متعه يا نكاح موقّت:
تیجانى در کتاب «همراه با راستگویان»، فصلى را به این موضوع اختصاص داده و در ابتداء، آن را چنین تعریف مىکند:
«نکاح متعه یا ازدواج موقّت مدّتدار، مانند ازدواج دائمى منعقد نمىشود، مگر با عقدى که مشتمل بر قبول و ایجاب است؛ به این معنى که زن به مرد بگوید: خودم را در ازدواج تو درآوردم با مهریهاى که مقدارش این قدر و آن قدر است و به فلان مدّت، سپس مرد بگوید: قبول کردم یا رضایت نشان دادم». (ص ۳۴۳)
با این تعریف، متعه مىتواند به مدّت یک ساعت، یک روز، یک هفته، یک ماه، و... منعقد شود و در مقابل، مهریه و متعه زن یعنى اجرتش - حال چه پول باشد، چه طلا و زیور و چه لباس و پوشاک و... - پرداخت مىگردد.
از امام صادق روایت کردهاند: زمانى که از او در این مورد پرسیده شد: به آن زن چه بگویم زمانى که با آن خلوت کردم؟! فرمود: مىگویى: تو را به متعه خود درمىآورم بر طبق کتاب خدا و سنّت پیامبرش، نه وارثى در کار است و نه ارثى، به مدّت چند روز و اگر خواستى، به مدّت این قدر سال، و به مقدار این قدر درهم، و مقدار اجرتش را معین مىکنى و او را راضى مىکنى، حال چه کم باشد، یا زیاد!» [۴۴۱].
به طور دقیق، متعه نوعى وصلت است که نمىتوان نام ازدواج و نکاح را بر آن اطلاق کرد؛ زیرا داراى هیچ یک از احکام و آثار ازدواج واقعى نمىباشد و تنها «اجارهگرفتن زن و کامگیرى از او» مىباشد؛ زیرا:
۱- در ازدواج دائمى، نکاح با عقد بین طرفین، در حضور دو شاهد برقرار مىشود، در حالى که در متعه، عقد بدون شاهد صحیح است! چنانچه از امام جعفر صادق آوردهاند که متعه مىتواند بدون شاهد باشد! [۴۴۲].
۲- در ازدواج، مرد تنها مىتواند با زن مسلمان ازدواج کند، در حالى که در متعه، [۴۴۳]مىتوان با مجوسیان و یهودیان و مسیحیان نیز وصلت کرد و - طبق روایت امام صادق و رضا - هیچ ایرادى ندارد! [۴۴۴].
۳- در ازدواج، واجب است که با زن پاک و عفیف نکاح کند [۴۴۵]، در حالى که در متعه، مىتوان با زنان فاجره نیز وصلت کرد؛ زیرا آنها را از فجور بازمىدارد! [۴۴۶].
۴- در متعه برخلاف ازدواج حتّى مىتوان با زنى که شوهردار است - طبق روایت امام صادق - متعه کرد! [۴۴۷].
۵- در متعه - برخلاف ازدواج حقیقى - مىتوان با زنان زناکار و دختران نابالغ و [۴۴۸]خردسال و حتّى باشیرخوارگان نیز وصلت کرد، [۴۴۹]همانگونه که آیتاللّه خمینى تصریحمىکند! [۴۵۰].
۶- در ازدواج واقعى، موافقت پدر یا ولى، شرط صحّت ازدواج است [۴۵۱]، در حالى که در متعه، مىتوان بدون اجازه ولى و سرپرست، با دختر یا زن - طبق روایت امام صادق - متعه برقرار کرد! [۴۵۲].
۷- در ازدواج، مرد بیشتر از چهار زن نمىتواند یکجا داشته باشد، ولى در متعه - طبق روایت امام صادق و زینالعابدین - مىتواند هزار نفر را با هم داشته باشد؛ زیرا طبق روایت، زن متعهشده، مستأجر است! [۴۵۳].
۸- در ازدواج دائمى، همسر از شوهرش - زمانى که فوت مىکند - ارث مىبرد، ولى در متعه این چنین نیست! [۴۵۴].
۹- در ازدواج حقیقى، بر شوهر واجب است تا نفقه، خورد و خوراک و پوشاک و مسکن زن را تأمین کند، چه در حال عادّى و چه در زمان شمردن عدّه و طىکردن مدّت طلاق، امّا در متعه چنین نیست! [۴۵۵].
۱۰- مدّت ازدواج دایمى تا مرگ یکى از زوجین است، امّا در متعه مىتواند براى یک ربع ساعت و یا یک روز، یا یک ماه و یک سال و هر مقدارى که مرد پیشنهاد مىکند و زن مىپذیرد! [۴۵۶].
۱۱- ازدواج دایمى، طلاق و احکامش را دارد، در حالى که در متعه طلاق وجود ندارد، بلکه به صرف پایانیافتن مدّت متعه، یا پشیمانى هرکدام، خود به خود قرارداد استیجارى فسخ مىشود و هرکدام به کار خود مىپردازد! [۴۵۷].
۱۲- در ازدواج، عدّه طلاق، گذشت چهار ماه و ده روز است، در حالى که در فسخ مدّت متعه، دو حیض - که حدّاکثر ۴۵ روز است - یا پایان حاملگى و یا عدّه جاریه بعد از آزادىاش است! [۴۵۸].
۱۳- در ازدواج دائمى، احکامى همچون ایلاء و ظهار و لعان وجود دارد، امّا در متعه چنین نیست!.
تیجانى نیز بعضى از شرایط متعه را در کتابش «همراه با راستگویان» آورده است: «این ازدواج را شرایط و احکامى است که در کتابهاى فقهى امامیه وارد شده است؛ مانند لزوم تعیین مهر و مدّت که به هرچه دو طرف رضایت دهند، صحیح است و حرامبودن این نوع ازدواج با محارم همچنانکه در ازدواج دائم نیز چنین است.. و عدّه نگهداشتن زن صیغهاى پس از تمامشدن مدّت به اندازه دیدن دو حیض و یا گذشتن چهار ماه و ده روز در حال وفات همسر مىباشد، و بر دو طرف متعه هیچ ارث و نفقهاى نیست، پس نه زن ارث مىبرد و نه مرد از زن، و امّا فرزندى که از ادواج متعه به دست مىآید، مانند فرزند ازدواج دائم است، چه در حقوق و میراث و نفقه و چه در تمام حقوق مادّى و معنوى، و ملحق به پدرش است. این حکم متعه است با شرایط و حدودش، و خود مىبینى که هیچ ارتباطى با زنا ندارد...». (ص ۳۴۳)
بنابراین چگونه مىتوان، متعه را ازدواج و نکاح به حساب آورد، و طرفین را همسر و شوهر؟! وصلتى که در عقد آن، شاهد ندارد و نه نفقه دارد و نه توارث و طلاق و عدّه طلاق، و نه ظهار و ایلاء و لعان و دیگر احکامى که در ازدواج وجود دارد! بلکه - بنا به خود روایات شیعه - تنها بهرهگیرى از زن به صورت اجاره و کرایه است، و هرگاه مدّت اجاره تمام شود، یا زن در مقدارى از مدّت متعهاش، از تسلیم خوددارى ورزد، به همان مقدار از مهریه و اجرتش کم مىشود! در حالیکه در ازدواج واقعى، صرفِ یک بار نزدیکى و کامگیرى مرد از زن، پرداخت مهریه - به تمام و کمال - بر مرد واجب مىشود، پس روشن است که متعه، نوعى اجاره براى بهرهورى از زن، همچون اجاره زن به منظور دایگى و شیردادن به بچه مىباشد؛ چنانچه از امام باقر روایت کردهاند: «هر چقدر خواستى مىتوانى با یک زن متعه کنى؛ زیرا آن اجاره توست! [۴۵۹]. و در روایتى از أبىالحسن آمده است که از او پرسیده شد: «اگر مردى با زنى متعه کند و بر این شرط بگذارند که هر روز نزد او برود، یا شرط ببندند که در روزهاى معلومى از او بهره ببرد، امّا در آن شرط خیانت کند و شرطش را به جاى نیاورد، مهر و اجرتش به همان اندازه از آن کم مىشود و بقیه که در اختیار مرد بوده، بدان پرداخت مىشود!» [۴۶۰].
چطور مىتوان آن را «نکاح» نام نهاد، در حالى که از مهریهاى که ابتدا با هم توافق کردهاند، مىتوانند کم کنند و بر حسب روزها تقسیم کنند؟! و در واقع متعه، بیش از هر چیز - به اصطلاح اروپاییها - به «دوستدختر گرفتن» و در اصطلاح قرآنى به «إتّخاذ أخدان» [۴۶۱]شباهت دارد و این عملى است که قرآن، آن را به شدّت و براى همیشه نهى کرده است.
امّا تیجانى و علماى شیعه، برآنند که متعه در زمان پیامبر صوجود داشته، ولى عمربنخطاب سآن را تحریم کرده است؛ چنانچه تیجانى در «همراه با راستگویان» مىگوید: «ولى آنچه نزد ما ثابت شده این است که خلیفه دوم، عمربنخطاب آن را نهى کرد و به اجتهاد خودش که علماى اهلسنّت نیز بر آن شهادت مىدهند، تحریم نمود و ما به هر حال، حکم خدا و رسولش را به خاطر رأى و نظر شخصى و اجتهاد عمر، رها نمىکنیم و تغییر نمىدهیم. این است خلاصه سخنان شیعیان در مورد حلالبودن متعه و...». (ص ۳۴۵)
باید در پاسخ بگوییم که آرى! در زمان پیامبر ص، متعه دو بار - در شرایط سخت و اضطرارى - مباح گردید [۴۶۲]، امّا پس از نزول آیاتى از قرآن و نهى پیاپى پیامبر ص، حرام و نسخ گردید.. قرآن، متعه را از امور ذاتاً حرام، همچون مردار و خوک و خون و حیوانى که بدون نام خدا و یا براى غیر خدا ذبح مىشود، نام مىبرد؛ چنانچه مىفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ ٥ إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ فَإِنَّهُمۡ غَيۡرُ مَلُومِينَ ٦ فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡعَادُونَ ٧﴾[المؤمنون: ٥-٧].
«(مؤمنان رستگار) کسانى هستند که عورت و شرمگاه خود را (از کار حرام) حفظ مىکنند، مگر از همسران یا کنیزان خود (که در جنگ با مشرکین به دست مىآیند) که در این صورت جاى ملامتشان نیست. پس هرکس که غیر از این (دو راه زناشویى؛ یعنى ازدواج با همسران دایمى و جاریهها و کنیزان خود) را دنبال کند، متجاوز (از حدود شریعت خدا و زناکار) به شمار مىآید».
همانگونه که مىبینیم، در منطق قرآن، تنها رابطه مجاز بین زن و مرد، رابطه ازدواج و یا ملک یمین است [۴۶۳]، و هر چیزى جز آن، خوارشمردن زن و پایینآوردن منزلت اوست که به سان کالایى براى ارضاى شهوت مرد به کار گرفته و سپس به کنار نهاده مىشود و مرد - بدون اینکه محبّتى به او داشته باشد؛ [۴۶۴]زیرا چطور مىتواند به زنى دل ببندد که فردا زن دیگرى خواهد بود و همچنین بعد از او زن شخصى دیگر! - او را براى مدّتى به منظور برآوردن نیاز جنسى خود به اجاره بگیرد، و چنانچه مىبینیم، متعه نه ملکیت است و نه ازدواج؛ چون هیچ یک از احکام و شرایط ازدواج را ندارد! و تنها انتخاب دوستزن است که پس از بهرهگیرى، کرایهاش پرداخت مىشود! و در واقع، اینگونه مردان و زنان، زناکارانى هستند که از طرف رجال دین شیعه! مجاز هستند، و کارشان رنگ دینى به خود گرفته است!!.
پیامبر صاگر زمانى اجازه متعه را داده، این به عنوان یک ضرورت و رفع اضطرار از طریق مخالفت با یک حرام قطعى - یعنى متعه - بود؛ یعنى همان قاعده معروفى که «ضرورتها، ممنوعیتها را از میان مىبرد!»؛ چنانچه مىفرماید:
﴿فَمَنِ ٱضۡطُرَّ غَيۡرَ بَاغٖ وَلَا عَادٖ فَلَآ إِثۡمَ عَلَيۡهِ﴾[البقرة: ١٧٣].
«پس هرکس در حال ضرورت و اضطرار قرار گرفت، هیچ گناهى بر او نیست به شرطى که به حرام بودن آن ایمان داشته باشد و به آن برنگردد».
گذشته از این، پس از آن که مردم با اسلام خو گرفتند و دوستى آن با روح و جانشان درآمیخت و به صبر و خویشتندارى ایمانى عادت کردند، همین مباح به خاطر ضرورت نیز - تا ابد - نسخ گردید؛ چنانچه رسول خدا صمىفرماید:
«إِنِّى قَدْ كُنْتُ أَذِنْتُ لَكُمْ فِى الاِسْتِمْتَاعِ مِنَ النِّسَاءِ وَإِنَّ اللَّهَ قَدْ حَرَّمَ ذَلِكَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَمَنْ كَانَ عِنْدَهُ مِنْهُنَّ شَىْءٌ فَلْيُخَلِّ سَبِيلَهُ وَلاَ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا» [۴۶۵].
«همانا من (قبلاً) به شما اجازه متعه با زنان داده بودم، و امّا بدانید که خداوند آن را تا روز قیامت (چه در حال عادّى و چه در اضطرار) تحریم کرده است. پس هرکس از شما چنین زنى را نزدش دارد، او را از خود دور سازد و از چیزهایى که به آنها دادهاید، چیزى را پس نگیرید».
و جالب اینکه - چنانچه در کتب شیعه نیز آمده است - خود علی سمىفرماید:
«حرّم رسول الله صيوم خيبر لحوم الحمر الأهلية و نكاح المتعة» [۴۶۶].
«رسول خدا صدر روز خیبر، خوردن گوشت خرهاى اهلى و نکاح متعه را حرام نمود».
خود ائمه نیز، آن را «زنا» دانستهاند؛ چنانچه شیخ کلینى از امام صادق روایت کرده که از او در مورد متعه پرسیده شد، فرمود: «این، زناست!» [۴۶۷].
شیخ طوسى نیز روایت کرده که از امام صادق پرسیده شد: «آیا مسلمانان در عهد رسول خدا صبدون شاهد و بینه ازدواج مىکردند؟ فرمود: هرگز!» [۴۶۸].
از عبداللّهبن سنان روایت شده: از أباعبداللّه (امام صادق) ÷از متعه پرسیدم، پس فرمود: «لا تدنّس نفسك بها!». «نفس خود را بدان آلوده مساز!» [۴۶۹].
از عمار نیز روایت شده که گفت: أبوعبداللّه ÷به من و سلیمانبن خالد فرمود: «قد حُرّمت عليكما الـمتعة»؛ «همانا متعه بر شما حرام گشته است!» [۴۷۰].
و باز از او روایت شده که فرمود: «اگر کسى از شما این کار را مباح مىداند و از آن شرم ندارد، پس از بهترین برادران و دوستان و یارانش بخواهد که چنین کند (و خواهران و دخترانش را در اختیار آنان قرار دهد!)» [۴۷۱].
زمانى که علىبن یقطین از أباالحسن از متعه پرسید، چنین جواب مىدهد: «ما أنت و ذاك؟ قد أغناك الله عنها». «تو را با آن چه کار؟ خداوند تو را از آن بىنیاز گردانیده است!» [۴۷۲].
و باز شیخ کلینى در کافى، از «یحیىبن زید» - فقیه عراق - نیز نقل کرده که گفت: «خاندان پیامبرصبر کراهت متعه و نهى از آن اجماع کردهاند!» [۴۷۳].
به همین جهت، هیچ روایتى نقل نشده که ائمه اجازه دادهاند دختران یا زنى از خاندانشان با دیگران متعه کرده باشد؛ چنانچه «عبداللّهبن عمیر به أبىجعفر (امام باقر)÷گفت: آیا اینکه زنان، دختران، خواهران و دختران عمویت چنین کنند (یعنى متعه کنند) راضى مىشوى؟ پس امام باقر، زمانى که ذکر زنان و دخترعموهایش شد، روى برگرداند و پاسخ نداد!» [۴۷۴].
و در روایت مشهور - که در کتب شیعه و سنّى است - از پیامبر صآمده که مىفرماید: «اى جوانان! هر کدام از شما توان ازدواج دارد، ازدواج کند و هرکه توان آن را ندارد، روزه بگیرد که مایه بازداشتن (شهوات) است»، و نفرموده که مىتوانند موقّتاً با دوستدختران و یا زنانى وصلت و کامگیرى کنند!.
از طرفى، متعه - علاوه بر آیات قرآن و احادیثى که گویاى تحریم آن، چه در حالت عادّى و چه اضطرارى هستند - ضررهاى فراوانى از لحاظ فردى و اجتماعى دربردارد و همگى هم مىدانیم که «لا ضرر ولا ضرار فى الإسلام». «در اسلام، ضرررساندن نه به خود و نه به دیگران وجود ندارد». چنانچه به بعضى از موارد آن اشاره مىشود:
۱- آنچه از همه مهمتر است، مخالفت با آیات قرآن و سنّت پیامبر صو روش اصحاب گرامىاش، از جمله علی سو فرزندانش است؛ زیرا چند روزى - به طور اضطرار - از طرف پیامبر صبه آن اجازه داده شد، و سپس از زبان خودش براى همیشه -در تمام احوال - حرام اعلام گردید.
۲- از مفاسد بزرگ آن، ایمننبودن شوهران از همسران خود و برعکس! زیرا در متعه جایز است که زن بدون علم شوهر و یا رضایتش با کسى که بخواهد، متعه مىکند! [۴۷۵].
همچنین ایمننبودن پدران از دختران خود که بدون آگاهى و اطّلاع پدرانشان متعه مىکنند و چه بسیار اتّفاق افتاده که پدران ناگهان متوجّه شدهاند که دخترشان حامله شده و از او پرسیدهاند: چرا و چگونه؟ مىگویند: با فلان کس متعه کردهام و هماکنون قراردادم با او به اتمام رسیده و در پى کار خویش رفت!! [۴۷۶].
۳- فحشاء در جامعه رو به فزونى مىیابد و هرکس بخواهد، چند روزى یا چند لحظهاى، از زنى استفاده مىکند و سپس با مبلغى، کرایهاش را مىپردازد و او را آزاد و از خود دور مىسازد! و به مقتضاى طبیعت بدنى انسان، این زنان و مردان، عادت به همبسترىهاى متعدّد پیدا مىکنند و به همبسترى با زنان خود، یا مردان خود قناعت نمىکنند و به کارهاى شنیع دیگرى کشیده مىشوند. از طرفى، اینگونه زنان، دیگر شایستگى برپاداشتن خانواده را نخواهد داشت و هیچ کس، آنها را براى همسرى دائمى خویش اختیار نخواهد کرد، و لذا براى امرار معاش خود، دست به کارهاى نامشروع زده و مردان زیادى را به زنا و دیگر اعمال زشت، وادار خواهند کرد!.
۴- نسل انسانها از بین مىرود و مشخّص نمىشود، بچّهاى که از شکم آن زن متولّد مىشود - خصوصاً اینکه عدّه طلاق آن، به مقدار دو حیض مىباشد - از چه کسى است!.. و دیگر اینکه، چه بسا بچّهاى که با متعه به دنیا مىآید، زمانى که بزرگ شود، با همان کسى که - قبلاً - با مادرش متعه کرده بود، رابطههایى همچون متعه یا ازدواج دائمى برقرار نماید و نداند که با چه کسى متعه یا ازدواج نموده است! آیا پدرش است؟ آیا پسرش است که با مادرش متعه نموده بود؟ آیا دختر پدر است که در حال حاضر، براى متعه یا ازدواج در اختیار اوست؟! و خلاصه اینکه با یکى از محارم خود - که با روابط نامشروع متعه به نسبت فامیلى رسیده - وصلت مىکند که بسیار قبیح و زیانآور است! و چه بسیار اتّفاق افتاده که مردى همزمان با هم، با مادر و دخترش، یا با خواهرش، یا با عمّهاش و یابا خالهاش متعه نموده، در حالیکه نمىدانسته است! [۴۷۷].
۵- بیماریهاى گوناگونى - که در علم پزشکى به اثبات رسیده است - شیوع پیدا مىکنند و زیانهاى فراوانى را به بار مىآورند.
...جزئیات دیگر این مبحث، در بحث «جواب نامهها» در همین فصل خواهد آمد.. و امّا موضوع بعدى:
- جمع دو نماز:
مسأله دیگرى که تیجانى در کتابهایش بحث آن را پیش کشیده، موضوع «جمع دو نماز» و «وضو» مىباشد که معتقد است، خلفاء در آن تغییر دادهاند، [۴۷۸]در حالى که از همان ابتداى وجوب نماز - یعنى در زمان خود پیامبر ص- نمازهاى پنجگانه در اوقات مشخّصشده خود، به جاى آورده مىشدند؛ نه زودتر و نه دیرتر.. خداوند در همین مورد مىفرماید:
﴿إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ كَانَتۡ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ كِتَٰبٗا مَّوۡقُوتٗا﴾[النساء: ١٠٣].
«همانا نماز بر مؤمنان، در اوقات مشخّصى فرض شده است».
بنابراین، نماز صبح در صبح، نماز ظهر در ظهر، عصر به هنگام عصر، مغرب به هنگام غروب، و عشاء نیز در وقت خودش.. چنانچه علی سدر نامهاى که به محمّدبن أبىبکر - که در آن هنگام، او را والى مصر گردانیده بود - چنین مىنویسد:
«أما بعد فصلوا بالناس الظهر حتى تفىء الشمس مثل مربض العنز، وصلوا بهم العصر والشمس بيضاء حية فى عضو من النهار حين يسار فيها فرسخان، وصلوا بهم الـمغرب حين يفطر الصائم ويدفع الحاج إلى منى، وصلوا بهم العشاء حين يتوارى الشفق إلى ثلث اليل، وصلوا بهم الغداة و الرجل يعرف وجه صاحبه» [۴۷۹].
«امّا بعد، با مردم نماز ظهر را بگزارید تا زمانى که سایه آفتاب به اندازه (دیوار) آغل بُز برگردد، و با ایشان نماز عصر را هنگامى که آفتاب، سفید و جلوهدار است بگزارید، در پارهاى از روز که در آن (تا غروب) دو فرسخ راه را بتوان پیمود، و با آنان نماز مغرب به جاى آورید، هنگامى روزهدار افطار مىکند و حاجى (از عرفات) به منى روانه مىشود، و با آنها نماز عشاء بگزارید، هنگامى که سُرخى آفتاب (از جانب مغرب) پنهان مىشود تا یکسوم شب، و بالاخره با آنان نماز صبح بگزارید، هنگامى که مرد صورت رفیق و همراه خود را ببیند».
این اوقات نمازهاى پنجگانه است.. در حالى که شیعیان برخلاف آن عمل مىکنند، و در تمام حالات - به صورت عادتى دایمى - نمازها را به طور جمع مىخوانند؛ یعنى «ظهر و عصر» و «مغرب و عشاء» را با هم جمع مىسازند، در حالیکه در اسلام، جمع دو نماز، تنها در مواقع اضطرارى و ضرورى به مسلمانان رخصت داده شده است؛ اضطرارهایى همچون: سفر، بارش برف و باران، گِلولاى شدید، سرماى سخت، بیمارى، استحاضه، سلسالبول بودن، ترس بر ازدستدادن مال و جان و...، و در غیر این صورت، به هیچ وجه جایز نیست که نماز را از وقت معین آن، خارج کرد و به دلخواه خود به جاى آورد!.
این روش اسلام است که خود پیامبر صو خلفاى راشدین و حتّى ائمه شیعه نیز انجام دادهاند؛ چنانچه کتب شیعه، همچون «لهوف» إبنطاووس و غیره آوردهاند: حسینبن علی سدر ظهر عاشورا، فقط نماز ظهر را برگزار نمود، بدون اینکه آن را با عصر همراه کند [۴۸۰].
[۴۴۱] فروع کافى، کلینى، ج۵، ص۴۵۵. [۴۴۲] همان، ص۴۴۹-۲۴۹ [۴۴۳] خداوند مىفرماید: ﴿وَلَا تَنكِحُواْ ٱلۡمُشۡرِكَٰتِ حَتَّىٰ يُؤۡمِنَّ﴾[البقرة: ۲۲۱]. «و با زنان مشرک (اهلکتاب) تا ایمان نیاورند، ازدواج نکنید». (البقرة/۲۲۱) [۴۴۴] تهذیب الأحکام، ج۷، ص۲۵۶- الإستبصار، طوسى، ج۳، ص۱۴۴- شرایع الإسلام، از کتب مشهور فقه، تألیف جعفربن حسن، ص۱۸۴. [۴۴۵] قرآن مىفرماید: ﴿مُحۡصَنَٰتٍ غَيۡرَ مُسَٰفِحَٰتٖ وَلَا مُتَّخِذَٰتِ أَخۡدَانٖ﴾[النساء: ۲۵]. «باید (در ازدواج)، زنان و کنیزانى را برگزینید که باعفّت و پاکدامن باشند و فاجره نباشند و براى خود دوستان و رفقاى (نامشروع) برنگزیده باشند». [۴۴۶] تهذیب الأحکام، طوسى، ج۷، ص۲۵۳. [۴۴۷] فروع کافى، ج۵، ص۴۲۶- تهذیب الأحکام، ج۳، ص۱۴۴.. در روایت طوسى آمده است: «از فضل غلام محمّدبن راشد چنین روایت است که به امام صادق گفت: من با زنى متعه کردم در حالى که احساس کردم داراى شوهر است، و لذا تحقیق کردم تا اینکه دیدم شوهر دارد! امام فرمود: ولى من هرگز تحقیق نمىکنم!!». [۴۴۸] تحریرالوسیلة، خمینى، ص۲۹۲، چاپ قم. [۴۴۹] الإستبصار، طوسى، ج۳، ص۱۴۵- تهذیب الأحکام، ج۷، ص۲۵۵- فروع کافى، کلینى، ج۵، ص۴۶۳. [۴۵۰] تحریرالوسیلة، ج۲، ص۲۴۱، مسأله شماره ۱۲.. چنانکه در کتابش آورده است: «لا بأس بالتمتع بالرضیعة ضماً وتفخیذاً - أى یضع ذَکرَه بین فخذیها - وتقبیلاً». [۴۵۱] قرآن مىفرماید: ﴿فَٱنكِحُوهُنَّ بِإِذۡنِ أَهۡلِهِنَّ وَءَاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾[النساء: ۲۵]. «پس با اجازه ولى و صاحبشان با آنان ازدواج کرده و مهریه آنها را زیبا و پسندیده و برابر عرف و عادت، بپردازید». و مىفرماید: ﴿وَأَنكِحُواْ ٱلۡأَيَٰمَىٰ مِنكُمۡ وَٱلصَّٰلِحِينَ مِنۡ عِبَادِكُمۡ وَإِمَآئِكُمۡ﴾[النور: ۳۲]. «مردان و زنان مجرّد خود و کنیزان شایسته خویش را به ازدواج یکدیگر درآورید». و باز مىفرماید: ﴿وَلَا تُنكِحُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ حَتَّىٰ يُؤۡمِنُواْ﴾[البقرة: ۲۲۱]. «و (زنان و دختران خود را) به ازدواج مردان مشرک درنیاورید، مادامى که ایمان نیاورند». [۴۵۲] تهذیب الأحکام، ج۷، ص۲۵۴- شرایع الإسلام، حلّى، ج۲، ص۱۸۶، چاپ تهران. [۴۵۳] تهذیب الأحکام، ج۷، ص۲۹۳-۲۵۹- الإستبصار، ج۳، ص۱۴۷.. و نصّ این روایات: «الـمتعة لیست من الأربع، لأنها لا تطلق ولا تورث ولا ترث وإنما هي مستأجرة». «عدد چهار در متعه به کار نمىرود؛ زیرا متعه نه طلاق دارد و نه وارث و ارث، بلکه زنمتعهشده تنها یک مستأجر است که توسّط مرد، کرایه شده است». و در روایت أبوعبداللّه آمده است که از او پرسیده شد: «آیا متعه هم چهار تاست؟! گفت: از آنها هزار نفر هم بگیرید! زیرا آنها کرایه شدهاند!». [۴۵۴] تهذیب الأحکام، ج۷، ص۲۶۳. [۴۵۵] الشیعة و التصحیح، دکتر موسى موسوى، ص۱۱۱- همراه با راستگویان، ص۳۴۳. [۴۵۶] فروع کافى، ج۵، ص۴۶۰- الإستبصار، ج۳، ص۱۵۱. [۴۵۷] تهذیب الأحکام، ج۷، ص۱۴۷. [۴۵۸] الشیعة و التصحیح، دکتر موسى موسوى، ص۱۱۱- همراه با راستگویان، ص۳۴۳. [۴۵۹] فروع کافى، ج۵، ص۴۶۰. [۴۶۰] همان، ص۴۶۱. [۴۶۱] (النساء: ۲۵). [۴۶۲] چگونگى مباح آن را در مبحث «جواب نامهها» مشروحاً آوردهایم. [۴۶۳] در اختیارداشتن کنیز.. کنیز یا جاریه، کسى است که در جنگهاى مسلمانان با مشرکان، به اسارت گرفته مىشدند و بین مسلمانان - به عنوان غنایم جنگى - تقسیم مىشدند. مسلمانان براى ریختن نطفه خود، راهى غیر از این دو راه - یعنى ازدواج با همسران دایمى و بهرهگیرى از کنیزان - همچون متعه، استمناء، دخول به حیوانات و... ندارند، و اگر چنین کنند، زناکار و متجاوز از حدّ خدا به حساب مىآیند. [۴۶۴] در حالى که هدف ازدواج در قرآن، همان ایجاد محبّت و مودّت و آرامش است؛ چنانچه مىفرماید: ﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡكُنُوٓاْ إِلَيۡهَا وَجَعَلَ بَيۡنَكُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةً﴾[الروم: ۲۱]. «و از نشانههاى خدا یکى این است که براى شما از جنس خودتان همسرانى را آفرید تا در کنار آنان بیارامید، و در میان شما و ایشان مهر و محبّت انداخت». [۴۶۵] صحیح مسلم، هامش إرشاد سارى، ج۶، ص۱۲۷. [۴۶۶] وسائل الشیعة، شیخ حرّ عاملى، ج۱۴،ص۴۴۱وج۲۱، ص۱۲- التهذیب، شیخ طوسى، ج۲،ص۱۸۶وج۷، ص۲۵۱- الإستبصار، طوسى، ج۳، ص۱۴۲.. و در منابع اهلسنت بدین ترتیب آمده است: «فإن رسول اللّه نَهَى عَنْ نِکاحِ الْـمُتْعَةِ یوْمَ خَیبَرَ وَعَنْ لُحُومِ الْحُمُرِ الأَهْلِیةِ». «همانا رسول خدا صدر روز خیبر، از متعه با زنان و خوردن گوشت خرهاى اهلى نهى فرمود». (صحیح بخارى، کتاب المغازى، باب غزوه خیبر، حدیث شماره ۴۲۱۶- صحیح مسلم، کتاب النکاح، حدیث شماره ۲۹ و هامش إرشاد سارى، ج۶، ص ۱۳۰-۱۲۹. [۴۶۷] کافى، کلینى، کتاب النکاح، حدیث بسام صیرفى. [۴۶۸] التهذیب، شیخ طوسى، باب الـمتعة، ج۲، ص۱۸۹. [۴۶۹] بحارالأنوار، شیخ مجلسى، ج۱۰۰، ص۳۱۸. [۴۷۰] فروع کافى، کلینى، ج۲، ص-۴۸ وسائل الشیعة، شیخ حرّ عاملى، ج۱۴، ص۴۵۰. [۴۷۱] فروع کافى، ج۲، ص۴۴- وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۴۵۰. [۴۷۲] فروع کافى، ج۲، ص۴۳- وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۴۴۹. [۴۷۳] بسیارى از علماى شیعه در تفسیر این روایات، توجیهاتى آوردهاند؛ از جمله اینکه ائمه، این گونه روایات و احکام را در تقیه صادر فرمودهاند!!. [۴۷۴] فروع کافى، ج۲، ص۴۲- تهذیب الأحکام، شیخ طوسى، ج۲، ص۱۸۶. [۴۷۵] نگاه شود به فروع کافى، شیخ کلینى، ج۵، ص-۴۶۳ تهذیب الأحکام، ج۷، ص-۵۵۴ الإستبصار، شیخ طوسى، ج۳، ص۱۴۵ [۴۷۶] رجوع شود به «کشف الأسرار وتبرئة الأئمة الأطهار، سید حسین موسوى، فصل «الـمتعة وما یتعلّق بها». [۴۷۷] به همان مأخذ قبلى رجوع شود. [۴۷۸] تیجانى، در کتاب «همراه با راستگویان»، فصلى را با همین عنوان آورده است. [۴۷۹] نهجالبلاغة، شرح فیض الإسلام، جزء۵، کلام ۵۲. [۴۸۰] نگاه شود به: وسائل الشیعة، شیخ حرّ عاملى، ج۳، ص۱۱۶-۱۱۵- مستدرک الوسائل، محدّث نورى طبرسى، چاپ سنگى، ج۱، ص۱۸۹.