پس عبادت چیست؟
روشهای صحیح و کاربرد واضح عربی نشان میدهند که عبادت نوعی از خضوع در نهایت درجۀ آن و ناشی از یک آگاهی و اعتقاد قلبی نسبت به عظمت و سلطۀ معبود است که ماهیت و منشأ آن دریافت نمیشود. هرچه از او بفهمد. نارساست زیرا که او محیط و مافوق درک او میباشد. بنابراین، اگر کسی به بالاترین حد اظهار کوچکی و خواری در برابر یک زمامدار برسد، تا وقتی که سبب کوچکی، فروتنی و خضوعش ترس از ظلم یا امید به مرحمت او باشد؛ گفته نمیشود: «عبده» یعنی پرستید او را، هرچند که خاک پایش را ببوسد، مگر در مورد کسانی که فرمانروایی و رهبری را یک نیروی آسمانی و غیبی بپندارند که خداوند به زمامداران افاضه نموده و آنان را برای چیرگی بر دیگر مردمان برگزیده است، زیرا که عنصر آنان از همه پاکتر و جوهر وجودشان ارجمندتر است. اینها همان کافران و ملحدانی هستند که شاهان و زمامداران را خدا و پروردگار خویش تلقی کرده و بطور حقیقی آنها را عبادت مینمایند.
شیخ محمد عبده، عامل تمایز عبادت از دیگر انواع خضوع، فروتنی و تسلیم را همچون لغت دانانی که عبادت را بالاترین درجۀ فرمانبرداری و خضوع میدانند؛ درجۀ خضوع و فرمانبرداری نمیداند بلکه به ریشۀ این خضوع و تسلیم توجه دارد. اگر ریشه و علت آن یک امر سطحی و ظاهری مانند حکومت، قدرت و غیره باشد، عبادت بشمار نمیرود و اگر ریشهاش عقیده به عظمت و قدرت ادراکی و حسی ویژهای برای زمامدار باشد، عبادت محسوب میگردد [۳].
[۳] ولی این محدودسازی، علاوه بر مخالفتش با دلالت مورد اتفاق کتب لغت، با ظاهر سخن خدای تعالی نیز که از قول فرعون و هارون میگوید، مغایرت دارد ﴿أَنُؤۡمِنُ لِبَشَرَيۡنِ مِثۡلِنَا وَقَوۡمُهُمَا لَنَا عَٰبِدُونَ ٤٧﴾[المؤمنون: ۴۷]. طبری میگوید: منظورشان این است که آنها مطیع و ذلیلشان هستند، فرمانشان را میبرند و به ایشان فروتنی میکنند و عربها هرکسی را که برای پادشاهی فروتنی کند، عباد او مینامند.