حکمت تسهیل عبادت و رفع دشواری از امت
اینکه اسلام سختی و فشار را از امت خویش برداشته و پیامبرصجریان سختگیری و تکلف و افراط در دین را متوقف نموده، برای دو منظور بوده است که امام شاطبی در کتاب «موافقات» خویش بیان داشته است: [۱۲۷]
یکی برای ترس از خطر بریدن و ماندن در وسط راه و تنفر از عبادت و بیمیلی نسبت به تکالیف دینی است که هراس از فساد جسم یا عقل یا ملل و حال فرد نیز در این محدوده قرار میگیرد.
دوم برای ترس از کوتاهی در واجبات دیگر میباشد، هنگامی که میان وظایف گوناگون شخصی، برخورد و تعارض پدید میآید. مانند رسیدگی به کار خانواده و اولاد تا تکالیف و مسئولیتهای دیگر که ممکن است اشتغال به بعضی از کارها مانع از انجام آنها گردد و اگر بخواهد از روی مبالغه به هر دو بپردازد در هر دو وامانده میشود.
خداوند این دین را آسان و انعطافپذیر قرار داده و بدین وسیله دلهای مردم را متمایل بخود نگه داشته و عبادت را برایشان خوشایند گردانیده است. اما اگر برخلاف اصل آسانی و سهولت عمل میکردند. تکالیفی با آن همراه مینمود که انجام آنها همراه با اخلاص امکان نمیداشت مگر این سخن خداوند را ملاحظه نکردهاید که میفرماید:
﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ فِيكُمۡ رَسُولَ ٱللَّهِۚ لَوۡ يُطِيعُكُمۡ فِي كَثِيرٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِ لَعَنِتُّمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ حَبَّبَ إِلَيۡكُمُ ٱلۡإِيمَٰنَ وَزَيَّنَهُۥ فِي قُلُوبِكُمۡ وَكَرَّهَ إِلَيۡكُمُ ٱلۡكُفۡرَ وَٱلۡفُسُوقَ وَٱلۡعِصۡيَانَۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلرَّٰشِدُونَ ٧ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَنِعۡمَةٗۚ﴾[الحجرات: ۷- ۸].
«و بدانید که رسول خدا در میانتان است. اگر در بسیارى از کارها از شما اطاعت کند، به یقین به رنج افتید ولى خداوند ایمان را در نظر شما محبوب گرداند و آن را در دلهایتان آراست و کفر و فسق و نافرمانى را برایتان ناپسند گرداند، اینانند که راه یافتهاند. به فضل و نعمتى از سوى خدا. [چنین مقرّر شده است]».
این آیه بیانگر آنست که خداوند، از طریق تسهیل و آسانگیری و با نوید قطعی پاداش، ایمان را برای ما مطلوب ساخته و آن را در دلهای ما تزئین نموده است.
در حدیث آمده است که: «آن مقدار از اعمالی که توانایی دارید، بر شما واجب گردیده است، زیرا تا وقتی که شما بس نکنید، خداوند بس نمیکند» [۱۲۸]. در حدیث قیام رمضان و ممنوعیت نماز دائمی در مسجد فرموده است: «... وضع حاضر شما نگرانیآور نیست، اما ترسیدم که نماز شب بر شما واجب گردد و از انجامش ناتوان باشید» [۱۲۹].
در حدیث حولاء بنت تویت آمده است که وقتی عایشه لبه پیامبرصگفت: این حولاء بنت تویت است که شب نمیخوابد! فرمود: شب نمیخوابد؟! در حد توانائی خود عمل کنید! والله که خداوند خسته نمیشود تا شما خسته شوید [۱۳۰]. (یعنی برای خدا آسان است که تکالیف زیادی را پشت سرهم به گردن شما بگذارد).
حدیث انس نیز چنین است: «پیامبرصبه مسجد وارد شد و طنابی را دید که میان دو ستون بسته شده بود، فرمود: این چیست؟ گفتند: طناب زینت است. او بطور مداوم نماز میخواند و چون خسته و کسل میگردد به این طناب دست میگیرد! گفت: بازش کنید، باید هر کس هنگام نشاط و نیرومندی نماز بخواند و هنگام خستگی و کسالت بنشیند» [۱۳۱].
همینطور است حدیث معاذ که وقتی نماز را طول داد، پیامبرصبه او فرمود: ای معاذ مگر بازرسی؟ و نیز گفت: بعضیها میخواهند زودتر بروند، به این جهت هر کدام از شما با مردم نماز میخواند، باید کوتاه کند، زیرا که در میان آنها، ناتوان و پیر وجود دارد و بعضیها کاری دارند [۱۳۲].
از به هم پیوستن روزه نیز به خاطر ترحمی که به حال امت داشت جلوگیری نمود و همچنین از نذر، ممانعت کرد و فرمود: «خداوند به وسیلۀ نذر، چیزی را از چنگ بخیل درمیآورد ولی نقشی در سرنوشت ندارد» [۱۳۳].
در همۀ این سخنان، مفهوم خردمندانه و دلیل روشن ترس از خستگی و ملالت و ناتوانی و ناخوشایندی و نامطلوب گردیدند عبادت را مشاهده میکنیم. از قول عایشهلروایت شده است که پیامبرصفرمود: این دین، استوار است، پس با مدارا و ملایمت بدان روی آورید و عبادت خدا را برای خودتان خسته کننده و نفرتانگیز نسازید «فَإِنَّ الْمُنْبَتَّ لاَ أَرْضًا قَطَعَ، وَلاَ ظَهْرًا أَبْقَى» [۱۳۴].
اما نکته دوم: وقتی که وظایف شرعی و اعمال واجب قطعی و گریز ناپذیری بر عهدۀ شخص مکلف نهاده میشود، برای ادای حق پروردگار خویش اقدام میکند و در صورتی که در کار مشکلی غوطهور شود، ممکن است از کار دیگری باز بماند، بخصوص از حقوقی که دیگران بر گردن او دارند و در نتیجه عبادت یا عمل مورد اشتغال، باعث غفلت از وظیفۀ الهی دیگری میشود و فرد، مقصر میگردد و به همین خاطر قابل سرزنش و بدون عذر خواهد بود. زیرا از او خواسته شده است که طوری به همۀ وظایف خود اقدام نماید که به هیچیک از آنها و به هیچ حالی از احوالش خللی وارد نیاید.
بخاری، از قول ابوجحیفه گفته است که، پیامبرصمیان سلمان و ابودرداء پیمان برادری بست. سلمان روزی به دیدار ابودرداء رفت و ام درداء همسرش را در قیافۀ مبتذلی مشاهده کرد و به او گفت: در چه حالی؟ پاسخ داد: برادرت ابودرداء نیاز و علاقهای به دنیا ندارد!! در این موقع ابودرداء آمد، سلمان برایش خوراکی آماده ساخت و گفت: بخور. پاسخ داد: روزهام، گفت: تا تو نخوری من هم نمیخورم. او ناچار خورد... چون شب شد، ابودرداء خواست برود به نماز بپردازد، سلمان گفت: بخواب! و او خوابید. دوباره خواست برخیزد و سلمان گفت: بخواب... تا وقتی که آخر شب شد، و سلمان گفت: اکنون برخیز، برخاستند و به نماز پرداختند. سلمان به او گفت: هم خدایت بر تو حقی دارد، هم نفس خودت و هم خانوادهات. پس حق هر کسی را به خودش بده. ابودرداء نزد پیامبر آمد و جریان را باز گفت، پیامبرصفرمود: «سلمان راست گفته است».
پیامبرصمیگوید: «من داخل نماز میشوم و تصمیم میگیرم که طولانی کنم، ولی چون صدای گریۀ بچه را میشنوم از گریهاش میفهمم که مادرش نیست و نمازم را کوتاه میکنم» [۱۳۵].
همچنین باید توجه داشت که هر کسی در عملی زیادهروی کند، از جهاد و غیره با وجود توانائی باز میماند. به همین خاطر، در حدیث راجع به داود÷آمده است که یک روز، روزه میگرفت و یک روز میخورد و از مبارزه هم نمیگریخت.
به ابن مسعودسگفتند: تو کم روزه میگیری؟ پاسخ داد: روزه مانع تلاوت قرآن میشود و من قرآن خواندن را بیشتر دوست میدارم...
مالک، بیداری تمام شب را مکروه دانسته و گفته است: «ممکن است شب زندهدار، به هنگام صبح خسته و ناتوان گردد. و باید از رسول خداصالگو گرفت...»
بدین طریق بر ما روشن میشود که این اصل، تکمیل و ادامۀ اصلی قبلی است و اعتدال مورد پسند میان دین و دنیا جز با آسان گرفتن و تسهیل عبادت امکانپذیر نمیباشد.
[۱۲۷] ج ۲. ص ۱۳۶ به بعد، با تصرف. [۱۲۸] «عَلَيْكُمْ بِمَا تُطِيقُونَ فَوَاللَّهِ لاَ يَمَلُّ اللَّهُ حَتَّى تَمَلُّوا»روایت از بخاری. [۱۲۹] «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّهُ لَمْ يَخْفَ عَلَىَّ شَأْنُكُمُ اللَّيْلَةَ وَلَكِنِّى خَشِيتُ أَنْ تُفْرَضَ عَلَيْكُمْ صَلاَةُ اللَّيْلِ فَتَعْجِزُوا عَنْهَا»روایت از مسلم. [۱۳۰] أوفی حدیث الحولاء بنت تویت حین قالت له عائشه: هَذِهِ الْحَوْلاَءُ بِنْتُ تُوَيْتٍ وَزَعَمُوا أَنَّهَا لاَ تَنَامُ اللَّيْلَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِص: «لاَ تَنَامُ اللَّيْلَ؟ خُذُوا مِنَ الْعَمَلِ مَا تُطِيقُونَ فَوَاللَّهِ لاَ يَسْأَمُ اللَّهُ حَتَّى تَسْأَمُوا»روایت از مسلم. [۱۳۱] روایت از بخاری و ابوداود و نسائی. [۱۳۲] روایت از بخاری. [۱۳۳] روایت از بخاری. [۱۳۴] روایت از احمد و بیهقی با واژهای نزدیک به این روایت کرده است. [۱۳۵] این را هر پنج محدث، جز ابوداود، روایت کردهاند.