۲- معتقدان به برتری زهد و تجرد
اینها میگویند: بهترین عبادت، تجرد و زهد ورزیدن نسبت به دنیا و ناچیز شمردن آن تا نهایت درجۀ ممکن و ترک توجه و اهمیت ندادن بدان است. این گروه خود به دو دسته تقسیم میشوند: دستلأ عوامشان میپندارند که این، هدف است و بنابراین به سویش شتافته و بر اساس آن عمل میکنند و مردم را بدان میخوانند و میگویند که: این از هر علم و عبادتی بالاتر است. در نتیجه زهد را غایت و سرآمد هر عبادتی تلقی میکنند. ولی دستۀ خواص، زهد مزبور را مقصودی برای چیز دیگر تلقی میکنند و هدف آن را التزام قلب برای خدا و تمرکز همۀ توجهات روی او و فراغت یافتن دل برای محبت او و بازگشت به سوی او و سپردن کارها به دست او و اشتغال به جلب رضای او میدانند. بنابراین، بهترین عبادت را در تجمع تمام حواس و توجه با همۀ وجود به سوی خدا و پیوستگی یاد او با دل و زبان و سرگرم شدن به حفظ این حالت، به دور از هر چیزی که باعث دوگانگی و پراکندگی دل میشود، میبینند. اینها نیز به دو بخش تقسیم میگردند: یکی عارفان قابل قبول آنها که اگر امر و نهی از خدا پیش بیاید، میپذیرند، هر چند که تجمع و تمرکزشان را در هم بریزد. و دیگر عدهای گمراه که میگویند: هدف از عبادت جمعیت و تمرکز دل بر خداست. پس اگر چیزی پیش بیاید که آن را پراکنده و آشفته سازد، نباید بدان توجه نمود و چه بسا حرفشان این باشد که
يطالب بالأوراد من كان غافلا
فكيف بقلب كل أوقاته ورد؟!
این دسته هم دو دسته میباشند که یک دسته از آنها به خاطر تمرکز خود، همۀ واجبات و تکالیف را ترک میگویند و دستلأ دیگر، واجبات را انجام میدهند ولی نافله ها و سنن را فرومیگذارند. یکی از اینها از شیخ عارفی پرسید: اگر مؤذن اذان بگوید و من در حال جمعیت و خلوت با خدا باشم، چنانکه اگر برخیزم جمعیتم برمیآشوبد و اگر به حال بمانم جمعیت و تمرکزم باقی میماند، در این صورت کدامیک برمن بهتر است؟ او پاسخ داد: هنگامی که مؤذن اذان داد و تو زیر عرش بودی برخیز و دعوت خدا را بپذیر و سپس به جای خود برگرد. زیرا که تمرکز و تجمع بر خدا، نصیب روح و دل است ولی پذیرش دعوت، حق پروردگار. کسی که بهرۀ روح خود را برحق پروردگارش مقدم بدارد، اهل ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ﴾نیست.