عبادت در اسلام

فهرست کتاب

دو پرسش و پاسخ آنها

دو پرسش و پاسخ آنها

در این جا برای بعضی از مردم سؤالی پیش می‌آید که باید بدان پاسخ داده شود. آن سؤال این است که: اگر عبادت، تمامی دین را شامل می‌شود، چنانکه ابن تیمیه گفته است پس چرا قرآن در امثال آیات زیر، سایر اوامر و نواهی دینی را برآن عطف (یا اضافه) کرده است؟ مثلا می‌فرماید:

﴿۞وَٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُشۡرِكُواْ بِهِۦ شَيۡ‍ٔٗاۖ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنٗا وَبِذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱلۡجَارِ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ[النساء: ۳۶].

«و خداوند را پرستش کنید و چیزى را با او شریک نیاورید. و به پدر و مادر نیکى کنید و [نیز] به نزدیکان و یتیمان و بینوایان و همسایه خویشاوند (نیکی کنید)».

و از قول شعیب فرموده است:

﴿يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥۖ وَلَا تَنقُصُواْ ٱلۡمِكۡيَالَ وَٱلۡمِيزَانَۖ إِنِّيٓ أَرَىٰكُم بِخَيۡرٖ وَإِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٖ مُّحِيطٖ ٨٤ وَيَٰقَوۡمِ أَوۡفُواْ ٱلۡمِكۡيَالَ وَٱلۡمِيزَانَ بِٱلۡقِسۡطِۖ[هود: ۸۴- ۸۵].

«اى قوم من خداوند را پرستش کنید، شما جز او معبود [راستینى‏] ندارید و پیمانه و ترازو را کم مدهید. که من شما را در آسایش مى‏بینم و من بر شما از عذاب روز فراگیر بیم دارم. و اى قوم من، پیمانه و ترازو را دادگرانه به تمام [و کمال‏] دهید».

این چیزهایی که به عبادت افزوده شده‌اند، نشان می‌دهند که عبادت غیر از آنهاست زیرا که عطف، چنانکه می‌دانیم، مستلزم مغایرت می‌باشد. تفسیر این مطلب چیست؟

سؤال دیگری هم که در این جا پیش می‌آید، این است که: اگر همۀ دین، عبادت است پس چرا فقها احکام دینی را به دو بخش عبادات و معاملات، تقسیم می‌کنند؟

پاسخ سؤال اول که خیلی هم آسان می‌باشد، این است که: عطف یک مفهوم خاص به یک مفهوم عام، در زبان عربی معمول و نزد زبانشناسان عادی است. اینگونه عطف، به خاطر توجه دادن به امتیازی است که مفهوم خاص دارد و ذکر جداگانۀ آن را ایجاب نموده است. مانند این که با وجود قرار داشتن در محدودۀ عام، جنس جداگانه‌ای را تشکیل می‌دهد. همچنان که برعکس این کار، یعنی عطف عام به خاص نیز معروف است. آیۀ زیر نمونه‌ای از اینگونه است:

﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِيتَآيِٕ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَيَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ وَٱلۡبَغۡيِۚ[النحل: ۹۰].

«به راستى خداوند به داد و نیکوکارى و بخشیدن به خویشان فرمان مى‏دهد و از ناشایستى و کار ناپسند و تجاوز باز مى‏دارد».

این آیه، ﴿وَإِيتَآيِٕ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰرا با وجود آن که بخشی از «احسان» است جداگانه ذکر نموده و نیز فحشاء را با وجود قرار داشتن در چارچوب کلی منکر، دوباره بیان کرده است و همچنین بغی را و از این نمونه‌ها در قرآن فراوان است.

اما پاسخ سؤال دوم این است که: تقسیم‌بندی فقها درمورد احکام شرعی عملی به عبادات و معاملات، اصطلاحی از خود آنهاست که خواسته‌اند دو نوع از احکام را از یکدیگر جدا کنند.

نوع اول، شکلها و حالتهایی است که خداوند مقرر داشته است تا بندگانش با انجام آنها بدو تقرب جویند. بنابراین، صاحب مکتب خود پدید آورنده و دستوردهندۀ به آنها می‌باشد و بندگان را جز پذیرش و اجرا وظیفه‌ای نیست. اینها همان شعائر و آداب تعبدی هستند که یک دین خالی از آنها نمی‌تواند و یا باشد خداوند با آنها بندگانش را می‌آزماید و حقیقت عبودیت به وسیله آنها نمایان می‌گردد. به طوری که در وهله اول بندگان از آن بهره شخصی نمی‌برند اما نوع دوم شامل احکامی است که روابط میان مردم در زمینه زندگی و معاش و داد و ستد را تنظیم می‌کنند. این روابط و فعالیتها را دین پدید نمی‌آورد، بلکه از پیش وجود داشته‌اند و کار صاحب شریعت این است که، آنها را تعدیل و اصلاح نموده، قسمتهای صحیح و سودمندش را تأیید و قسمتهای فاسد و زیان‌آورش را ممنوع سازد.

بدین‌ترتیب روشن می‌شود که وضع دین، نسبت به نوع اول که فقها عبادتش نامیده‌اند غیر از نقشی است که در برابر نوع دوم یعنی معاملات دارد در اولی پدید آورنده و ابداع کننده بوده وهیچ کس از پیش خود، حق ابداع و ایجاد چیزی در زمینه آن را ندارد و این حدیث اشاره بدان دارد که می‌گوید:

«مَنْ أَحْدَثَ فِي دِينِنَا مَا لَيْسَ مِنْهُ فَهُوَ رَدٌّ» «وَكلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ»

«کسی که چیز تازه‌ای (که قبلاً نبوده است) در دین ما پدید آورد، مردود است. و هر بدعتی گمراهی می‌باشد».

در حالی که در نوع دوم، آنچه را که مردم عملا ابداع و ایجاد کرده‌اند، اصلاح می‌نماید.

بنابراین، قبول کنید که اصل در عبادات، انحصار و منع است تا مردم در زمینۀ دینی آنچه را خداوند روا نداشته است، تشریع نکنند. ولی در عادات و معاملات، اساس بر اباحه می‌باشد [۴۹].

این تقسیم‌بندی، فایدۀ دیگری هم دارد که امام شاطبی و دیگران بدان توجه نموده‌اند و آن این است که: در جنبۀ عبادات، تعبد بدون در نظر گرفتن مقاصد و معانی درنظر است ولی در عادات یا معاملات، توجه به معانی و حکمت‌ها و هدفهائی که در پشت سر موضوع قرار دارند، اصل و اساس کار است.

بنابراین، وقتی که شارع، به عنوان مثال، سربریدن قربانی در حج را دستور می‌دهد، یک فرمان تعبدی است که سرپیچی از آن و صدقه دادن بهای قربانی، به خاطر این که باعث تعطیل عبادت اساسی و شعائری مزبور می‌شود جایز نیست. اما هنگامی که به گردآوری اسب و ذخیره و توجه بدان برای جنگ با دشمنان سفارش می‌کند سپس با گذشت و دگرگونی روزگار مردم به جای اسب بر تانکها و زره‌پوشها سوار می‌شوند، بر اساس رعایت معانی و هدفهایی که از درون دستورات شرعی در مورد مزبور فهمیده می‌شود؛ اجرای عملی سفارش مبنی بر نگهداری اسب کوشش در جهت فراهم ساختن این جنگ‌افزارهای نوین می‌باشد.

این، علت تقسیم‌بندی احکام فقهی به عبادات و معاملات از سوی فقها و نتایج آن است اگر چه مراعات احکام شرعی در هر زمینه‌ای، مصداق عبادت به مفهوم عمومی آن که پیش از این بیان گردید می‌باشد.

با این همه، تقسیم‌بندی اصطلاحی و فنی مزبور که نشانۀ کار علمی است، بعدها همانطوری که سید قطب شهید گفته است، نتایج بدی در بینش و به دنبال آن، آثار نامطلوبی در سراسر زندگی اسلامی پدید آورد و این پندار در ذهن مردم پیدا شد که صفت عبادت به نوع اول از فعالیتهایی که مشمول عنوان «فقه عبادت» می‌شود، اختصاص دارد. در حالی که این صفت، نسبت به نوع دوم از فعالیتها که فقه معاملات بدان می‌پردازد، مبهم به نظر می‌رسید.

این تقسیم‌بندی با مرور زمان، موجب آن شد که بعضی از مردم تصور کنند که می‌توان با انجام کارهای مربوط به بخش «عبادات» بر طبق احکام اسلام، مسلمان بود و در عین حال کارهای مربوط به بخش «معاملات» را بر پایه روشی که از سوی خدا نبوده بلکه از (معبود) دیگری که بدون اجازۀ خدا در امور زندگی قانون می‌گزارد ناشی شده باشد، انجام داد!

این، یک اشتباه بزرگ است، زیرا که اسلام تجزیه نمی‌پذیرد، و بر این مبنا هر کسی آن را به دو بخش تجزیه کند، از این واحدت خارج شده و به عبارت دیگر، از این دین بیرون رفته است این انحرافی که بدون تردید، در بینش بسیاری از مسلمانها نسبت به حقیقت اسلام و حقیقت عبادت در آن رخ داده است، خواست فقها و به گردن آنها نیست، آنچه که آنان از نظر تقسیم‌بندی انجام داده‌اند، لازمۀ تصنیف و تألیف علمی است که خود مرحوم سید قطب نیز خاطر نشان ساخته است و کسی هم که در عصر ما تألیف فقهی می‌کند نیز بدان احتیاج دارد.

با وجود آنکه در یک نوشتۀ فقهی دست به چنین تقسیمی زده‌اند، در نوشته‌ها و تحقیقات دیگر مانند ابن تیمیه تصریح می کنند که عبادت همانطور که گفتیم فراگیرندۀ تمامی دین است و اشخاصی همچون ابن قیم را می‌بینیم که همه دین را در ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُخلاصه می‌کند. چنانکه به زودی در ضمن بیانش راجع به مراتب پنجاه‌گانۀ عبادت و بندگی خواهد آمد.

[۴۹] به کتاب «الحلال والحرام» ما، ص ۲۱ چاپ پنجم، قاعدۀ «الأصل في الأشیاء والتصرفات الإباحة» مراجعه کنید.