فرق شيعه پس از موسىبن جعفر:
مدّتى بعد، هنگامى که براى دومین بار، «موسىبن جعفر» در زمان «هارون الرشید» محبوس گردید و در زندان وفات یافت، گروهى از پیروانش در امامت او نیز تردید کرده و به فرقههاى دیگر منقسم شدند:
فرقهاى قائل شدند که او مهدى قائم بوده، و امامتى پس از او در هیچ یک از فرزندانش نیست.. این گروه معتقد بودند که وى «رجعت» کرده و اکنون در محلّى مخفى است که فقط برخى از موثّقین مىدانند و او به اصحاب مورد اعتماد خویش امر و نهى مىکند!.
گروهى دیگر نیز گفتند: او مرده است، ولى همچون عیسى÷رجعت خواهد کرد، امّا هنوز رجعت نکرده و قائلین به «رجعت»، او را تکذیب مىکردند!.
شمارى دیگر گفتند: «موسىبن جعفر» نمرده و نخواهد مرد تا اینکه شرق و غرب زمین را مالک شود و زمین سرشار از ظلم و ستم را از عدل و داد مملو خواهد ساخت و او همان «مهدى قائم» است، و چون بیم قتل خود را داشت، صبح از زندان خارج شد و دیگر کسى او را ندید و سلطان و یارانش براى اشتباهانداختن مردم، کسى را که در زندان مرده بود، در گورستان قریش و در همین قبرى که ادّعا مىشود، مرقد «موسىبن جعفر» است، دفن کردند، ولى دروغ مىگویند؛ زیرا او از مردم غایب گردیده و در این باب روایتى را از امام صادق نقل کردند که فرمود: «او مهدى قائم است و اگر دیدید که سرش از کوهى به پایین مىغلطد، باور نکنید که او صاحب و قائم شماست!».
فرقهاى دیگر که «همسویه» نامیده مىشوند، به تبعیت از «محمّدبن بشیر مولى بنىأسد» گفتند که: «موسىبن جعفر» محبوس نشده و نمرده است، بلکه او «مهدى منتظر» است که «غیبت» کرده و در مدّت غیبت، انگشتر خویش و آنچه را که پیروان بدان محتاجند، به «محمّدبن بشیر» عطا کرده و او را وصى خود قرار داده و ادّعا کردند: هرکس اعم از «علىبن موسى» - ملقّب به رضا - یا دیگر فرزندان «موسىبن جعفر» ادّعاى امامت کنند، کاذب و کافر و حرامزاده است!.. این گروه را «واقفیه» مىگویند.
عدّهاى با قطع و یقین، مرگ «موسىبن جعفر» را پذیرفتند و گفتند: وى در زندان «سندىبن شاهک» با میوه مسمومى که «یحیى برمکى» براى وى فرستاد، مسموم شد و درگذشت و امام پس از او، فرزندش «علىبن موسى الرضا» است و گفتند: امام کاظم در مورد پسرش على وصیت کرده و قبل از زندانىشدن نیز به امامت او اشاره نموده است.. این گروه را که قاطعانه وفات «موسىبن جعفر» را پذیرفتند، «قطعیه» مىگویند.