رسول خداصو فدیهگرفتنش از اسراى بدر:
همچنین در جریان فدیهخواستن از اسراى بدر نیز، شدیداً مورد عتاب خداوند قرار مىگیرد!.. جریان از این قرار بود:
در غزوه بدر، هفتاد نفر از سران کفر و یارانشان به دست مسلمانان اسیر مىشوند. پیامبر صبراى تعیین تکلیف آنها، جلسهاى مشورتى با یاران خود تشکیل مىدهد و چنانکه مفسّران و مورّخان آوردهاند، ابتدا از أبوبکر سنظرخواهى مىکند که أبوبکر سمىگوید: «اى رسول خدا! این اسیران، پسرعموها و برادران و خویشان تو هستند، رأى من این است که از آنان فدیه قبول کنى تا از رهگذر آن، تجهیز قوا کنیم و [۷۳۱]بر مشرکین غلبه نماییم. شاید خداوند آنان را هدایت کند و آنان نیز به ما ملحق شوند». سپس به عمر سمىگوید: رأى تو چیست؟ عمر سمىگوید: «نظر من برخلاف أبوبکر است! به خدا سوگند! اگر به من اجازه دهید و امر کنید که گردن یکى از نزدیکانم را بزنم، این کار را خواهم کرد، و اگر به على امکان دهید و امر نمایید تا گردن عقیل را بزند، این کار را خواهد کرد. اگر به حمزه دستور دهید که گردن برادرش عباس را بزند، از این کار خوددارى نمىکند تا خداوند بداند که در دلهاى ما مسلمانان، دوستى با مشرکین نیست و جایى براى دوستى مشرکین حتّى اگر نزدیکان ما باشند، وجود ندارد! این اسیران، همه بزرگان و رهبران مشرکین هستند! تو را تکذیب کردند و به جنگ با تو برخاستند و از شهر خود بیرونت کردند! اى رسول خدا! گردنشان را بزن تا بدین وسیله اسلام نیرومند شود و مشرکان خوار شوند!».
پیامبر صبعد از مشورت با دیگر اصحاب خود، به نرمترین نظریه یعنى نظر أبوبکرستمایل نشان مىدهد، و به آنها مىگوید: «امروز شما مردمى محتاج و فقیرید! هیچ یک از این اسیران را از دست ندهید، مگر آن که فدیه بگیرید یا گردنش را بزنید!» [۷۳۲]. در این هنگام خداوند، پیامبر صو آن دسته از یارانش را که به قبولکردن فدیه تمایل نشان دادند، با نزول این آیات، شدیداً سرزنش مىکند که چرا بهرههاى زودگذر مادّى را به یارى دین خدا ترجیح مىدهند؛ آن هم در نخستین نبرد اسلام با مشرکین که قبل از آن، مسلمانان خودى از خود نشان نداده بودند، و پس از آن نیز، آن عظمت و تفوّقى را که در این جنگ کسب کردند، دیگر بازنیافتند.. و به همین جهت است که عتاب، فوقالعاده شدید است:
﴿مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَكُونَ لَهُۥٓ أَسۡرَىٰ حَتَّىٰ يُثۡخِنَ فِي ٱلۡأَرۡضِۚ تُرِيدُونَ عَرَضَ ٱلدُّنۡيَا وَٱللَّهُ يُرِيدُ ٱلۡأٓخِرَةَۗ وَٱللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٞ ٦٧ لَّوۡلَا كِتَٰبٞ مِّنَ ٱللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمۡ فِيمَآ أَخَذۡتُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ ٦٨ فَكُلُواْ مِمَّا غَنِمۡتُمۡ حَلَٰلٗا طَيِّبٗاۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٦٩﴾[الأنفال: ٦٧-٦٩].
«هیچ پیامبرى حق ندارد که اسیران جنگى داشته باشد، مگر آنگاه که خونشان را بر زمین بریزد (و کاملاً بر دشمن پیروز گردد و بر منطقه، سیطره و قدرت یابد). شما متاع ناپایدار دنیا را مىخواهید، در صورتى که خداوند آخرت را (براى شما) مىخواهد و خداوند عزیز و حکیم است. اگر حکم سابق خداوند نبود (که بدون ابلاغ و اتمام حجّت، امّتى را کیفر ندهد) عذاب بزرگى در مقابل چیزى که (به عنوان فدیه از اسیران بدر) گرفتهاید، به شما مىرسید! اکنون از آن چیزى که (از اسیران) به دست آوردهاید، حلال و پاکیزه بخورید (و در همه کارهایتان از این به بعد) از خدا بترسید (و توبه کنید) که خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است».
و چنانکه آوردهاند، بعد از نزول این آیات، پیامبر صو اصحابش گریه کردند و فرمود: «به واسطه طمع در مال دنیا، عذاب آنچنان نزدیک شده بود که از این درخت -در مکانى که نشسته بودند، درختى وجود داشت که منظورش همان است - نزدیکتر بود!» [۷۳۳].
ناگفته نماند که خداوند با نزول این آیات، رأى قاطعانه عمر سرا تأیید مىفرماید!.
* * *
[۷۳۱] نزدیکان بیشتر مهاجرین از جمله عبّاس عموى پیامبرصو برادر حمزهس، عقیل برادر علىسو پسرعموى پیامبر ۶، جزو اسیران بودند. [۷۳۲] شأن نزول آیات، ترجمه محمّدجعفر اسلامى، ص۲۸۹-۲۸۸- طبرى، ج۳، ص۹۹۰- البدایة والنهایة، ج۳، ص۲۵۷- حیاة محمّد، حسنین هیکل، ترجمه أبوالقاسم پاینده، ص۳۷۷. [۷۳۳] همان مآخذ.