ب) بندگی خدا، راه آزادی است
عبودیت خالص خداوند، در حقیقت عین آزادی و سربلندی واقعی است، بندگی خدا به تنهایی دل را از بندگی مخلوقات آزاد میکند و از تسلیم و فروتنی در برابر هر چیزی غیر خدا از قبیل انواع خدایان و ستمگران و طاغوتهایی که مردم را با بدترین شکل ممکن اسیر و بندۀ خود میسازند، رها ساخته، به آن چهره و جلوۀ آزادگان بزرگمنش را میبخشد.
این بدان دلیل است که در دل انسان، احتیاج ذاتی به خدا و پروردگار و معبودی است که با او پیوند یافته و به سویش روی آورده تا بر طبق رهنمودش رفتار کند و در صورتی که خداوند یگانه را معبود نگیرد، در پی عبادت خدایان و معبودهای دیگر، اعم از دیدنی و نادیدنی، قابل تصور و غیرقابل تصور، و دارای موجودیت خارجی و یا بدون وجود و خیالی، رهسپار میشود.
برای انسان اندیشمند، چیزی باارزشتر از این نیست که آفریدگار و سازماندهندۀ خود را پرستیده، عبادت غیر او را دور بیاندازد. برای کامیابی و سلامت درونی انسان هم چیزی مفیدتر از توجه به خدای واحد و خضوع و محبت نسبت به او، بگونهای که قلبش در میان خدایان ومعبودهای متعدد، چند پاره نگردد، نمیباشد.
﴿ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا رَّجُلٗا فِيهِ شُرَكَآءُ مُتَشَٰكِسُونَ وَرَجُلٗا سَلَمٗا لِّرَجُلٍ هَلۡ يَسۡتَوِيَانِ مَثَلًاۚ﴾[الزمر: ۲۹].
«خداوند مردی را که شریکان بر سر او کشمکش دارند و مردی را که تسلیم یک نفر است، مثال میزند. آیا این دو برابرند؟».
بنابراین، بندهای که یک مولا دارد، هنگامی که دانست که مولایش از چه چیزی خشنود است و آن را با خشنودی وگشادهرویی انجام داد، احساس آرامش میکند. اما بندهای که متعلق به چند شریک متفاوت بوده و هریک از آنها به چیزی فرمانش دهند، چه اندازه بدبخت و بیچاره خواهد بود!
انسان وقتی که بندۀ غیرخدا باشد، مشرک میشود و هر مستکبری نیز در واقع مشرک است به همین دلیل فرعون از مستکبرترین مخلوقات خدا و از زمرۀ مشرکان بود و قرآن میفرماید:
﴿وَقَالَ مُوسَىٰٓ إِنِّي عُذۡتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُم مِّن كُلِّ مُتَكَبِّرٖ لَّا يُؤۡمِنُ بِيَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ ٢٧﴾[غافر:۲۷].
«موسی گفت: من از هر متکبری که به روز حساب ایمان نمیآورد، به پروردگار خود و پروردگار شما پناه بردهام (منظور از شر فرعون است)».
تا آنجا که میفرماید:
﴿كَذَٰلِكَ يَطۡبَعُ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ قَلۡبِ مُتَكَبِّرٖ جَبَّارٖ ٣٥﴾[غافر: ۳۵].
«خداوند، اینچنین بر هر قلب متکبر مستبد مهر میزند».
همچنین در آیۀ زیر، فرعون را به شرک توصیف نموده است:
﴿وَقَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِ فِرۡعَوۡنَ أَتَذَرُ مُوسَىٰ وَقَوۡمَهُۥ لِيُفۡسِدُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَيَذَرَكَ وَءَالِهَتَكَۚ﴾[الأعراف: ۲۷].
«اشرافیان قوم فرعون گفتند: آیا میگذاری تا موسی و گروهش در زمین (کشور) فساد کنند و تو و خدایانت را رها سازند؟».
از اینها گذشته، تجربه نشان میدهد که هر چه استکبار کسی از عبادت خدا بیشتر باشد شرک او بالاتر است. زیرا که هر اندازه از عبادت خدا دورتر شود، نیاز و احتیاج به مراد و محبوبی که قلب و عواطف و احساسات قلبی خود را متوجه او سازد، افزایش مییابد و در نتیجه با معبود گرفتن چیزی، مشرک میشود.
و قلب جز با این طریق که فقط خداوند را بپرستد، و از غیر او یاری نطلبد و بر آن توکل ننماید و جز با شادمانی به چیزی که مورد پسند و رضای اوست و مکروه داشتن هر آنچه مورد اکراه اوست و جز با دوستی دوستان خدا و عداوت با دشمنانش و منوط ساختن اعمال و جهت فعالیتهای خود به خواست خدا، نمیتواند از تمامی مخلوقات بینیاز گردد.
بدینسان، هر چه اخلاص دینی کسی نسبت به خدا قویتر میشود، عبودیتش نسبت به او و بینیازیش از مخلوقات، کمال میپذیرد و با کمال عبودیت در برابر خدا، پیراستگی از شرک و خودخواهی، کاملتر میشود [۶۷].
[۶۷] العبودیة، ص ۱۱۲-۱۱۴