مفهوم لغوی عبادت
قاموس میگوید: عبدیت، عبودیت و عبادت: فرمانبرداری.
در صحاح چنین آمده است: اصل عبودیت، خضوع و فروتنی است و تعبید یعنی کوچک و بیمقدار شمردن.
مثلاً گفته میشود: راه معبد و شتر معبد یعنی: قطران مالیده، نرم و هموار شده.
عبادت یعنی: فرمانبرداری و تعبد یعنی: پرستش، برحسب اشتقاق چند معنی پیدا کرده است: ﴿فَٱدۡخُلِي فِي عِبَٰدِي ٢٩﴾یعنی داخل شو در گروه من. سپس معنی تازهای بدان افزوده است و آن عبارت است از: ولاء.
در مخصص ج ۱۳ ص ۹۶ چنین آمده است:
«اصل عبادت، خواری و فروتنی است (تذلیل) همانطور که میگوید: طریق معبد، بخاطر کثرت پای کوبیدن بر آن و «عبد» نیز بخاطر فروتنی در برابر مولای خود، از همین ریشه گرفته شده است».
عبادت و خضوع و تذلل و اطاعت از نظر معنی به هم نزدیکند.
گفته میشود: فلانی برای فلانی تعبد کرد، در هنگامی که برای او اظهار کوچکی نماید. و هر خضوعی که بالاتر از آن قابل تصور نباشد، عبادت نامیده میشود، خواه از روی فرمانبرداری باشد یا غیر فرمانبرداری، و هرگونه اطاعت از خدا براساس خضوع و فروتنی، عبادت میباشد.
عبادت نوعی خضوع و فروتنی است که هیچکس غیر از بخشندۀ بالاترین انواع نعمتها مانند حیات، شعور، شنوایی و بینایی شایستۀ آن نیست.
در لسان میگوید: «اصل عبدیت، فروتنی و اظهار خواری است...» و در حدیث ابوهریره آمده است که، «هیچکدام از شما به غلام خود نگوید: عبد من، بلکه بگوید: پسر من یا دختر من» و این بخاطر نفی بزرگی طلبی و نسبت دادن عبودیت آنها به خود میباشد زیرا فقط خداوند شایستۀ این عنوان و هم او پروردگار تمامی بندگان و غلامان است.
بعضیها نیز «عبادت» را از آن خدا قرار دادهاند ولی «عبدیت» و غیره را هم برای خدا و هم برای دیگران قابل اطلاق میدانند.
ازهری گفته است: «جز بر کسی که خدا را میپرستد گفته نمیشود: «عبادت کرد» و هرکسی غیر او را عبادت کند، زیانکار است. به غلامی هم که مولایش را خدمت میکند، نمیگویند: «عَبَدَهُ» (عبادتش کرد)».
لیث گفته است: به مشرکان گفته میشود: «عبدة الطاغوت»و به مسلمین گفته میشود: «عبادالله وتعبدون الله»و «عابد» یعنی «موحد».
باز در لسان میگوید: «تعبد». یعنی پرستش و «عبادت»، یعنی اطاعت همچنین: «معبد» یعنی اظهار کوچکی و «تعبید» یعنی کوچک شمردن.
«شتر معبد» یعنی شتر رام شده و «راه معبد» یعنی راهی که از آن آمده و رفت شده و هموار گردیده است.
استاد ابوالأعلی مودودی، با تکیه بر کاربرد لغوی مادۀ «ع ب د» معتقد است که مفهوم اصلی عبادت، اعتراف آدمی به برتری و چیرگی کسی و چشمپوشی از حریت و استقلال خویشتن و خودداری از هر گونه مقاومت و سرپیچی و تسلیم در برابر او میباشد. حقیقت «عبدیت» و «عبودیت» این است. به همین دلیل نخستین چیزی که با شنیدن واژۀ «عبد» و «عبادت» در ذهن یک عرب مجسم میگردد، همان تصور عبدیت و عبودیت است و با توجه به این که وظیفۀ حقیقی عبد، اطاعت از مولای خود و پذیرش دستورات او میباشد، بطور حتمی در پی تصور مزبور، تصور اطاعت به ذهن میآید.
پس از آن اگر بنده به تسلیم از روی فرمانبرداری و فروتنی در برابر مولای خویش اکتفا ننموده در ضمن به برتری و عظمت او نیز عقیده داشته قلبش مالامال از احساس تشکر و سپاس نسبت به نعمتها و امدادهایش بوده، در تمجید و تعظیم و تشکر و بجای آوردن آداب بندگی برای او مبالغه نماید؛ همۀ اینها باهم، پرستش و بندگی نامیده میشوند. این برداشت با معانی بندگی منطبق نمیشود مگر هنگامی که فقط سر بنده در مقابل اربابش خاضع بوده، قلب او نیز خضوع داشته است [۲].
نظر استاد این است که اصل معنی عبادت، همان اذعان همه جانبه و خضوع کامل و فرمانبرداری مطلق میباشد که یک عنصر عاطفی تازه بدان افزوده شده است. بدین ترتیب گذشت از عبودیت سر و گردن، عبودیت قلب نیز در آن جلوهگر میشود و مظهر این عنصر همان پرستش و بجای آوردن رسم بندگی است.
شیخ محمد عبده در تفسیر المنار، ضمن توضیح آیۀ
﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥﴾[الفاتحة: ۵].
از سورۀ فاتحه چنین میگوید:
«عبادت چیست؟» میگویند: «اطاعت توأم با نهایت خضوع». هر عبارتی معنی مورد نظر را به روشنی تمام برای اندیشهها آشکار و نمایان نمیسازد که قابل توجیه و تأویل نباشد. بسا میشود که چیزی را از روی بعضی لوازم و جوانبش تفسیر نموده حقیقت را با نشانههای نامشخص آن مورد شناسایی قرار میدهند. بلکه گاهی به یک تعریف لفظی بسنده کرده آن کلمه را با چیزی که به مفهومش نزدیکتر باشد، بیان میدارند. از جملۀ این موارد، عبارت فوق است که با آن، معنی عبادت را تشریح نمودهاند و خالی از نوعی اجمال و سهلانگاری نیست.
ما هنگامی که در آیات قرآن و شیوههای لغت و کاربرد عربها برای واژۀ «عبد» و مفاهیم شبیه و نزدیک بدان، همچون: خضع، خنع، اطاع و ذل، کاوش میکنیم، در مییابیم که هیچ یک از این الفاظ نمیتوانند با «عبد» برابری نموده در مکان و موقعیت آن قرار گیرند. بنابراین: گفتهاند که: واژۀ «عباد» از عبادت گرفته و بیشتر به خدا نسبت داده شده است و واژۀ «عبید» انتسابش به غیر خدا زیادتر است برای این که از ریشۀ «عبودیت» بمعنی غلامی گرفته شده است. بر این پایه، عبادت و عبودیت از یکدیگر متمایز میشوند.
در این جا بعضی از دانشمندان گفتهاند که: عبادت در لغت جز برای خدای تعالی نمیباشد ولی کاربرد قرآن با این برداشت مغایر دارد.
شیخ در پایان توضیحات خود میگوید:
«عاشق در بزرگداشت و تعظیم معشوق و خضوع برای او از اندازه در میگذرد تا آن جا که خواستۀ خود را در خواستۀ او فنا کرده، ارادهاش را منوط به ارادۀ وی قرار میدهد، با این حال خضوع مزبور، عبادت حقیقی نامیده نمیشود. بسیاری از مردم در تعظیم سرکردگان و پادشاهان و فرماندهان، زیادهروی میکنند در نتیجه از آنان، نسبت به رهبران مزبور، اطاعت و خضوعی میبینی که در عابدان زاهد، مشاهده نمیکنی، عابدان معمولی که سهل است!... ولی عربها این خضوع را عبادت نمیخوانند.
[۲] المصطلحات الأربعة في القرآن/ ص۹۷.