عیانات - نقدی بر کتاب تیجانی آنگاه هدایت شدم

فهرست کتاب

همكارى خلفاء در ازدواج على با فاطمه:

همكارى خلفاء در ازدواج على با فاطمه:

در اکثر کتب شیعه، جریان خواستگارى علی ساز فاطمه لو نقش أبوبکر و عمر و عثمان را در این رابطه آورده‏اند.. همگى نقل کرده‏اند که این أبوبکر و عمر بوده‏اند که ازدواج با فاطمه را به على پیشنهاد کردند و او را وادار و تشجیع کردند که به خواستگارى فاطمه برود. در روایت آمده است [۲۹۳]: «زمانى که أبوبکر، سخنانى در همین رابطه به على گفت، على گریه کرد و گفت: ولى من از فقر و تنگدستى شرم مى‏کنم؛ به همین جهت نمى‏توانم آن را اظهار نمایم.. در این وقت، عمر و أبوبکر با اصرار زیاد و با تسلّى‏دادن در رابطه با فقر و تنگدستى و اطمینان‏دادن در کمک و مساعدتش، او را راضى و تشجیع کردند تا به خواستگارى فاطمه نزد پیامبر صبرود... زمانى که على خواستگارى نمود و جواب مثبت شنید، با خوشحالى زیاد بیرون آمد و خود مى‏گوید: بلافاصله نزد أبوبکر و عمر رفتم، به من گفتند: چه شد؟! پس گفتم: رسول خدا صدخترش فاطمه را به ازدواج من درآورد!... پس آن دو بسیار خوشحال شدند و همراه من به مسجد برگشتند «ففرحا بذلك فرحا شديدا ورجعا إلى المسجد» [۲۹۴]... سپس پیامبر ص، أبوبکر و عمر و عثمان را براى شاهدبودن در عقدشان، فراخواند و گفت: «من دخترم فاطمه را به ازدواج على پسر أبوطالب درآوردم و شما را بر این امر، شاهد و گواه مى‏گیرم» [۲۹۵]. و در روایت دیگر آمده است که به أنس فرمود: اى أنس!جبرئیل به من‏ امر کرد که فاطمه را به ازدواج على درآورم، پس برو دنبال أبوبکر و عمر و عثمان و طلحة و زبیر و چند نفر هم از انصار! أنس مى‏گوید: رفتم و آنها را دعوت کردم. زمانى که جمع شدند، رسول خدا صبعد از حمد و ثناى خدا فرمود: من شما را شاهد مى‏گیرم که فاطمه را به ازدواج على بر ۴۰۰ مثقال نقره درآورده‏ام» [۲۹۶]. آنگاه هرکدام از آنها، در تهیه جهیزیه براى فاطمه به على کمک کردند.. چنانچه آورده‏اند: «على زره‏اش را نزد عثمان برد تا از او بخرد. عثمان به على گفت: زره را براى خودت نگه‏دار و چهارصد درهم نیز به او بخشید. على مى‏گوید: «أقبلت إلى رسول اللهصفطرحت الدرع والدراهم بين يديه وأخبرته بما كان من أمر عثمان فدعا له بخير...» «نزد پیامبر صرفتم و زره و درهمها را مقابلش گذاشتم و کار عثمان و هدیه‏اش را برایش بازگو کردم، پس پیامبر برایش دعاى خیر کرد» [۲۹۷].

«پیامبر، أبوبکر را وکیل خریدارى اسباب ازدواج فاطمه کرد و فرمود: این را بگیر و براى فاطمه، لباس و اثاث منزل بخر! و عماربن‏یاسر و چند نفر دیگر را با أبوبکر روانه کرد و به بازار رسیدند، هرکس چیزى را نزد أبوبکر مى‏آورد، اگر آن را خوب مى‏دید، مى‏خرید و اگر خوب نمى‏دید، مى‏گفت: آن را برگردانید! پس از پایان خریدشان، أبوبکر بعضى از کالا را خود حمل کرد و بقیه را، اصحابى که با او بودند، حمل کردند».

إبن‏عباس‏سنیز درباره عثمان سمى‏گوید: «رحمت خدا بر عثمان باد که سوگند به خدا! گرامى‏ترین مردم و برترین نیکوکاران بود. بسیار نماز تهجّد مى‏گزارد و سحرخیز بود. هرگاه از آتش ذکرى مى‏شد، بسیار اشک مى‏ریخت. براى هر کار خیرى، پیش‏قدم و در هر بخششى، سابق بود. دوست‏داشتنى و باوفا و صاحب جیش‏العسره [۲۹۸]بود» [۲۹۹].

چنانچه از این روایات برمى‏آید، برخلاف باور تیجانى و شیعیان، همگى دوستدار و غمخوار هم بوده‏اند.. خوشحالى یکى از آنها، قطعاً خوشحالى دیگر دوستانش را به دنبال داشت و برعکس.

یعقوبى شیعى آورده است: «زمانى که حسن از فاطمه - علیهاالسّلام - متولّد شد، أبوبکر او را در آغوش مى‏گیرد و با او بازى مى‏کند و مى‏گوید: او شبیه پیامبر است و هیچ شباهتى به على ندارد! و فاطمه نیز همین سخن را مى‏گوید» [۳۰۰].

پیوندهاى خلفاء با على و خانواده‏اش، به حدّى بود که همسر أبوبکر س- اسماء دختر عمیس - همان کسى بود که موقع بیمارى فاطمه - آنگاه که در بستر مرگ بود – از او پرستارى مى‏کرد و فاطمه، وصیتهایش را در مورد کفن و دفن و تشییع جنازه‏اش، به او [۳۰۱]نمود و أسماء هم بدان عمل کرد [۳۰۲].

«او بود که تا آخرین نفس بر بالینش نشسته بود و همان کسى بود که على را از وفات فاطمه آگاه ساخت» [۳۰۳]. او بود که همراه با على، فاطمه را غسل دادند [۳۰۴].

أبوبکر و عمر سنیز - برخلاف پندار تیجانى و هم‏باورانش - دایماً از احوال فاطمه جویا مى‏شدند و از علی سمى‏پرسیدند؛ چنانچه آورده‏اند: «فاطمه مریض شد و على÷نمازهاى پنجگانه‏اش را در مسجد به‏پا مى‏داشت. زمانى که از نماز فارغ مى‏شد، أبوبکر و عمر به او مى‏گفتند: حال دختر رسول خدا صچطور است؟» [۳۰۵].

و باز آورده‏اند: «زمانى که فاطمه وفات یافت، گریه مردان و زنان، مدینه را فراگرفت، و دهشت مردم همچون روز وفات پیامبر صبود. أبوبکر و عمر نزد على آمدند و به او تعزیت و تسلیت گفتند و سفارش کردند: اى أباالحسن! در نمازخواندن بر دختر رسول خدا صبر ما پیشى نگیر!» [۳۰۶].

اکثر علماى شیعه برآنند - و دایماً تلاش مى‏کنند - که ثابت کنند، علی سو فرزندانش از روى تقیه خلفاء را ستوده و تمام رفتارشان با ایشان، برخلاف میل باطنى‏شان بوده و توریه و پنهان‏کارى کرده‏اند!.. براى ردّ این موضوع - یعنى تقیه [۳۰۷]- به چند نکته دیگر اشاره مى‏کنیم:

* * *

[۲۹۳] الأمالى، شیخ طوسى، ج‏۱، ص‏۳۸. [۲۹۴. ]‏- جلاءالعیون، مجلسى، ج‏۱، ص‏۱۷۶-۱۶۹، چاپ تهران - مناقب، إبن‏شهرآشوب مازندرانى، ج‏۲، ص‏۲۰، تحت عنوان «تزویج فاطمه با على»، چاپ هند. [۲۹۵] مناقب، خوارزمى، ص‏۲۵۲-۲۵۱- کشف الغمة، أربلى، ج‏۱، ص‏۳۵۸، چاپ تبریز، جلاءالعیون، مجلسى، ج‏۱، ص‏۱۸۴- بحارالأنوار، مجلسى، ج‏۱، ص‏۳۹-۳۸. [۲۹۶. ]‏- کشف‏الغمة، ج‏۱، ص‏۳۴۹-۳۴۸- بحارالأنوار، ج‏۱، ص‏۴۸-۴۷ [۲۹۷] جلاءالعیون مجلسى، فصل تزویج امیرالمؤمنین و فاطمه، ص‏۱۰۴-۱۰۳- بحارالأنوار، ج‏۴۳، ص‏۹۳ و۱۳۰-۱۱۹- الأمالى، ج‏۱، ص‏۳۹- کشف الغمة، ج‏۱، ص‏۴۷۱-۳۵۹تا۴۸۴- مناقب، خوارزمى، فصل‏۲۰، ص‏۲۵۳-۲۵۲. [۲۹۸] منظور سپاه تبوک بود که در آن لحظات سخت، تمام دارایى خود را براى تجهیز آن بخشید. [۲۹۹] تاریخ المسعودى شیعى، ج‏۳، ص‏۵۱، چاپ مصر ناسخ التواریخ، میرزامحمّدتقى سپهر، ج‏۵، ص‏۱۴۴، چاپ تهران. [۳۰۰] تاریخ یعقوبى، ج‏۲، ص‏۱۱۷. [۳۰۱] الأمالى، طوسى، ج‏۱، ص‏۱۰۷. [۳۰۲] الأمالى، طوسى، ج‏۱، ص‏۱۰۷- جلاءالعیون، مجلسى، ص‏۲۴۲-۲۳۵ [۳۰۳] جلاءالعیون، ص‏۲۳۷. [۳۰۴] کشف الغمة، ج‏۱، ص‏۵۰۴. [۳۰۵] کتاب سلیم‏بن قیس، ص‏۳۵۳. [۳۰۶] همان، ص‏۲۵۵. [۳۰۷] «تقیه» از تهمتها و بلکه از ستمهاى بزرگى است که علماى شیعه در حقّ ائمّه روا داشته و مى‏دارند که صدها حکم بر خلاف آنچه که خدا نازل فرموده به نامشان ساخته و پرداخته‏اند، در حالى که از آن بیزارند! آنها هرجا حکمى از ائمه را موافق آرزو و سلیقه خویش نبینند، آن را حمل بر تقیه مى‏کنند و به ائمّه مى‏چسبانند!.