا آنجا که می‌گویند: «وقتی که مادران، راهب «امروز» را می‌دیدند، فرزندانشان را در خانه پنهان می‌کردند. پدران و مادران بچه‌ها اختیاری نداشتند و قدرت و حق سرپرستی بچه‌هایشان به راهبان و کشیشان منتقل گردیده بود.

راهبانی که دلهایشان از مهر و محبت سرشار و دیدگانشان اشکبار بود، نسبت به پدران و مادران بچه‌ها، سنگدل و خشک دیده می‌گردیدند، مادران بی‌فرزند، همسران را بیوه و فرزندان را یتیم می‌ساختند و آنها را چنان می‌کردند که دست گدایی به سوی مردم دراز کنند و عزم بیابانها نمایند. تنها سعی‌شان این بود که در آخرت نجات یابند، حال بمیرند یا بمانند مهم نیست. «لیکی» در این زمینه حکایاتی دارد که چشم را پراشک و دل را اندوهگین می‌سازند.

از سایۀ زنها می‌گریختند و از نزدیکی و همنشینی با آنان احساس گناه می‌کردند و معتقد بودند که همراهی و گفتگو با آنان [گر چه مادر، همسر یا خواهر فرد باشند] اعمال و زحمات معنوی را باطل می‌گرداند ... و از این چیزهای خنده‌دار و گریه‌آور، سخن فراوان گفته است [۱۱۶].

[۱۱۶] از کتاب «ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین» ص ۱۵۸-۱۶۰، دوم.