رسول خداصو ازدواج با زینب دختر عمّه خود:
همچنین در جریان ازدواجش با دختر عمّه خود، زینببنت جحش لنیز مورد عتاب خداوند قرار مىگیرد؛ چنانکه آوردهاند:
زیدبن حارثه سپسرخوانده پیامبر صبه علّت ناسازگارى با همسرش «زینب» دختر عمّه پیامبر صمجبور به طلاق شد که خداوند در آن هنگام از طریق وحى به پیامبرش خبر داد که زید - غلام آزادشده و پسرخواندهات - زینب همسرش را طلاق مىدهد و تو باید او را به همسرى بگیرى! پیامبر صاین خبر را مدّتى در دل پنهان داشت و از آشکارکردن آن به خاطر ترس از حرف مردم - از این که بگویند: پیامبر، زن پسرخواندهاش را طلاق داد تا خودش با او ازدواج کند؛ آن هم عروسش را!! - خوددارى کرد.. از این رو به زیدسگفت: «همسر خود را نگهدار و طلاق مده و با هم بسازید!»، و بدین صورت امر خدا را آشکار نکرد.. [۷۳۸]خداوند با نزول این آیات، پیامبرش را چنین سرزنش مىکند:
﴿وَإِذۡ تَقُولُ لِلَّذِيٓ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ وَأَنۡعَمۡتَ عَلَيۡهِ أَمۡسِكۡ عَلَيۡكَ زَوۡجَكَ وَٱتَّقِ ٱللَّهَ وَتُخۡفِي فِي نَفۡسِكَ مَا ٱللَّهُ مُبۡدِيهِ وَتَخۡشَى ٱلنَّاسَ وَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَىٰهُۖ فَلَمَّا قَضَىٰ زَيۡدٞ مِّنۡهَا وَطَرٗا زَوَّجۡنَٰكَهَا لِكَيۡ لَا يَكُونَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ حَرَجٞ فِيٓ أَزۡوَٰجِ أَدۡعِيَآئِهِمۡ إِذَا قَضَوۡاْ مِنۡهُنَّ وَطَرٗاۚ وَكَانَ أَمۡرُ ٱللَّهِ مَفۡعُولٗا ٣٧ ﴾[الأحزاب: ٣٧].
«و زمانى که به کسى (به نام زید) که خداوند (با هدایتدادنش به اسلام) بدو نعمت داده و تو نیز (با آزادنمودنش از بردگى و قبولش به پسرخواندگى) بدو لطف کرده بودى، مىگفتى: (اى زید!) همسرت (زینب) را نگه دار و از خدا بترس! در حالیکه تو چیزى را در دل پنهان مىداشتى که خداوند آن را (اکنون) آشکار مىکند و از مردم ترسیدى، در حالیکه خداوند سزاوارتر است که از او بترسى. پس هنگامى که زید نیاز خود را از او به پایان برد (و بر اثر سنگدلى و ناسازگارى زینب، مجبور به طلاق گردید و وى را رها کرد)، ما او را به همسرى تو درآوردیم تا مشکلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخواندگان (و غلامان آزادشده) خود نباشد، زمانى که نیاز خود را نسبت به آنان به پایان ببرند (و طلاقشان دهند) و فرمان خدا باید اجرا شود».
در این آیه، خداوند به پیامبرش گوشزد مىکند که امر خدا - بىچون و چرا - بایستى اجرا شود و خداوند - چه آن را پنهان کنى و چه نکنى - آشکار مىسازد! و اراده خود را از این کار به پیامبر ص- و سایر مردم - چنین مىفهماند که پیامبرصبایستى او را به همسرى بگیرد تا دو سنّت جاهلیت شکسته شوند: یکى اینکه در جاهلیت، ازدواج با همسر مطلّقه پسرخوانده - برابر عرف محیط - حرام بود.. دوم اینکه ازدواج با همسر مطلّقه یک غلام و برده آزادشده، کسر شأن به حساب مىآمد! از این رو در جاهلیت، همسران پسرخواندهها بعد از طلاق نمىتوانستند با پدرخواندهها و افراد سرشناس ازدواج کنند.. پس از اینکه پیامبر صبا زینب ازدواج کرد - همانطور که پیامبر صفکر مىکرد - منافقین شروع به طعنهزدن نمودند و گفتند: آیا همسر پسرت را به زنى گرفتهاى؟! و به او نسبت گناه دادند که خداوند با نزول آیاتى دیگر - که بعد از همین آیه قرار دارند - جواب کوبندهاى به آنها مىدهد و از پیامبرش چنین دفاع مىکند:
﴿مَّا كَانَ عَلَى ٱلنَّبِيِّ مِنۡ حَرَجٖ فِيمَا فَرَضَ ٱللَّهُ لَهُۥۖ سُنَّةَ ٱللَّهِ فِي ٱلَّذِينَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلُۚ وَكَانَ أَمۡرُ ٱللَّهِ قَدَرٗا مَّقۡدُورًا ٣٨ ٱلَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَٰلَٰتِ ٱللَّهِ وَيَخۡشَوۡنَهُۥ وَلَا يَخۡشَوۡنَ أَحَدًا إِلَّا ٱللَّهَۗ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ حَسِيبٗا ٣٩ مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِكُمۡ وَلَٰكِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِيِّۧنَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٗا ٤٠﴾[الأحزاب: ٣٨ - ٤٠].
«هیچگونه گناه و تقصیرى بر پیامبر در انجام چیزى که خدا بر او واجب کرده نیست. این سنّت الهى است که در مورد پیامبران پیشین نیز جارى بوده است و فرمان خدا همواره روى حساب و برنامه دقیق است و باید اجرا شود. کسانى که رسالات خدا را (به مردم) ابلاغ مىکنند و تنها از خدا مىترسند و از هیچ کسى غیر از او نمىهراسند، و همین بس که خدا حسابگر (همهشان) است. محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما (نه زید و نه دیگرى) نبوده (تا ازدواج با زینب یا زنان دیگر بر او حرام باشد) و بلکه فرستاده خدا و آخرین پیامبران است».
و البته همزمان با دفاع از او، مجدّداً به او گوشزد مىکند که امر خدا باید - بىگفتگو - اجرا شود و تو باید همچون سایر پیامبران که امر خدا را بدون ترس از مردم و تنها با ترس از خدا ابلاغ کردند، ابلاغ کنى و از هیچ کس جز خدا نترسى و در اجراى امر خدا، هیچ تأمّلى ننمایى!.
* * *
[۷۳۸] امّا ببینید که شیعیان چگونه روایت کردهاند: إبنبابویه از امام رضا روایت مىکند که: «امام رضا در تفسیر این آیه، یعنى ﴿وَإِذۡ تَقُولُ لِلَّذِيٓ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ وَ﴾چنین مىگوید: رسول خدا صقصد خانه زیدبنحارثه در امرى که مىخواست، نمود که در آن هنگام چشمش به زینب همسر زید افتاد، پس به او گفت: «سبحان الذي خلقك»!! (عیون أخبار الرضا، أبوجعفر الصدوق إبنبابویه، ص۱۱۳).. سلمان رشدى نیز، همین روایت خبیث را مستمسک خود قرار داده و در کتابش - اضافه بر آن - آورده که در آن هنگام بدن و موهاى زینب، کاملاً نمایان بوده است!!.