عیانات - نقدی بر کتاب تیجانی آنگاه هدایت شدم

فهرست کتاب

رسول خداصو عبداللّه‏بن أمّ‏مکتوم‏سنابیناى فقیر:

رسول خداصو عبداللّه‏بن أمّ‏مکتوم‏سنابیناى فقیر:

در جریان آن صحابى نابینا، یعنى عبداللّه‏بن أمّ‏مکتوم‏ سنیز به شدّت توبیخ مى‏شود:

زمانى که «ولیدبن مغیره»‏ [۷۴۰]، «عتبه بن ربیعه» [۷۴۱]، «حکم‏بن هشام» [۷۴۲]و «أمیه بن خلف» [۷۴۳]، که همگى از بزرگان و ثروتمندان قریش بودند، بر پیامبر صوارد شدند و نزد او آمدند، پیامبر صاز فرصت استفاده نمود؛ زیرا بر ایمان‏آوردن سران قریش بسیار حریص و امیدوار بود که دعوتش را بپذیرند و با اسلامِ ایشان، افراد زیادى که تحت نفوذ آنها بودند، مسلمان شوند! به همین جهت، با شدّت تمام و تلاش فراوان سرگرم وعظ و شرح رسالت خویش گردید و همانگونه که شهید سید قطب؛ مى‏گوید: «آن لحظه، لحظه حرص بشرى بود که بر رسول خدا صچیره شده بود! او طمع داشت که خداوند، ولید را به اسلام هدایت کند و مشغول کار او بود» [۷۴۴].. در این هنگام، عبداللّه‏بن‏ أمّ‏مکتومسکه مسلمانى نابینا و فقیر، امّا بسیار خداترس بود، و در پى پیامبر صمى‏گشت تا سؤالى را از او بپرسد و از آن آگاه شود، پیامبر صرا در مسجد یافت، پس نزد او آمد و صدایش را شنید که مشغول سخن‏گفتن است، لذا با صدایى بلند، پیامبر صرا صدا زد و سؤالش را مطرح ساخت، امّا پیامبر صچون به شدّت مشغول آنها بود و امیدوار بود که این بار ایمان مى‏آورند و با مسلمان‏شدن این شخصیتهاى سرشناس و ثروتمند مکه، اسلام گسترش یافته و قدرتمند مى‏شود، از پاسخ‏دادن به عبداللّه‏سخوددارى کرد و به سخنانش ادامه داد! عبداللّه‏بن أمّ‏مکتومسچون نابینا بود و نمى‏دانست که پیامبر صبا چه کسانى سخن مى‏گوید، لذا پشت سرهم او را صدا زد و سؤالش را تکرار نمود، این بود که خشم در چهره پیامبر صپدیدار گشت و بدون اینکه به او پاسخى دهد، به او پشت نمود و روى خوش به او نشان نداد!.

رسول خدا صنمى‏دانست که این سنّت الهى در جوامع بشرى است که نخستین گروه پیروان و طرفداران انبیاء، همواره باید مستمندان و توده ضعیف و متوسّط جامعه باشند؛ نه سران و بزرگان ثروتمند و خوشگذران و ستمگر! در این هنگام بود که این آیات نازل مى‏شوند و او را به خاطر استقبال بدى که از آن نابیناى فقیر مى‏کند، به شدّت توبیخ مى‏کند:

﴿عَبَسَ وَتَوَلَّىٰٓ ١ أَن جَآءَهُ ٱلۡأَعۡمَىٰ ٢ وَمَا يُدۡرِيكَ لَعَلَّهُۥ يَزَّكَّىٰٓ ٣ أَوۡ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ ٱلذِّكۡرَىٰٓ ٤ أَمَّا مَنِ ٱسۡتَغۡنَىٰ ٥ فَأَنتَ لَهُۥ تَصَدَّىٰ ٦ وَمَا عَلَيۡكَ أَلَّا يَزَّكَّىٰ ٧ وَأَمَّا مَن جَآءَكَ يَسۡعَىٰ ٨ وَهُوَ يَخۡشَىٰ ٩ فَأَنتَ عَنۡهُ تَلَهَّىٰ ١٠ كَلَّآ إِنَّهَا تَذۡكِرَةٞ ١١ فَمَن شَآءَ ذَكَرَهُۥ ١٢[عبس: ١-١٢].

«چهره در هم کشید و روى برتافت، از اینکه نابینایى پیش او آمد. تو چه مى‏دانى شاید او (از تو بهره بگیرد و) خود را پاک و آراسته سازد یا اینکه پند بگیرد و اندرز به او سود برساند؟ امّا آن کس که خود را (از تو و دعوتت) بى‏نیاز مى‏داند (و به ثروت خود بسنده مى‏کند) تو به او روى مى‏آورى و به کار او مى‏پردازى؟! چه گناهى بر توست اگر او (ایمان نیاورد و) خود را پاک و پاکیزه نگرداند؟ امّا کسى که شتابان و مشتاقانه به پیش تو مى‏آید و از خدا ترسان است، تو از او غافل مى‏شوى (و به او توجّه نمى‏کنى)! هرگز نباید چنین باشد (و دیگر تکرار نشود!). این آیات، یادآورى و گوشزد است، پس هرکس که بخواهد پند گیرد و به خاطر بسپارد».

این پیشامد، درسى جاودانى براى تمام دعوتگران اسلامى گردید! بعد از نزول این آیات، پیامبر صهر وقت عبداللّه‏بن أمّ‏مکتوم‏ را مى‏دید، گرامى مى‏داشت و مى‏فرمود: «مرحبا بمن عاتبني به ربي؛ درود بر کسى که پروردگارم به خاطر او مرا مورد عتاب خویش قرار داد!» [۷۴۵].

* * *

اینها شواهدى از قرآن بود که نشان مى‏دهد پیامبران - که بالاتر از هر کس دیگرى هستند - معصوم بالذات نیستند، بلکه عصمت آنها به واسطه وحى بوده و اگر وحى را از ایشان ساقط کنیم، چه بسا همچون سایر انسانها، دچار اشتباه و گناه شوند! بنابراین، هرگاه پیامبران: مرتکب خطایى مى‏شدند، بلافاصله وحى آنها را از آن آگاه مى‏ساخت.. امّا این درجه براى هیچ کس غیر از ایشان ثابت نشده است.. حال گروهى از مفسّرین سعى کرده‏اند که آیات فوق را چنین توجیه کنند که گناه پیامبران: با گناه عوام فرق مى‏کند؛ زیرا پیامبران لغزشى را انجام نداده‏اند، بلکه ترک أولى نموده‏اند! یعنى از بین «خوب» و «خوبترین»، خوب را برگزیده و انجام داده‏اند! و گفته‏اند: «حسنات الأبرابر سیئات المقربین؛ کارهاى خوب نیکوکاران، گناه مقرّبان محسوب مى‏شود!»، در حالیکه ناگفته پیداست که تا «ذنب» و گناهى مطرح نباشد، «عفو» مطرح نمى‏شود.. همچنین «مغفرت» و طلب بخشش نیز وقتى مطرح مى‏شود که «ذنب» و گناهى صورت گرفته باشد.. این مطلب با صراحت کامل در آیات دیگر آمده است؛ چنانکه به پیامبر صمى‏فرماید:

﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا[غافر: ٥١].

«ما قطعاً پیامبران خود را یارى و پیروز مى‏کنیم...».

﴿فَٱصۡبِرۡ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِكَ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ بِٱلۡعَشِيِّ وَٱلۡإِبۡكَٰرِ ٥٥[غافر: ٥٥].

«پس (تا زمان پیروزى، بر اذیت و آزار کافران و طعنه‏هایشان) صبر کن (و شتاب به خرج مده!)؛ زیرا وعده خدا (در کمک به پیامبرانش و پیروزى‏شان) حق است و آمرزش گناهت را بخواه و بامدادان و شامگاهان‏ به سپاس و ستایش پروردگارت بپرداز» [۷۴۶].

﴿فَٱعۡلَمۡ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِكَ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ[محمد: ١٩].

«پس بدان که قطعاً هیچ معبودى جز خدا وجود ندارد و براى گناهان خودت و همینطور مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه».

﴿إِنَّا فَتَحۡنَا لَكَ فَتۡحٗا مُّبِينٗا ١ لِّيَغۡفِرَ لَكَ ٱللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنۢبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَيۡكَ[الفتح: ١-٢].

«همانا براى تو فتح و پیروزى آشکارى را فراهم ساختیم تا خداوند گناهان گذشته و آینده‏ات را ببخشاید و نعمت خود را بر تو تمام نماید و تو را به راه راست هدایت فرماید».

پس اینکه شیعه امامیه براى ائمّه دوازده‏گانه عصمت ذاتى قائل مى‏شوند و معتقدند که ائمّه - و پیامبران - از هرگونه فراموشى و اشتباه کوچک و بزرگ - عمداً یا سهواً - معصوم هستند و حتّى عصمت را از شروط صحّت امامتشان مى‏دانند، به هیچ وجه با قرآن و واقعیت تاریخى و بشرى تطابق ندارد؛ زیرا بنابر آیات قرآنى و عقل انسانى، احتمال لغزش و خطا و فراموشى براى هر انسانى - حتّى اگر پیامبر خدا هم باشد که تربیت‏شده وحى الهى است - وجود دارد؛ این تنها خداست که خطا و فراموشى ندارد؛ چنانچه از زبان موسى‏ ÷مى‏فرماید:

﴿لَّا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنسَى[طه: ٥٢].

«پروردگار من نه گمراه مى‏شود و نه فراموش مى‏کند».

و درباره آدم‏ ÷مى‏فرماید:

﴿وَلَقَدۡ عَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ ءَادَمَ مِن قَبۡلُ فَنَسِيَ وَلَمۡ نَجِدۡ لَهُۥ عَزۡمٗا ١١٥[طه: ١١٥].

«در آغاز کار، ما به آدم فرمان دادیم (که از درخت نخورد)، امّا او فراموش کرد (و از آن خورد) و از او تصمیم درستى و اراده استوارى ندیدیم».

و به پیامبر صمى‏فرماید:

﴿وَٱذۡكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ[الكهف: ٢٤].

«و پروردگارت را به یاد بیاور هرگاه که فراموش کردى».

﴿سَنُقۡرِئُكَ فَلَا تَنسَىٰٓ ٦ إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُ[الأعلى: ٦-٧].

«و خدا بر تو (قرآن را) خواهد خواند و تو (به اذن خدا) فراموش نخواهى نکرد، مگر آنچه را که خدا بخواهد».

موسى‏ ÷نیز - که در برابر آن عبد صالح صبر نکرد و به قول و وعده خود عمل ننمود- مى‏فرماید:

﴿قَالَ لَا تُؤَاخِذۡنِي بِمَا نَسِيتُ[الكهف: ٧٣].

«مرا مؤاخذه نکن به خاطر آنچه که فراموش کردم».

و از زبان پیامبر صو صحابه‏اش - و سایر تابعینى که بعد از ایشان آمده و به نیکى از آنها تبعیت نموده - مى‏فرماید:

﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ كُلٌّ ءَامَنَ[البقرة: ٢٨٥].

«پیامبر و مؤمنان به آنچه که از سوى پروردگارش بدو نازل گشته، ایمان آورده‏اند. همگى ایمان دارند».

﴿وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَا[البقرة: ٢٨٥].

«مى‏گویند: شنیدیم و اطاعت کردیم».

﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَا[البقرة: ٢٨٦].

«خداوند هیچ نفسى را مگر به اندازه توانایى‏اش مکلّف نساخته است».

﴿رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِينَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَا[البقرة: ٢٨٦].

«(مى‏گویند:) پروردگارا! ما را مؤاخذه نکن هرگاه که فراموش کردیم یا خطا نمودیم».

آرى! خداوند انسانها را مکلّف نساخته که معصوم باشند، بلکه از آنها خواسته در صورت لغزش و گناه، توبه کنند و برگردند.. این، همان کمال انسانیت است؛ چنانکه رسول خدا صمى‏فرماید:

«كل بني آدم خطّاء وخير الخطّائين التوابون» [۷۴۷].

«هر انسانى دچارخطا و گناه مى‏گردد، و بهترین خطاکاران و گناهکاران، توبه‏کنندگان هستند».

همچنین مى‏فرماید:

«والذى نفسى بيده لو لم تذنبون لذهب اللّه بكم وجاء بقوم يذنبون فيستغفرون اللّه فيغفر لهم» [۷۴۸].

«قسم به کسى که نفس من در دست اوست! اگر هرگز گناه‏ نمى‏کردید، خداوند شما را برداشته و قومى را به جاى شما قرار مى‏داد که مرتکب گناه مى‏شدند و از خدا طلب مغفرت مى‏کردند و خداوند آنها را مى‏بخشید».

در روایت شیعه نیز از امام باقر در تفسیر آیه: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِينَ وَيُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِينَآمده است:

«... ولیکن تقدیر چنین است که گناه مى‏کنید و از خدا استغفار مى‏طلبید و خدا مردم را خلق کرده تا گناه کنند و سپس استغفار نمایند و خداوند هم آنها را ببخشد! بدانید که مؤمن، دایماً در حال آزمایش و همچنین توبه است! مگر نشنیده‏اید سخن خداوند را آنجا که مى‏فرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِينَ وَيُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِينَو نیز مى‏فرماید: ﴿ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِ [۷۴۹].

خود علی سنیز مى‏فرماید: «فإنى لستُ فى نفسى أن أخطى‏ء ولا آمن ذلك من فعلى». «من خودم را بالاتر از آن نمى‏دانم که خطا نکنم و کارم نیز از خطا در امان نیست»!! [۷۵۰].

در فصل اوّل «تیجانى و کتابش» به بعضى از اشتباهات علی س- به نقل از روایات شیعه و سنّى - اشاره کرده‏ایم و در اینجا به برخى از اشتباهات پیامبر ص- از طریق روایات متواتر و معتبر - اشاره مى‏شود:

* * *

[۷۴۰] پدر خالدس. [۷۴۱] پدر هند، زن أبوسفیان که در جنگ بدر توسّط حمزةسکشته مى‏شود. [۷۴۲] پیامبر لقب او را «أبوجهل» نهاد و در جنگ بدر توسّط عبداللّه‏بن مسعودسکشته شد. [۷۴۳] مالک و صاحب «بلال»سبود که أبوبکرساو را از وى خرید و خود نیز در جنگ بدر، توسّط بلال به قتل رسید. [۷۴۴] العدالة الإجتماعیة فى الإسلام، شهید سید قطب، ص‏۴۱، چاپ دارالشروق. [۷۴۵] اسلام‏شناسى، شریعتى، ص‏۵۵۶-۵۵۵- تفسیر مجمع‏البیان، طبرسى، سوره عبس. [۷۴۶] آنچه که از این آیات و دیگر آیات قرآنى فهمیده مى‏شود، این است که رسول خداصاز آزار و اذیت مشرکین و سخنان و طعنه‏هایشان، ناراحت و غمگین مى‏شد و بر ایمان‏آوردنشان، بسیار حریص و علاقه‏مند بود، امّا زمانى که آنها را با کمال علاقه و امید دعوت مى‏کرد، نه تنها ایمان نمى‏آوردند، بلکه او را مورد طعنه‏هاى خویش قرار مى‏دادند و با این کار، باعث دلگیرشدن پیامبرصمى‏شدند!.. همچنین نشان مى‏دهد که پیامبرصبراى دست‏یافتن به پیروزى نهایى و فتح مبین، شتاب و عجله مى‏کرد، و لذا خداوند به پیامبرش‏۶ گوشزد مى‏کند که در ایمان‏نیاوردن کفّار تأسّف مخور! و تا زمان پیروزى صبر پیشه کن! و بدان که وعده خدا حق است و همانگونه که به سایر پیامبران وعده داد و آنها نیز تا زمان پیروزى صبر کردند، تو نیز صبر کن! و به جاى دلگیرشدن، به تسبیح و عبادت پروردگارت بپرداز که برایت مایه آرامش خواهد بود؛ این همان استنباطى است که از این آیات فهمیده مى‏شود: ﴿قَدۡ نَعۡلَمُ إِنَّهُۥ لَيَحۡزُنُكَ ٱلَّذِي يَقُولُونَ...٣٣ وَلَقَدۡ كُذِّبَتۡ رُسُلٞ مِّن قَبۡلِكَ فَصَبَرُواْ عَلَىٰ مَا كُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّىٰٓ أَتَىٰهُمۡ نَصۡرُنَاۚ وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَٰتِ ٱللَّهِ...٣٤ وَإِن كَانَ كَبُرَ عَلَيۡكَ إِعۡرَاضُهُمۡ فَإِنِ ٱسۡتَطَعۡتَ أَن تَبۡتَغِيَ نَفَقٗا فِي ٱلۡأَرۡضِ أَوۡ سُلَّمٗا فِي ٱلسَّمَآءِ فَتَأۡتِيَهُم بِ‍َٔايَةٖۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَمَعَهُمۡ عَلَى ٱلۡهُدَىٰۚ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِينَ ٥[الأنعام: ۳۳-۳۵]. «(اى پیامبر!) ما مى‏دانیم که آنچه (مشرکین) مى‏گویند، تو را غمگین مى‏سازد... (بدان که) پیامبرانى پیش از تو نیز تکذیب شده‏اند و در برابر تکذیبها صبر و شکیبایى نموده‏اند تا یارى و پیروزى، ایشان را دریافته است و هیچ چیز نمى‏تواند (وعده و) سخنان خداوند را دگرگون سازد... و اگر عناد و رویگردانى و عدم ایمانشان، برایت سخت و گران است، پس چنانکه مى‏توانى نقبى در زمین بزنى و یا نردبانى به سوى آسمان بگذارى (و زمین را بکنى و بالاى آسمان بروى) و دلیلى برایشان بیاورى، (چنین کن، ولى ایمان نمى‏آورند) و اگر خدا مى‏خواست، (قهراً و جبراً) همه را بر هدایت جمع مى‏کرد، پس از جاهلان مباش!». ﴿إِنَّكَ لَا تَهۡدِي مَنۡ أَحۡبَبۡتَ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَهۡدِي مَن يَشَآءُۚ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِينَ ٥٦[القصص: ۵۶]. «همان تو نمى‏توانى هدایت کنى کسى را که دوست مى‏دارى، و لیکن این خداست که هرکه را بخواهد هدایت مى‏کند و او بهتر مى‏داند که چه کسى هدایت مى‏شود». ﴿فَلَا تَذۡهَبۡ نَفۡسُكَ عَلَيۡهِمۡ حَسَرَٰتٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمُۢ بِمَا يَصۡنَعُونَ[فاطر: ۸]. «پس خودت را با غم و غصّه آنان هلاک مکن؛ زیرا خداوند از کارهایى که مى‏کنند، کاملاً آگاه است». ﴿وَمَآ أَكۡثَرُ ٱلنَّاسِ وَلَوۡ حَرَصۡتَ بِمُؤۡمِنِينَ ١٠٣[یوسف: ۱۰۳]. «بیشتر مردم (به تو) ایمان نمى‏آورند، هرچند که نسبت به ایمان‏آوردنشان حریص و علاقه‏مند باشى». ﴿وَٱصۡبِرۡ وَمَا صَبۡرُكَ إِلَّا بِٱللَّهِۚ وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَيۡهِمۡ وَلَا تَكُ فِي ضَيۡقٖ مِّمَّا يَمۡكُرُونَ ١٢٧[النحل: ۱۲۷]. «و صبر کن، و شکیبایى تو جز در پرتو توفیق خداوند میسّر نیست و بر (عدم ایمانشان) ناراحت مباش و در برابر توطئه‏ها و مکرهایشان نگران و دلگیر مشو». ﴿فَٱصۡبِرۡ لِحُكۡمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ ٱلۡحُوتِ إِذۡ نَادَىٰ وَهُوَ مَكۡظُومٞ ٤٨[القلم: ۴۸]. «پس صبر کن و همچون یونس صاحب ماهى نباش که پروردگارش را (براى یکسره‏کردن کارشان) به فریاد خواند در حالیکه (از قوم خود به خاطر عدم ایمان و تکذیبشان) بسیار خشمگین و پرکینه بود». ﴿فَٱصۡبِرۡ كَمَا صَبَرَ أُوْلُواْ ٱلۡعَزۡمِ مِنَ ٱلرُّسُلِ وَلَا تَسۡتَعۡجِل لَّهُمۡ[الأحقاف: ۳۵]. «پس صبر و شکیبایى کن، هماگونه که سایر پیامبران اولوالعزم که داراى اراده استوار و پایدارى بودند، صبر و شکیبایى کردند و براى یکسره‏کردن کارشان (و پیروزى در برابرشان) شتاب مکن». و نهایتاً زمانى که وعده خدا به تحقّق رسید و فتح مبین و پیروزى نهایى به وقع پیوست، او را به خاطر عدم‏صبرش چنین امر مى‏کند: ﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ ١ وَرَأَيۡتَ ٱلنَّاسَ يَدۡخُلُونَ فِي دِينِ ٱللَّهِ أَفۡوَاجٗا ٢ فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ كَانَ تَوَّابَۢا ٣[النصر: ۱-۳]. «زمانى که یارى خدا و پیروزى (نهایى) فرا رسید، و مردم را دیدى که دسته‏دسته (همانگونه که آرزو مى‏کردى و در وقوع آن شتاب مى‏نمودى) داخل دین خدا مى‏شوند، پس پروردگار خود را ستایش و تسبیح کن و از او آمرزش بخواه؛ زیرا او بسیار توبه‏پذیر است». و در جایى دیگر، به همین کارش نسبت گناه مى‏دهد: ﴿إِنَّا فَتَحۡنَا لَكَ فَتۡحٗا مُّبِينٗا ١ لِّيَغۡفِرَ لَكَ ٱللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنۢبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ[الفتح: ۱-۲]. «همانا براى تو فتح و پیروزى آشکارى را فراهم ساختیم تا خداوند گناهان گذشته و آینده تو را ببخشاید». [۷۴۷] مسند امام أحمد و سنن أبوداود و إبن‏ماجه. [۷۴۸] نقل از تفسیر إبن‏کثیر، ج‏۴، ص‏۲۵۶. [۷۴۹] تفسیر العیاشى، ج‏۱، ص‏۱۰۹- البرهان فى تفسیر القرآن، بحرانى، ج‏۱، ص‏۲۱۵. [۷۵۰] نهج‏البلاغة، شرح فیض‏الإسلام، کلام ۲۱۶- در اصول کافى چنین آمده است: «فإنى لستُ آمن أن أخطى‏ء». «همانا من از خطاکردن، در امان نیستم!». (نقل از أعیان الشیعة، محسن أمین، ج‏۱، ص‏۱۳۶، چاپ بیروت).