اصحاب، برادر همدیگر و یاوران پیامبر ص:
﴿وَإِن يُرِيدُوٓاْ أَن يَخۡدَعُوكَ فَإِنَّ حَسۡبَكَ ٱللَّهُۚ هُوَ ٱلَّذِيٓ أَيَّدَكَ بِنَصۡرِهِۦ وَبِٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٦٢ وَأَلَّفَ بَيۡنَ قُلُوبِهِمۡۚ لَوۡ أَنفَقۡتَ مَا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا مَّآ أَلَّفۡتَ بَيۡنَ قُلُوبِهِمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ أَلَّفَ بَيۡنَهُمۡۚ إِنَّهُۥ عَزِيزٌ حَكِيمٞ ٦٣ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ حَسۡبُكَ ٱللَّهُ وَمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٦٤﴾[الأنفال: ٦٢ - ٦٤].
«(اى پیامبر!) اگر بخواهند تو را فریب دهند، خداوند برایت کافى است. او همان کسى است که تو را با یارى خویش و مؤمنان (که با تو هستند) تقویت کرد و در میان دلهایشان الفت ایجاد نمود. اگر تمام آنچه را که در زمین هست، انفاق مىکردى، نمىتوانستى در دلهایشان الفت و دوستى بیفکنى، ولى خداوند در میانشان الفت انداخت؛ زیرا او به راستى توانا و حکیم است.. اى پیامبر! خداوند و مؤمنانى که با تو هستند و از تو پیروى مىکنند، (براى حمایت و یارى) تو کافى است».
این آیه نیز درباره اصحاب است که آنها را حامى و یاور پیامبر صمعرّفى، و یادآورى مىکند: قبل از اسلام، جنگهاى قبیلگى دامن همگىشان را فراگرفته بود؛ چنانچه در بین انصار در مدینه - میان دو طایفه مشهور اوس و خزرج - جنگهاى طولانى و خونریزى دایمى رواج داشت، همانگونه که در بین مهاجرین نیز، قبل از اسلام - در مکه - رواج داشت!.
این کینه و قساوت و دشمنى، به گونهاى بود که هیچ کس نمىتوانست آنها را به هم نزدیک سازد.. چنانچه خداوند به پیامبرش صمىفرماید: «اگر تمام آنچه در زمین است، خرج مىکردى نمىتوانستى در دلهایشان الفت و محبّت برقرار سازى، ولى این خدا بود که در قلوبشان، به وسیله ایمان به خداى یگانه الفت و دوستى ریشهدارى برقرار کرد که نهایتاً همین دشمنان، با یکدیگر برادر شدند:
﴿وَٱذۡكُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ إِذۡ كُنتُمۡ أَعۡدَآءٗ فَأَلَّفَ بَيۡنَ قُلُوبِكُمۡ فَأَصۡبَحۡتُم بِنِعۡمَتِهِۦٓ إِخۡوَٰنٗا﴾[آل عمران: ١٠٣].
«و به یاد آورید نعمت خدا بر خودتان را که (قبلاً) چگونه دشمن همدیگر بودید و او میان دلهایتان الفت و دوستى برقرار کرد و به نعمت و برکت او، برادر همدیگر شدید...».
این برادرى و أخوت در بینشان، به مراتب از برادرى نسبى و سببى، قویتر و محکمتر بود که هیچ عاملى نمىتوانست بر آن تأکید کند، و در سایه همین وحدت و اخوّت بود که توانستند در مدّتى کوتاه، دو قدرت بزرگ ایران و روم را به زانو درآورند و مطیع و محصور اسلام سازند.. و نهایتاً بر نیمى از جهان تسلّط پیدا کنند!!
جاى بسى تعجّب و تأسّف است که امثال تیجانى خود را پیرو قرآن مىدانند و این سیماى پاک و صمیمانه اصحاب را تیره و مکدّر مىسازند و دوستى و نزدیکى آنها را به تفرقه و خصومت مبدّل مىنمایند!.