عبادت مورد قبول خداوند
بدین ترتیب، اسلام، عبادت مورد پذیرش خداوند را از دیدگاه یک پیکره بدون روح نمینگرد، بلکه آن را توأم با نیت صادقانه قرار داده و روح اخلاص را همچون شیرهای که درساقههای درخت سرسبزی روان میشود، در آن به جریان میاندازد. سپس این روح جاری در نهاد آدمی بارور شده، ثمرهاش در خوی و کردار آشکار میشود و صاحب عبادت را از طرفی متوجه حق خدا میسازد و از طرف دیگر حقوق مردم را به او گوشزد میکند. بنابراین هر نمازی در نزد خدا شایستۀ پذیرش نیست، زیرا نمازهایی وجود دارند که به روی صاحب خود کوبیده میشوند و از این جا است که خداوند در مورد نماز مقبول میفرماید:
﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَۖ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِۗ وَلَذِكۡرُ ٱللَّهِ أَكۡبَرُۗ...﴾[العنکبوت:۴۵].
«و نماز را برپا دارید و همانا نماز انسان را از هر کار زشت و منکر باز میدارد و همانا ذکر خدا از هر چیز بزرگتر است».
بنابراین نماز، به قول ابن تیمیه متضمن دور کردن شر و بدی یعنی فحشاء و منکر، و جلب خیر و مطلوب یعنی یاد خدا است و دست یافتن به این مطلوب از دور ساختن آن مکروه بالاتر است.
بدینسان ذکر خدا، عبادت اوست و عبادت قلب برای خدا، عین مطلوب است. دور کردن شر نیز به خاطر نتیجهای که دارد، مورد توجه قرار میگیرد. قلب موجودی است که حق را دوست میدارد و میخواهد و میجوید و هنگام روبرو شدن با شر، در پی دفع آن برمیآید زیرا که باعث فساد قلب است. همچنانکه آفت کشتزار، باعث فساد محصول آن میگردد. و بدین جهت خداوند فرموده است:
﴿قَدۡ أَفۡلَحَ مَن زَكَّىٰهَا ٩ وَقَدۡ خَابَ مَن دَسَّىٰهَا ١٠﴾[الشمس: ۹- ۱۰].
«به تحقیق رستگار شد هر کس که نفس خود را تزکیه کرد، و کسى که آن را فرومایه داشت، زیانکار شد».
﴿قَدۡ أَفۡلَحَ مَن تَزَكَّىٰ ١٤ وَذَكَرَ ٱسۡمَ رَبِّهِۦ فَصَلَّىٰ ١٥﴾[الأعلی: ۱۴- ۱۵].
«به تحقیق رستگار شد هر کس که نفسش تزکیه شد و نام پروردگار خود را یاد کرد پس نماز خواند».
وقتی که نماز، نقش خود را در بیدارگری وجدان و استقرار خوف و ملاحظه خدا در نهاد آدمی که باعث خودداری از زشتی و بدی میباشد، از دست بدهد، نمازی عقیم و ناقص همچون کالبدی بیحرکت و بیجان و فاقد حیات خواهد بود. در برخی از روایات آمده است:
«نماز کسی که بازدارنده از بدی و زشتی نباشد، نماز نیست».
در مورد روزه نیز همینطور است، یعنی روزهای که به تقوایی که قرآن حصولش را وعده کرده است، منجر نشود، به درجۀ مقبولیت نزد خدا نایل نخواهد شد:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ ١٨٣﴾[البقرة: ۱۸۳].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید روزه گرفتن بر شما واجب گردید همچنانکه بر امم پیش از شما واجب گردید تا شاید تقوا پیشه کنید».
در صورتی که تقوای مورد نظر حاصل نشود، شکم و فرج روزهدار باشند ولی زبان و اندامها و قلب روزهدار نباشند، چه بسا که آن روزه مردود و کوشش مربوط بدان بینتیجه گردیده مصداق این سخن پیامبرصباشد که: «هر کس از گفتار و کردار دروغ دست بر ندارد، خداوند نیازی به دست برداشتن او از خوردن و آشامیدن ندارد» [۱۰۳]. و نیز این روایت که: «چه بسا روزهداری که از روزۀ خود، جز گرسنگی فایدهای نمیبیند و چه بسا نمازگزاری که از عبادت خود جز بیخوابی، بهرهای نمیبرد» [۱۰۴]. با توجه به این نکات بود که مسلمانان صالح پیشین، به روزه داشتن و اجتناب از بیهودهکاری و حرام، همانگونه توجه میکردند که از شراب و طعام اجتناب میورزیدند.
حضرت عمرسفرموده است: روزه، فقط اجتناب از خوردن و آشامیدن نیست، بلکه شامل دروغ و باطل و بیهودگی هم میشود.
از حضرت علیسنیز مانند این سخن روایت گردیده است.
جابر گفته است: هنگام روزهداری، باید گوش و چشم و زبانت از دروغ و گناه، روزهدار باشند و از آزار خدمتگزار پرهیز کنی و متانت و آرامش خود را حفظ کنی و روز صیام را با روزهای دیگر، برابر نگیری.
میمون بن مهران میگوید: کمترین درجۀ روزه، خودداری از طعام است.
زکات و صدقه نیز همینطور است، یعنی اگر همراه با خودنمایی و ناراحت ساختن فقیر باشد، فاسد و بیارزش میگردد، مالی که از سوی شخص دارا به فقیر داده میشود، مهم نیست و آنچه اهمیت دارد، درستی نیت و صفای اخلاق و خلوص دل میباشد. ابن عطاء میگوید: کردارها اشکال و قالبهایی هستند که روحشان اخلاص است. آیات زیر، حقیقت مزبور را به روشنی نشان میدهند:
﴿۞قَوۡلٞ مَّعۡرُوفٞ وَمَغۡفِرَةٌ خَيۡرٞ مِّن صَدَقَةٖ يَتۡبَعُهَآ أَذٗىۗ وَٱللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٞ ٢٦٣﴾[البقرة:۲۶۳].
«گفتار پسندیده و بخشش و گذشت، از صدقهای که اذیت به دنبال داشته باشد، بهتر است و خداوند بینیاز و بردبار است».
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُبۡطِلُواْ صَدَقَٰتِكُم بِٱلۡمَنِّ وَٱلۡأَذَىٰ كَٱلَّذِي يُنفِقُ مَالَهُۥ رِئَآءَ ٱلنَّاسِ وَلَا يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۖ فَمَثَلُهُۥ كَمَثَلِ صَفۡوَانٍ عَلَيۡهِ تُرَابٞ فَأَصَابَهُۥ وَابِلٞ فَتَرَكَهُۥ صَلۡدٗاۖ لَّا يَقۡدِرُونَ عَلَىٰ شَيۡءٖ مِّمَّا كَسَبُواْۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡكَٰفِرِينَ ٢٦٤ وَمَثَلُ ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمُ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ وَتَثۡبِيتٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ كَمَثَلِ جَنَّةِۢ بِرَبۡوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٞ فََٔاتَتۡ أُكُلَهَا ضِعۡفَيۡنِ فَإِن لَّمۡ يُصِبۡهَا وَابِلٞ فَطَلّٞۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٌ ٢٦٥﴾[البقرة: ۲۶۴- ۲۶۵].
«اى مؤمنان، صدقههایتان را با منّت [نهادن] و آزار [رساندن] از بین مبرید همچون کسى که مالش را براى نمایاندن به مردم انفاق مىکند و به خدا و روز قیامت ایمان ندارد. پس داستان او مانند داستان سنگ صافى است که بر روى آن خاکى [پاشیده باشند]. آن گاه باران درشت دانهاى بدان در رسید و [سخت و] صافش برجاى گذارد. [ریا کاران] بر چیزى از دستاورد خویش دست ندارند. و خداوند گروه کافران را هدایت نمىکند. و داستان [صدقات] آنان که مالهایشان را براى کسب خشنودى خدا و استوار داشتن دل خویش [در مراتب ایمان] انفاق مىکنند، مانند داستان باغى [واقع] در پشتهاى است که بارانى درشت دانه بر آن ببارد آن گاه میوههایش را دو چندان به بار نشاند. پس اگر [آن] باران درشت دانه هم به آن نمىرسید، باران ریزهاى [برایش بس بود]. و خداوند به آنچه مىکنید، بیناست».
[۱۰۳] «مَنْ لَمْ يَدَعْ قَوْلَ الزُّورِ وَالْعَمَلَ بِهِ فَلَيْسَ لِلَّهِ حَاجَةٌ فِى أَنْ يَدَعَ طَعَامَهُ وَشَرَابَهُ»روایت از بخاری. [۱۰۴] به روایت نسائی، ابن ماجه و حاکم.