اقتداى علیسبه خلفاء در نمازهايش:
علیسهمچنین نمازهاى پنجگانهاش را پشت سر خلفاء خوانده است؛ چنانچه شیخ حرّ عاملى مىگوید [۳۳۷]: «قد أنكح رسول اللّه و صلّى على عليه السلام وراءهم» [۳۳۸].
«رسول خدا صبا آنها (یعنى خلفاء) مناکحت نموده و على به امامت آنها، پشت سرشان نماز خوانده است». شیخ طوسى نیز مىگوید: «در این (یعنى اقتداى على به آنها در نمازش) هیچ شکى نیست و بر ما کاملاً آشکار است» [۳۳۹].
اگر کسى با خلوص نیت به این حقیقت بنگرد که علی س- با آن همه بزرگوارى و فضیلتش - پشت سر خلفاء نماز خوانده و آنها را به عنوان امام خود - چه در امور سیاسى و چه در امور دینى - قبول فرموده، باید به فضیلت و بزرگوارى خلفاء اذعان نماید [۳۴۰].
آیا تیجانى و همفکرانش، این لیاقت را دارند که علی سدر نمازش به آنها اقتدا کند؟! در حالیکه علی سبا این کارش، آن لیاقت و شایستگى را براى خلفاء به اثبات رسانده است.. آیا این نیز - به قول بعضى از علماى شیعه - مىتواند تقیه باشد؟ جوابش را از سیدعبدالحسین شرفالدین - از علماى مشهور شیعه - مىشنویم که در کتابش «أجوبة مسائل موسى جاراللّه» آورده است:
«أما صلاته وراء أبىبكر وعمر فليست تقية، إذ حاشا الإمام أن يجعل عبادته تقية، ويجوز للشيعى أن يقتدى بالسنى» [۳۴۱].
«امّا نماز امام، پشت سر أبوبکر و عمر از راه تقیه نبود؛ زیرا امام دورتر از آن است که عبادتش را به طور تقیه انجام دهد. بنابراین جایز است که شیعى در نمازش به سنّى اقتدا کند».
حال به فرض محال، اینکه علی سدر دوران خلافتشان - زمانى که خلفاء زنده بودند- با همگىشان از راه تقیه رفتار نموده باشد و کارهایش را قلباً و به دلخواه خود انجام نداده باشد، پس چرا بعد از شهادت یا وفاتشان، نظرات و اقداماتش نسبت به آنها فرق نکرد! مگر از مرده آنها هم مىترسید؟!.
بارى! علی سبارها و بارها بعد از خلافت هر خلیفهاى - در خلوت و ملأ عام - از آنها تمجید و ستایش کرده است.. تمام اینها یک طرف، و مصاهرات و فامیلى بین آنها و نیز نامگذارى فرزندانش به نامهاى خلفاء، طرف دیگر!.
* * *
[۳۳۷] الإحتجاج، طبرسى، ص۵۳- کتاب سلیمبنقیس، ص۲۵۳- مرآةالعقول، مجلسى، ص۳۸۸، چاپ ایران. [۳۳۸] وسائل الشیعة، کتاب الصلاة، ص۵۳۴. [۳۳۹] تلخیص الشافى، ص۳۵۴، چاپ ایران. [۳۴۰] البته این رفتار تنها به علىساختصاص نداشته، بلکه دیگر فرزندانش نیز با خلفاى وقت، نماز مىگزاردهاند، چنانچه در منابع شیعه و از جمله «وسائل الشیعة» آمده است. [۳۴۱] نقل از «مشعل اتّحاد»، تألیف محمّدرضا حکیمى و بىآزار شیرازى، ص۲۶.