عبادت در اسلام

فهرست کتاب

اهداف زکات

اهداف زکات

واژۀ زکات در زبان عربی دو معنی دارد: ۱- پاکی و نظافت ۲- رشد و افزایش

اسلام از آن جهت این کلمه را برای بیان فریضۀ مالی مشخص، برگزیده است که می‌تواند نشان دهندۀ هدف و مقصود اسلام از این فریضه باشد.

بنابراین، زکات، هر دو مفهوم پاکی و رشد را دارا می‌باشد. از طرفی به معنی طهارت درونی فرد ثروتمند از بخل نفرت‌انگیز می‌باشد. این آفت روانی مؤثری که می‌تواند آدمی را به ریختن خون و از دست دادن آبرو یا فروختن وطن وادار سازد و هیچ فرد یا جامعه‌ای که گرفتار آن باشد (یعنی حرص و آز) رستگار نمی‌شود:

﴿...وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٩[الحشر: ۹].

«کسانی که از خسیسی نفس خود محفوظ شوند آنان سرفرازانند».

و از طرف دیگر باعث طهارت نفس فقیر از حسد و بدخواهی نسبت به ثروتمند انبازکنندۀ مال خدا که:

﴿ٱلَّذِي جَمَعَ مَالٗا وَعَدَّدَهُۥ ٢ يَحۡسَبُ أَنَّ مَالَهُۥٓ أَخۡلَدَهُۥ ٣[الهمزة: ۲- ۳].

«ثروت می‌اندوزد و آن را می‌شمارد و خیال می‌کند که ثروتش باعث جاودانگی اوخواهد بود»

می‌گردد. زیرا که لازمۀ بخشش و نیکی، انعطاف قلب انسان است، همانطور که محرومیت یک طرف و بهره‌مندی طرف دیگر، موجب لبریزی قلب محرومان از خشم و کینه می‌باشد.

زکات، باعث مصونیت کل جامعه [چه ثروتمند و چه تهیدست] از عوامل نابودی و تفرقه و کشمکش و فتنه و تباهی است و شاید منظور آیۀ کریمۀ زیر، اشاره به همۀ این آثار باشد:

﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَكِّيهِم بِهَا...[التوبة: ۱۰۳].

«از اموالشان صدقه‌ای (زکاتی) بگیر، که به وسیلۀ آن پاکیزه‌شان کنی و رشد و نمو به نفس آنان دهی».

زکات همچنین باعث پاکی مال می‌شود. چون وقتی که حق کس دیگری به مال تعلق گرفت، آنرا آلوده می‌سازد و این آلودگی تا وقتی که حق مزبور از آن جدا گردد، باقی خواهد بود. بعضی از گذشتگان دراین قبیل موارد گفته‌اند که: «سنگ غصبی در خانه، خرابی آن را در گرو دارد». پولی هم که به فقیری تعلق گیرد، آلودگی همه مال را در گرو دارد و از پیامبرصنقل شده است که «چون زکات مالت را پرداختی، شر و آفت آن را از خود رانده‌ای» [۲۰۰]. و حتی روایت شده است که «اموال خود را با دادن زکات محفوظ بدارید» [۲۰۱].

ثروتمندان خیلی به این مصونیت احتیاج دارند! بخصوص در عصر ما که اصول اعتقادی بنیان کن و انقلابات سرخ آغاز و گسترش یافته‌اند!!

از سوی دیگر [گذشته از طهارت و پاکی] زکات دربردارندۀ رشد و فزونی است، رشد شخصیت و موجودیت معنوی فرد ثروتمند به عنوان انسانی که خیر می‌رساند و نیکی می‌کند و از دارایی و دستاورد خود می‌بخشد تا برادران دینی و انسانی خود را بلند کند وحق خدا را بجا آورد. در درون احساس شخصیت پیروزمند و مبارزی به او دست می‌دهد و می‌بیند که عملاً بر ضعف خود و بر شیطان حرص و هوای نفس غلبه یافته است. این همان رشد نفسانی و زکات معنوی است و شاید بتوانیم آن را از عبارت ﴿تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَكِّيهِمدر آیۀ گذشته، برداشت کنیم.

در این جا اضافۀ تزکیه (تزکیهم) به تطهیر، مطلبی را که بیان کردیم می‌رساند، زیرا در قرآن، هر کلمه‌ای معنا و دلالت ویژۀ خود را دارد.

همچنین زکات، باعث رشد شخصیت فقیر می‌شود، زیراکه او خود را به خاطر فقر و ناتوانی، در جامعه پایمال و بی‌اهمیت و متروک احساس نمی‌کند و در نتیجه فقر و ناتوانی، از درون به تباهی و نابودی کشانده نمی‌شود. بلکه برعکس، جامعۀ او برای نجاتش از گرفتاری و سقوط و برداشتن بارهای سنگین از گردنش، سعی می‌کند و با تمام قدرت خویش، دست کمک به سویش می‌گشاید. از این همه گذشته، زکات را از یک شخص دریافت نمی‌کند که در برابرش احساس خواری نموده برتری او را نسبت به خود بپذیرد، بلکه آن را به عنوان حق خود، از دولت می‌گیرد تا آسیبی به حیثیتش نرسد. موقعی هم که قرار باشد افراد شخصاً زکات بدهند، قرآن آنها را از منت‌گذاری و ناراحت کردن فقیر برحذر داشته می‌فرماید:

﴿۞قَوۡلٞ مَّعۡرُوفٞ وَمَغۡفِرَةٌ خَيۡرٞ مِّن صَدَقَةٖ يَتۡبَعُهَآ أَذٗىۗ وَٱللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٞ ٢٦٣[البقرة:۲۶۳].

«سخن پسندیده و گذشت، از صدقه‌ای که آزاری در پی دارد بهتر است و خدا غنی و بردبار است».

دیگر این که زکات، سبب رشد مال و برکت یافتن آن می‌شود. شاید گروهی از این سخن تعجب کنند و آن را بعید بدانند، زیرا زکات، در ظاهر چیزی از مال می‌کاهد و چگونه ممکن است عامل ازدیاد و افزایش آن باشد؟

اما آگاهان می‌دانند که در پشت این کاهش ظاهری، یک افزایش حقیقی وجود دارد. افزایش در مجموع ثروت جامعه و حتی افزایش در مال شخص توانگر! زیرا که این مبلغ پرداختی اندک، از طریق دیگری دانسته یا ندانسته به صورت چند برابر به او بر می‌گردد.

در همین رابطه است که می‌بینیم برخی از دولتهای غنی با کمک مالی به بعضی از دول فقیر، اظهار بخشش و بزرگواری می‌کنند و نه برای خدا، بلکه به منظور ایجاد نیروی خرید برای تولیدات خود.

اگر یک نگرش عمیق به مسأله داشته باشیم، می‌بینیم که یک دینار در دست فردی که دلها برای محبت او می‌طپند و زبانها ثناگویش هستند، خیلی قویتر و فعالتر از چندین دینار دارائی شخص خودبین و خودپرستی است که همگان، آرزومند شکست و نابودیش می‌باشند.

شاید این تفسیر اقتصادی از رشد و نمو است که در ضمن آیات زیرین قرآن، مورد اشاره قرار گرفته است:

﴿وَمَآ أَنفَقۡتُم مِّن شَيۡءٖ فَهُوَ يُخۡلِفُهُۥۖ وَهُوَ خَيۡرُ ٱلرَّٰزِقِينَ ٣٩[سبأ: ۳۹].

«هر چیزی را انفاق کنید خدا جای آن را پر می‌کند و او بهترین روزی‌دهنده است».

﴿ٱلشَّيۡطَٰنُ يَعِدُكُمُ ٱلۡفَقۡرَ وَيَأۡمُرُكُم بِٱلۡفَحۡشَآءِۖ وَٱللَّهُ يَعِدُكُم مَّغۡفِرَةٗ مِّنۡهُ وَفَضۡلٗاۗ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٞ ٢٦٨[البقرة: ۲۶۸].

«شیطان وعده فقر می‌دهد و شما را به فحشا وا می‌دارد و خدا وعدۀ مغفرت و فضل خود را می‌دهد و او گشایش‌گر و داناست».

﴿وَمَآ ءَاتَيۡتُم مِّن زَكَوٰةٖ تُرِيدُونَ وَجۡهَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُضۡعِفُونَ ٣٩[الروم:۳۹].

«هر زکاتی را که به خاطر خدا بدهید، از کسانی خواهید بود که فزونی می‌گیرند».

﴿يَمۡحَقُ ٱللَّهُ ٱلرِّبَوٰاْ وَيُرۡبِي ٱلصَّدَقَٰتِۗ[البقرة: ۲۷۶].

«خداوند ربا (سود سرمایه بدون کار) را به نابود و نقصان می‌کشاند و صدقات را نمو می‌دهد».

در این جا نباید علاوه بر تأثیر علل و عوامل شناخته شده، نقش عنایت الهی در جریان این جایگزینی و افزایش را نادیده گرفت. خداوند از فضل خویش به هر کس که بخواهد، می‌دهد و فضل و بخشش عظیمی دارد.

علاوه بر آنچه گفته شد، زکات یکی از وسایل تضمین اجتماعی است که از طرف اسلام مطرح گردیده است. اسلام نمی‌پذیرد که در میان جامعه و امتش کسانی یافت شوند که امکان تأمین روزی کافی، لباس، مسکن و پناهگاهی برای خود را نداشته باشند. اینها ضروریاتی می‌باشند که برای همۀ اشخاص تحت پوشش اسلام به وفور پیدا می‌شوند و فرد مسلمان می‌باید این ضروریات و سایر نیازمندیها را از طریق سعی و تلاش خود به دست آورد. اما اگر قادر به این کار نبود، بوسیلۀ جامعه تأمین و تضمین می‌گردد و همچون صید بی‌پناهی در مقابل گرسنگی و برهنگی و درماندگی رها نمی‌شود.

بدین‌ترتیب، اسلام به مسلمانان آموخته است که همچون پیکر واحدی باشند و هر گاه قسمتی به درد آمد، همگی احساس درد کنند، و زکات برنامۀ اساسی این کفالت اجتماعی زندگی افراد ناتوان و محروم است که از سوی اسلام مقرر شده است.

زکات، یکی از وسائل مورد نظر برای کاستن فاصلۀ میان ثروتمندان و فقیران می‌باشد، زیرا اسلام [به عنوان دینی که فطرت انسانی را تأیید نموده و در اصلاح و ترقی آن کوشیده و برای ریشه‌کن ساختن و سرکوبیش اعلان جنگ ننموده است] مالکیت فردی ناشی از یک عامل مشروع را پذیرفته و به احساساتی که انسان را خواستار تملک و رقابت و ذخیره‌سازی می‌نماید، پاسخ داده است. به عبارت دیگر، اسلام به تفاوت ذاتی مردم از نظر بهره‌مندیها نسبت به یکدیگر که بی‌تردید زاییدۀ تفاوتها و اختلافات اساسی دیگری در امکانات و خصایص و تواناییهای افراد است، اعتراف نموده است ولی این بدان معنا نیست که ثروتمند را در ازدیاد ثروت خویش و تهیدست را در مسیر شدت گرفتن فقر و تیره‌روزی رها نماید تا در نتیجه، جدایی میان دو دسته زیادتر گردد و اغنیاء قشری شوند که سرنوشتشان زندگی در برج عاج باشد و فقیران، قشری که می‌باید در ویرانه‌های بدبختی و محرومیت جان سپارند. بلکه با تشریفات قانونی و توصیه‌های اخلاقی، برای کمتر ساختن مسافت میان اینها و آنها، دخالت نموده و در نهایت برای طغیان ثروتمندان حدی قرار داده و سطح فقیران را بالاتر برده است.

این جا در پی بیان روشها و ابزارهای اسلام در این تقریب، از قبیل تحریم ربا و احتکار و اسراف و عیاشی و ... نیستم، بلکه فقط از زکات می‌گویم که بارزترین نمونه اینگونه وسایل است و عبارت می‌باشد از: گرفتن از اغنیاء و دادن به فقراء.

زکات، برنده‌ترین سلاح در جنگ با ذخیره‌سازی و خارج کردن پول از انبارها و سوراخها به منظور جریان یافتن در میدان فعالیت و تولیدات است، به جای آن که همچون منابعی بی‌کار و بی‌فایده بماند. کسی که ثروت را گنجینه می‌سازد و از جریان باز می‌دارد، شبیه کسی است که سربازی از ارتش اسلام را حبس نموده و از فعالیت در میدان جهاد باز دارد و این تشبیه درستی است. زیرا پول در گردش و مورد استفاده، سربازی است که در خدمت ملت و آسایش و سربلندی آن قرار گرفته و پول انباشته و گنجینه شده، به سرباز بازنشسته و یا محبوس می‌ماند.

اسلام به همین جهت کنز را حرام کرده و قرآن، از خشم خدا نسبت به ذخیره‌سازان حریص اطلاع داده و فرموده است:

﴿وَٱلَّذِينَ يَكۡنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلۡفِضَّةَ وَلَا يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ فَبَشِّرۡهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٖ ٣٤ يَوۡمَ يُحۡمَىٰ عَلَيۡهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكۡوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمۡ وَجُنُوبُهُمۡ وَظُهُورُهُمۡۖ هَٰذَا مَا كَنَزۡتُمۡ لِأَنفُسِكُمۡ فَذُوقُواْ مَا كُنتُمۡ تَكۡنِزُونَ ٣٥[التوبة: ۳۴- ۳۵].

«کسانی را که زر و سیم را بر هم انباشته می‌کنند و آن را در راه خدا انفاق نمی‌‌کنند، به عذابی دردناک بشارت بده، روزی که (پولها) داغ کرده شوند و بر روها و پهلوها و چهره‌ها و پشتهای آنان نهاده شوند: این، همان چیزی است که ذخیره کردید برای خودتان، پس بچشید مزۀ ذخیره‌سازی خود را».

حتی به این وعده نیز اکتفا ننموده و علاوه بر آن نقشه‌ای عملی در جهت مبارزه با کنز ترسیم نموده است که همان زکات می‌باشد. کدام انسانی قبول می‌کند که هر ساله ۵/۲ درصد از سرمایه‌اش کاسته گردد و آن سرمایه همچنان بدون فعالیت ورشد باقی بماند؟

اگر در صدد جبران کاهش مالش برنیاید و آن را در راه تولید و استفاده قرار ندهد، زکات پس از چند سال همۀ آن را خواهد بلعید... با توجه به همین موضوع بود که رسول اکرمصبه سرپرستان اموال یتیمان دستور داد که آنها را به جریان بازرگانی بیاندازند تا با پرداختن زکات، تمام نشوند [۲۰۲].

[۲۰۰] «إِذَا أَدَّيْتَ زَكَاةَ مَالِكَ فَقَدْ أَذْهَبْتَ عَنْكَ شَرَّهُ»روایت از حاکم. [۲۰۱] «حَصِّنُوا أَمْوَالَكُمْ بِالزَّكَاةِ»ابوداود، ضمن روایات مرسل نقل کرده است. [۲۰۲] مضمون حدیثی که ترمذی روایت کرده است.